درباره عملکرد حزب حیات آزاد کردستان «پژاک»
گفتگو با آراس کاردوخ، عضو کوردیناسیون «پژاک» – بخش دو
بخش نخست این مطلب را در اینجا بخوانید.
پنجشنبه ٣۰ ارديبهشت ۱٣٨۹ – ۲۰ می ۲۰۱۰
بخش یک: دیدگاه های حزب حیات آزاد کردستان «پژاک»
وحدتی: لطفا توضیح دهید که شیوه ی زندگی اعضا و هواداران پژاک چگونه است؟ آیا در سلیمانیه عراق زندگی می کنند؟ یا در داخل خاک ایران؟
کاردوخ: اکنون در کوهستانهای مرزی ایران و عراق مستقریم و اعضای ما جهت سازماندهی خلق به داخل میهن رفته و به شیوههای گوناگون به سازماندهی میپردازند. به دنبال دستگیریهای مختلف و فشار نیروهای نظامی و انتظامی ایران، رفقای ما نیز در مناطق غیرشهری و روستایی و کوهستانی به شیوهی مسلحانه از خویش محافظت نموده و در مقابل فشارها، در چارچوب منشورهای بینالمللی به «دفاع مشروع» میپردازند.
وحدتی: ممر در آمد این افراد چیست و پژاک مخارج اسلحه و زندگی اعضای خود را چگونه تامین می کند؟
کاردوخ: مخارج ما از طریق پشتیبانی و یاری خلق تأمین میشوند. نیروهای ما در هر جایی فعالیت می کنند، از خلق همانجا یاری و کمک دریافت کرده و این یکی از مسائلی است که اجازهی استقلال عمل به ما میدهد.
وحدتی: آیا پژاک از کشورهای خارجی یا احزاب برادر کمک مالی دریافت می کند؟
کاردوخ: ما از هیچ کشوری کمک مالی دریافت نمیکنیم. منبع مالی ما تماما خلق ماست.
وحدتی: منظور شما از اینکه “در مقابل دولت در هر شرایطی که باشیم خطابی شفاف و روشن داریم” چیست؟
کاردوخ: ما از ابتدای تأسیس حزب و حتی قبل از تأسیس آن و دوران تدارک مبارزه، با فکری روشن و عزمی راسخ بر آن شدیم تا هم در مقابل خلق و هم موضع قدرت مخاطب خویش، بصورتی روشن عمل نماییم.
دولتها و مواضع قدرت منطقهای بر آن شدهاند تا خلق کرد را از میان برداشته، آسیمیله نموده و از خویش بیگانه نمایند. این برخورد را برخورد «نفی و نابودی» و یا «امحا و انکار» میتوان نامید. در مقابل آن نیروهای کردی نیز به شیوهای دست زدهاند که فاقد نقد درونی و متن اجتماعی و سازمانی خویش بوده، فاقد پیشاهنگی مبارز بوده، با عواطف عمل نموده، برای «ابزارگشتگی» مساعد بوده و در کل مملو از خطاهای استراتژیکی است که چشماندازی روشن برای آن را نمیتوان تصور نمود. این را میتوان «برخورد حماسی» نامید.
در مقابل این دو خط مشی و یا برخورد و یا عملکرد، ما بر آن هستیم تا بصورت «علمی» برخورد نماییم. منظور استفاده از «روش علمی» مورد بحث در حوزهی فلسفه و سیاست نیست که ما خود نیز از آن انتقاد داریم. بلکه منظور این است تا با منطقی سالم و مختص به جامعهی خویش و در تناسب با واقعیت اجتماعی خویش، مسئله را تعریف نموده، راه حل آن را ارائه داده و بر آن اصرار ورزیده و در راه تحقق آن مبارزه نماییم. این برخورد ماست.
خطاب ما به همین جهت روشن است. مواضع قدرت با برخورد «نفی و نابودی» در پی نابودی و یا آسیمیله برآمده و آن را به شیوهای دیگر مینمایانند. صاحبان برخورد «حماسی» دم از طرفداری از «تمامیت» میزنند، اما در صورت وجود فرصت و امکانات به راحتی به بازیچه تبدیل میگردند. اما ما دولت چه در قویترین شرایط باشد، چه در ضعیفترین و یا وضعیتی طبیعی و نرمال باشد، خواستههای خویش را به صورت روشن مطرح نموده و خواهان حل آنها بین خویش هستیم. طرفدار حضور نیروهایی خارجی و یا نیروی سوم در حل این مسئله نیستیم. از این نظر خطاب ما روشن و شفاف است.
وحدتی: لطفا بطور مشخص برخی عملیات انجام شده توسط پژاک را بیان کنید.
کاردوخ: اگر منظور عملیاتهای نظامی است، نیروهایمان درگیریهای متعددی با نیروهای جمهوری اسلامی و عموما با نیروهای سپاه پاسداران داشتهاند که عموما در نتیجهی تحرکات مخالف ما از طرف آن نیروها بوده است. درگیری در مناطق اطراف اورمیه، سلماس، مهاباد، سنندج، مریوان و روانسر و بسیاری از مناطق دیگر از درگیریها و عملیاتی است که نیروهایمان انجام دادهاند.
هر ساله و مطابق بیلان کاری ما تعداد درگیریها و تلفات نیروهای رژیم و تعداد رفقایی که شهید گشته و خسارات مالی و فنی و نظامی را رسما اعلام مینماییم. گاه و بیگاه نیز عملیاتهای هدفدار و مشخصی نیز انجام میگیرند که نیروهایمان آن را رسما اعلام میدارند، مثلا از میان برداشتن دادستان شهر خوی «ولی حاج قلیزاده» که جهت مقابله به مثل در چهارچوب دفاع مشروع و جواب به اعدام جوان کرد «فصیح یاسمنی» انجام گردید.
وحدتی: دولت جمهوری اسلامی ایران برای مقابله با پژاک از چه شیوه هایی استفاده می کند؟
کاردوخ: جمهوری اسلامی علاوه بر تقابلات نظامی و امنیتی که همگان از آن آگاه هستیم و بخش مهمی از فشارهای وارده بر خلق را تشکیل میدهند، جمهوری اسلامی اساسا از شیوههای جنگ ویژهای جهت پایین آوردن سطح مبارزات خلق کرد و تمامی خلقهای ایران بهره میبرد. بعنوان مثال سیاستهای اقتصادی، دینی و به موازات آنها، سیاستهای استخباراتی ویژهای را طرح و اجرا مینماید که همگی بیگانه نمودن جامعه و اقشار پویای آن نظیر جوانان را مورد هدف قرار میدهند.
اشاعهی مصرف مواد مخدر و توسعهی آن حتی در داخل زندانها، کشاندن جوانان به درون سازمانهایی چون بسیج و تزریق مذهب تقلبی به ذهن جوانان به شیوهای که حتی در تعارض با دین و مذهب حقیقی است، و بسیاری از روشهای دیگر از روشهای پیشگیری جمهوری اسلامی از پویا گشتن جامعه میباشند.
وحدتی: و به نظر شما تا چه حد در این شیوه ها موفق بوده است؟
کاردوخ: جمهوری اسلامی به سبب بحرانی که با آن مواجه بوده و چالشهایی که مبارزات آن را برجستهتر نمودهاند و به اقتضای سرشت اتوریتر و توتالیتر خویش از این روشها استفاده مینماید اما خوشبختانه علیرغم اینکه گاه موانعی را از این طریق بر سر راه مبارزات ایجاد مینماید، اما در کل قادر نبوده است که نتیجهی دلخواه خویش را از آن کسب نماید. زیرا مبارزات ما با این موارد و مقاومت مصرانه در برابر فشارها اجازه نداده است که نیروهای جمهوری اسلامی به اهداف خویش دست یابند.
تحقیقی مختصر در مورد سطح پشتیبانی خلق از مبارزاتمان نشان خواهد داد که دولت تا چه میزانی موفق عمل نموده است.
وحدتی: آیا پژاک منشعب از گروه دیگری است، یا اینکه بطور مستقل و خودجوش آغاز به کار کرده است؟ درتارنمای پژاک تاریخ تاسیس آن 2004 ذکر شده است، اما در قسمت “شهدا” در همین تارنما، برخی تاریخها مربوط به سالهای پیشتر و حتی دهه 1990 است. لطفا دراینباره توضیح دهید.
کاردوخ: حزب ما منشعب از گروه و حزب دیگری نیست. جوانانی که در چارچوب افکار رهبر آپو و اعتقاد به شیوههای سازماندهی در شمال کردستان گرد هم میآمدند در سال 99 به سطحی رسیدند که سازماندهی در شرق کردستان و ایران را سامان داده و تا سال 2004 به سطحی رسیدند که توانستند تأسیس حزب را اعلام نمایند.
حزب ما علاوه تمامی مبارزان راه آزادی و انسانیت، بصورت مشخص تمامی جوانان شرق کردستان را که در چارچوب سازمانهای معتقد به افکار رهبر آپو به شهادت رسیدهاند، بعنوان شهدای رسمی خود و میراث مبارزات خویش میپذیرد. موسسان حزب ما معتقد به همان چارچوبی بودند که آن جوانان شهید بدان اعتقاد داشتند. بدون شک اگر این جوانان زنده میبودند در چارچوب سازمان ما به فعالیت میپرداختند. به همین جهت است که تاریخ شهادت برخی از این رفقا پیش از تأسیس حزب است. و گرنه حزب ما منشعب از حزبی دیگر و یا برآمده از آن نمیباشد.
وحدتی: آیا امکان دارد در مورد شیوه های عضو گیری پژاک توضیح دهید؟
در برنامهی حزب شیوهی رسمی عضوگیری حزب ما آمده است اما شرایط مبارزه و فشارهای دولت مانع از پیروی کامل از این اصول میگردد.
جوانانی که خواهان مبارزه هستند، با نیروهای ما در مناطق تماس گرفته و پس از پذیرفتن مدیریت نیروهایمان در مناطق عضویتشان مورد قبول واقع گردیده، به مرکز اطلاع داده شده و تحت آموزش قرار میگیرند. در جاهایی که امکان عضویت مطابق اساسنامهی حزب وجود دارد، مطابق اصول برنامهی حزب عمل میگردد.
وحدتی: گستردگی و میانگین سنی اعضای پژاک چگونه است؟
کاردوخ: اعضای حزب عموما از میانگین سنی جوان بین بیست تا چهل سال برخوردار بوده و اکثر آنان نیز بین بیست و سی سال میباشند. اگر منظور از گستردگی اعضا شمار آن است، موردی نیست که در شرایط امنیتی کنونی بصورت مشخص بتوان بدان جواب داد.
وحدتی: لطفا در مورد تعداد و یا درصد حضور زنان در پژاک بگویید؟
کاردوخ: حضور زنان در حزب ما دارای بیشترین سطح در کردستان و حتی کل خاورمیانه میباشد. همچون اصل و پرنسیب در مدیریت حزب و مطابق اساسنامه زنان 40 درصد و مردان نیز 40 درصد را تشکیل داده و 20 درصد نیز بصورت آزاد و مطابق میل رأیدهندگان است. این امر در عمل نیز پیاده گردیده است. شاخهی زنان حزب اتحادیهی زنان شرق کردستان (YJRK)یک پایهی اساسی حزبمان را تشکیل میدهد.
مطابق پارادایم فکری که بدان معتقد بوده و بصورت «عمل» و «اخلاق» نیز از معیارهای اساسی مورد قبول در میان اعضای ماست، زنان باید در سطح مردان بوده و هیچگونه تبعیض جنسیتی مورد پذیرش ما نبوده و حتی یک بخش اساسی پارادایم فکری ما نیز «آزادی جنسیتی» است. چون معتقد هستیم که بدون آزادی زنان، جامعه آزاد نمیشود اجازه نمیدهیم عدم انسجامی بین گفتار و کردارمان در این مورد پیش آمده و به سرنوشت احزاب و سازمانهای بیشماری گرفتار گردیم که داعیهی برابری را داشته و در عمل دچار چالشهای عظیم گشتند. مشارکت زنان در فعالیتها و حضورشان در مدیریت و بدنهی حزب اساسیترین موردی است که هم به سبب وضعیت عمومی زنان و هم وضعیت اجتماعی خلق کرد توجهی ویژه بدان داریم.
وحدتی: آیا مردان و زنانی که در پژاک به فعالیت مشغول هستند، به زندگی خانوادگی نیز مشغول هستند و یا اینکه ازدواج و بچه دارشدن را کنار گذاشته وفقط و فقط به مبارزه مسلحانه می پردازند؟
کاردوخ: نخیر، اعضای پژاک تشکیل خانواده نمیدهند. ازدواج نیز در نگرش فلسفی و سازمانی ما جایی ندارد. نگرش خاصی در مورد خانواده و روابط زن و مرد داریم. اساسیترین پایهی ایدئولوژی ما «آزادی زنان» است و این آنچنان که باب است ارتباطی به آزادی جنسی ندارد. منظور آزادی اراده، ذهن و شخصیتی زنان است. در این مورد نیز سخن بسیار است و در این مجال نمیگنجد. در صورتی که اندکی مطالعهی اسناد ما را داشته باشید، بهتر میتوانیم بحث نماییم. پیشزمینه لازم است. در ضمن ما فقط و فقط مبارزهی مسلحانه نمیکنیم و همانطور که گفته بودم اصلا مبارزهی مسلحانه مورد قبول ما نیست. تفنگ و نیروی نظامی تنها و تنها، فقط و فقط برای دفاع از خویش است.
وحدتی: در زمینه ی برخی عکس های جدید در صفحه “شهدا” پرچم حزب پ ک ک و یا پژاک نقش شده است. آیا هر عضو حرفه ای و نیمه حرفه ای پژاک با آگاهی به احتمال کشته شدن خویش در مقابل این پرچم عکس می گیرد تا پس از کشته شدن وی در صفحه “شهدا” درج شود؟
کاردوخ: هر عضوی که به عضویت سازمان ما درمیآید، مشخصات وی از طرف واحد بایگانی تهیه گشته و در پروندهی وی درج میگردد. واحد بایگانی و آرشیو بصورتی وسیع در مورد هر عضو تشکیل پرونده میدهد. این پرونده با همکاری هر عضو در مورد وی تشکیل میگردد. این ارتباطی به شهید شدن و یا نشدن ندارد، بلکه بصورت وظیفهای در مقابل هر فرد عضو انجام داده میشود.
البته که ما سازمانی هستیم که هر عضو آن در ابتدای مشارکت در آن و یا درآمدن به عضویت آن، مسائلی چون زندان، جنگ، سختی، شهید شدن و تمامی تبعات را میداند و یا برایش کاملا توضیح داده شده و فرصتی برای تصمیمگیری به وی داده میشود.
رفقای ما عکس، تصویر، گزارش مکتوب و پروندهی سازمانی وسیعی دارند ولی وقتی رفیقی شهید میشود، عموما عکس پرسنلی وی منتشر میشود. گاه عکسهای دیگری نیز منتشر میشوند. خود بنده انواع عکسها را دارم و هنگامی که این عکسها از من گرفته میشدند، شهید شدن اصلا به ذهنم نیامد، بلکه معنی همکاری با رفقای واحد آرشیو را برایم داشت و انجام وظیفهای تاریخی!
وحدتی: در صفحه ی “شهدا” نام واقعی برخی از افراد درج نشده و فقط نام یا کد سازمانی آنها درج شده است. مانند “سرحد ارومیه”. آیا این بدان معناست که پژاک هویت واقعی آنها را نمی داند؟ خانواده های این افراد چگونه از مرگ فرزندانشان آگاه می شوند؟
کاردوخ: در اثر حوادث گوناگونی برخی از آرشیوهای ما آسیب میبینند. مثلا در یک حادثهی سیل در پاییز سال 2006 که منجر به شهادت دو رفیق ما بنام سیروان (فهمی رستمی، اهل مریوان و مسئول بخش مطبوعاتی ما) و عاکف (خضر خرینگه، اهل بوکان و عضو رهبریت حزب ما) شد، بخشی از آرشیوهای ما از بین رفت. برخی از معلومات و دادههای آرشیو ما نیز حاوی نواقصی است که واحد مربوطه بر روی آنها کار مینماید. به همین سبب چنین مورادی روی میدهند.
مثلا معلومات مربوط به رفیقی با کد سازمانی «طوفان» در سایت و بایگانی ما ناقص بود که چون شخصا ایشان را میشناختم، مواردی را که میدانستم طی یک یادداشت به اطلاع واحد بایگانی رساندم. همچنین رفقای بخش بایگانی از تمامی رفقا پرس و جو کرده و سعی در کامل کردن آرشیوهای ناقص مینمایند. به محض روشن شدن مشخصات عضوی که مورد تحقیق است و یافتن آدرس و یا مکان خانوادهاش به اطلاعشان رسانده میشود. ولی چنین مواردی نادر بوده و عموما اگر رفیقی شهید میشود، قبل از اعلام در مطبوعات و افکار عمومی به اطلاع خانوادهی وی رسانده شده و سپس اعلام میشود.
وحدتی: تاریخ تولد برخی از افرادی که در عملیات کشته شده اند، روشن نیست و یا در سایت نوشته نشده است. ولی در این میان نام کودکی است که گفته شده که در سال 1992 “در هشت سالگی به حزب ملحق شده است” و در سال 1993، یعنی در 9 سالگی، کشته شده است.
آیا به نظر شما یک کودک هشت ساله توانایی تصمیم گیری در مورد پیوستن به یک حزب سیاسی را دارد؟ و می تواند به عملیات نظامی بپردازد؟
کاردوخ: اگر از شرایط کردستان اطلاع داشته باشید، باید حق بدهید که افراد متفاوتی به حزب پیوسته و حتی برخی «پناه» میآورند. من از هویت رفیقی که شما از او بحث میکنید اطلاع ندارم اما شاهد مواردی آنچنانی هستم.
ما تنها یک حزب «مرسوم» سیاسی نیستیم، عملا نظام و سیستمی هستیم که کسان بسیاری خواهان تداوم حیات خویش در آن چارچوب هستند. به نوعی حیاتی آلترناتیو جهت حیات تحمیلی نظام تحمیلی بر کردستان را سازمان دادهایم و این مأمنی میشود جهت کسانی که خواهان حیاتی آزاد هستند.
حدالامکان اجازهی آمدن افراد کمسال را به کوهستانها نداده و دور شدن از «تحصیل» و «پرورش»ی سالم را صحیح نمیدانیم. بصورت رسمی نیز سن عضویت در حزب را 18 سال تعیین نمودهایم. ولی این نیز بدان معنی نیست که اعضای نوجوان به اموری نامتناسب با سنشان گماشته میشوند.
نوجوانانی داریم که سالهایی چند در بخشهای جداگانه انواع آموزشها را دیده و به کارهای متفاوتی مشغول میشوند. هیچگاه اجازه داده نمیشود که نوجوان و حتی جوانی کم سن و سال به اموری نظیر امور نظامی مشغول شود. ولی مسائلی نظیر «بمباران» و «حوادث» و «بیماری» اگر منجر به شهید شدن رفیقی شود، این بدان معنی نیست که در امری نظامی جانش را از دست داده است.
وحدتی: اکنون چند تن از فعالین پژاک در زندان های ایران به سر می برند، و چند تن از آنان محکوم به اعدام شده اند؟ و آیا همه ی این افرادی که به اعدام محکوم شده اند در عملیات مسلحانه شرکت داشته اند؟
کاردوخ: صدها تن از اعضا و طرفداران حزبمان هماکنون در زندانها بسر میبرند. شمار و تعداد این افراد بصورت روزانه تغییر یافته و هر روز بیشتر میگردند. با توجه به موارد حقوقی و ماهیت پروندهی این افراد بیلان آنها روزانه تغییر مییابد. در کنار شمار آنها، ماهیت پرونده و نوع برخورد حقوقی با آنان دارای اهمیت است. آنانی که چه با پروندهی مرتبط با حزب ما و چه غیر از آن محکوم به اعدام گشتهاند، ارتباطی با اقدامات مسلحانه نداشته و تنها ادعای «اقدام علیه امنیت ملی» است که توجیه حکمشان در دادگاه را تشکیل داده است.
در بیشتر پروندهها هیچ دلیل حقوقی قابل قبول نیز وجود نداشته و گاه حتی بصورت غیر رسمی قضات نیز معترف به این امر هستند. اما با توجه به اشکالات اساسی حقوقی وارده بر دادگاههای ایرانی، صدور احکامی از این دست برای این افراد قابل درک است. حقوق در ایران شدیدا زیر سایهی سیاست و تئوکراتیسم بوده و این اساس برخورد با اعضا و طرفداران حزب ما را تشکیل میدهد.
وحدتی: شما می گوئید که ” صدها تن از اعضا و طرفداران حزبمان هماکنون در زندانها بسر میبرند. شمار و تعداد این افراد بصورت روزانه تغییر یافته و هر روز بیشتر میگردند.” در حالیکه من در همه ی منابع موجود نام کمتر از بیست نفر را دیده ام که در رابطه با پژاک به اعدام محکوم شده اند. و به نظر می رسد که در حکومت جمهوری اسلامی تقریبا هرکسی که در رابطه با پژاک دستگیر می شود به اعدام محکوم می شود. لطفا توضیح دهید که این صدها تن اگر دررابطه با پژاک دستگیر شده و به اعدام محکوم نشده اند، به چه جرمی زندانی و با چه محکومیتی مواجه شده اند. و ممنون می شوم اگر از کلی گویی پرهیز کرده و پاسخ مشخص و دقیق ارائه نمایید.
کاردوخ: نخیر، اعضای بسیاری هستند که از دو سال گرفته تا 15 سال به جرم همکاری در سطوح مختلف با ما متهم شناخته شده و برایشان حکم صادر گردیده است. تنها در زندان شهر اورمیه بیش از شصت زندانی سیاسی وجود دارند که نزدیک به پنجاه تن از اینها به جرم همکاری با ماست. برخی از اینها حکم اعدام دریافت کردهاند.
در ضمن اگر «کمبود شناخت و معلومات» خویش را به «کلیگویی ما» تعبیر ننمایید، ممنون میشوم. بغیر از ما اگر کسانی را در کردستان، ایران و حتی خاورمیانه بیابید که این همه روشن و دقیق جواب بدهند، حق دارید. هر سوالی هم دارید تا زمانی که «پاسخ» خویش را نیابید، میتوانید بارها و بارها پرسیده، در اسناد به دنبال آن گشته، در صورت تمایل نزد ما آمده و از نزدیک جویا شده و هر راهکاری را که مناسب و کافی میبینید را در پیش بگیرید. ما برای همکاری در این مورد آماده هستیم.
وحدتی: در طول سال جاری، پژاک چند تن از افراد نیروهای نظامی جمهوری اسلامی ایران را به قتل رسانده است؟ و در طول همین مدت، چند تن از افراد عضو پژاک اعدام شده اند؟
کاردوخ: در سال شمسی گذشته در مناطق جداگانه و در درگیریهای جداگانه بیش از دهها تن از نیروهای امنیتی رژیم کشته شده اند.
در سال گذشته افراد بسیاری در ایران اعدام گشتهاند که برخی از اینها دارای پروندهی سیاسی بوده و مشخصا اعدام جوان کرد «فصیح یاسمنی» با ادعای طرفداری از حزبمان و داشتن ارتباط با برخی مسائل بوده است. باید گفت که پروندهی این جوان نیز فاقد استدلالات حقوقی لازمه حتی مطابق قوانین جزائی ایران بوده و بسیاری از ادعاها در مورد ایشان ساختگی بوده و اثبات نگشتهاند.
وحدتی: در مورد افرادی که توسط پژاک ترور می شوند، مانند ولی حاج قلی زاده، چه کسی تصمیم گیرنده است؟ آیا یک دادگاه مخفی تشکیل می شود و یک جمع که نقش قاضی و دادستان و هیات منصفه را دارند، تصمیم می گیرند که فردی بصورت غیابی محکوم به قتل شود؟ آیا در این دادگاه مخفی، برای فرد مورد محاکمه که از این دادگاه اطلاع نداشته و در آن حضور ندارد، وکیلی هم در نظر گرفته می شود؟
کاردوخ: هویت کسانی که مورد هدف قرار میگیرند، معلوم هستند. ما امکان تشکیل دادگاه، تعیین وکیل و مسائلی از این دست را نداریم. باید به شرایط ما توجه داشته باشید. حزبی هستیم که کاملا مخفیانه عمل مینماییم. اعضای ما و حتی طرفداران حزبمان به اعدام محکوم میشوند. در چنین شرایطی امکان تشکیل دادگاه و راهاندازی یک بروکراسی قضایی تنها میتواند خیالی عادلانه و جالب باشد و بس.
البته که ایدهها خوب هستند اما این شرایط هستند که امکان عملی شدن ایدهها را فراهم میآورند. مثلا فردی که شما نام بردهاید، حکم اعدام یک رفیق ما «حسن حکمت دمیر» و جوانی بنام «فصیح یاسمنی» را صادر کرده و حتی افراد بسیاری شاهد ضرب و شتم از طرف او در دادگاه بودهاند. او اساسا یک عضو «حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران» بوده و بعدا بعنوان قاضی انتصاب شده است. نمیدانم که صلاحیت و یا مدرک لازم را برای این کار داشته و یا نه اما میدانیم که عضو سازمان نامبرده بوده است. ما چنین افرادی را میشناسیم و هشدار داده بودیم که در برابر اعمالی چون اعدام ساکت نخواهیم نشست.
نیروهای نظامی ما و کمیتههای دفاع مشروع ما تشکیلاتی مخفی داشته و اهداف خویش را میشناسند. در صورتی که فشاری بر خلق وارد شده که باید جوابی برای آن داد و یا اعمالی که ما «خط قرمز» عنوانشان میکنیم روی دهند، آنها وارد عمل شده و اقدام میکنند. این فرد در جواب به اعدام «فصیح یاسمنی» مجازات گردید.
ماهیت مجازات این فرد و «محاکمه«ای نظیر چیزی که شما در نظر دارید، بسیار متفاوت است.
وحدتی: اگر در حین عملیات، پاسداری کشته نشود ولی بشدت مجروح شود و نیاز به کمک فوری داشته و خود را تسلیم نماید، افراد پژاک با او چه می کنند: آیا او را رها می کنند، یا سعی می کنند نجاتش دهند؟
کاردوخ: ما پایبند به اصول انسانی بوده و عواطف آنی و یا مقطعی اعمالمان را رقم نمیزند. پاسدار و یا هر فرد دیگری اگر مجروح شود، مورد معالجه قرار گرفته و کاملا انسانی با او رفتار خواهد شد. در صورتی که فردی از اعضای ما رفتاری مغایر با این اصول نشان دهد نیز از جانب «کمیتهی انضباطی» حزب به جرم وی رسیدگی میشود. حتی در این مورد اگر عملی خلاف اصول انسانی و یا چارچوب رفتار با مجروحین و اسرا روی داده و ثابت شود، آماده هستیم تا در برابر افکار عمومی جوابگوی آن باشیم.
سازمانی هستیم که معتقدیم باید در چارچوب اصول انسانی عمل نمود. اگر ناچار از انجام اموراتی نظامی هم باشیم، باید اصول و پرنسیبهای آن رعایت گردد. در این مورد حاضر نیستیم لکهای بر عملکردمان وارد آید. سازمانی آزادیخواه نمیتواند غیر از این عمل نماید.
وحدتی: در سایت پژاک مطلبی با عنوان “عملیاتی انتقام جویانه” هست که در یک نگاه حدس زدم که در نکوهش عملیات نظامی جمهوری اسلامی ایران در منطقه و گزارشی از قتل مردم بیگناه توسط حکومت در انتقامجویی از پژاک است. اما با خواندن گزارش متوجه شدم که برعکس، این پژاک است که در کارنامه خود درج می کند که ” گریلاهای حزب حیات آزاد کردستان، پژاک، عملیاتی انتقام گیرانه انجام دادند” و با افتخار ادامه می دهد که “در این دو عملیات به طور کلی 17 پاسدار کشته و شمار زیادی نیز مجروح شدند.”
شما عملیات انتقامجویانه و کشتن انسانهای بیگناه را در به اصطلاح “انتقامجویی” از رژیم جمهوری اسلامی چگونه توجیه می کنید؟
کاردوخ: اولا ما نیروهای فشار و نیروهای نظامی را «افراد بیگناه» نمیبینیم بلکه «آلت دست» دولت و یا حتی بخشی از آنان را «فریبخورده» نیز میدانیم. مثلا نیروهای مزدور کرد که در مقابل امتیازات مالی، فریب نظام را خورده و از خود بیگانه میشوند. دوما به نظر شما هنگام انجام عملیاتی در چارچوب «دفاع مشروع» باید چه نوع هدفی را برگزید و یا شما چگونه میتوانید این «گزینش» را برای نیروهای نظامی ما توجیه نمایید؟
«افراد بیگناه» کسانی هستند که بصورت غیرقانونی «دستگیر» شده، «شکنجه» شده، «اعدام»گشته و «آواره» میشوند، نه کسانی که بخشی از دستگاه «فشار و سرکوب» و «ظلم و ستم» هستند. اگر از این پنجره به مسئله نگریسته شود، معنی انتقام نیز درک میگردد.
یک مسئلهی تکنیکی نیز وجود دارد، به نظر من ترجمهی فارسی این عملیاتها «مقابله به مثل» است که شکل عملی «دفاع مشروع» در حوزهی نظامی است، نه «انتقامجویی». این ترجمهای صحیح نیست.
وحدتی: از اینکه به پرسش های من درباره حزب پژاک پاسخ دادید، تشکر می کنم.
کاردوخ: درود بر شما و آرزوی موفقیت در کارهایتان.