زنان، و آنچه اتفاق نیافتاد

در سال 1388، رخدادهای پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری توجه بسیاری از مردم جهان را بطور روزمره متوجه ایران ساخت.

ایرانیان داخل و خارج کشور که سالها بود شاهد چنین تظاهرات خیابانی گسترده ای نبودند، به تحلیل و گمانه زنی درباره حوادث احتمالی پیش رو پرداختند. برخی حتی این تظاهرات گسترده و برخوردهای خیابانی را با رخدادهای پیش از انقلاب بهمن 1357 مقایسه می نمودند.

خبررسانی و تحلیل های هیجانی فراوانی در داخل و خارج کشور انجام گرفت. بسیاری منتظر ادامه ی برخوردهای خیابانی بودند و گمان عده ی نه چندان اندکی از ناظران سیاسی بر این می رفت که در مراسم چهلم و عزاداری شهیدان شاهد تظاهرات و درگیریهای دیگری باشیم. اما دیدیم که آن چرخه ی تظاهرات و کشتار خیابانی و عزاداری ها آغاز نگشت. چرا؟

اکنون می بینیم که زنان همچنانکه سهم عمده ای در تظاهرات خیابانی داشتند، اینبار سهم عمده ای در تغییر مسیر حوادث از آنچه پیش بینی می شد داشتند. و شاید اینبار آنچه که اتفاق نیافتاد تاحدودی متاثر از حضور زنان و تاثیرگذاری آنان بر فرهنگ مبارزاتی بود.

آنچه که شاید قرار بود اتفاق بیافتد و نیافتاد در این شعر زیبا که پس از مرگ ندا آقا سلطان توسط یک شاعر اروپایی سروده شده بیان شده است.

ندا

فرشته ای به کنارت آمد امروز

و تو را گفت که گلی هستی زيبا

که معجزه وار بر دل سياه خاک شکفته است

گفت که آخرين نگاهت را

به دنيا دوخته بودی

و دنيا نيز چشم به تو دوخته بود

و گريه را آغاز کرد، گريست و گريست

تو را گفت که فرشتگان همه ادیان دستهای کوچک تو را می گیرند

تا سردت نشود در آن لحظه ی آخر

با صدايی لطيف تو را گفت

آن سرخی بر چهره ات

تا آخرين قطره باقی می ماند

و فرشتگان همه دنيا با آن نامه می نویسند

نامه هایی به خدايان همه اديان

نامه هایی چنین: اين حسين است، این مسیح است، اين شکوفه ی اسفالت است

اين گانديست، مهاتمای بزرگ، و مارتين لوتر کينگ

اين گرانبهاترین گوهر ماست

اين فرياد مردمانت است که عدالت تو را می خواهند

ما چه کنيم، ای خدايان همه اديان،

هنگامی که جوهر سرخ هنوز بر کاغذ سياه خشک نشده است؟

و خدايان همه اديان گفتند:

اين گوهر را با لطیف ترين پارچه ها بپوشانيد

شيرين ترين آوازها را برای جوانيش بخوانيد

رعناترين گلها را آنجا که او خفته است بکاريد

معبدی آنجا بسازيد

آن روز را با نام او بخوانيد

پدرش را نوازش کنید

مادرش را نوازش کنید

خانواده و دوستانش را نوازش کنید

شعری بلند برای همه ی آنان سرائید

و همزمان – خدايان همه اديان فرشتگان همه اديان را گفتند –

شمشير آتشين از غلاف برون کشید!*

اما کسی شمشیرها را برهنه نکرد، کسی به خونخواهی خواهری یا برادری برنخاست، و شاید این عزاداری مادران بود که اینبار به فرشتگان همه ی ادیان فرمان ایست داد که به نام مقدس هیچ آئین و مذهبی شمشیر از نیاک برنکشند و خون نریزند. چرا که زندگی مقدس تر از هر آئینی است.

هنگامی که مبارزه برای بهبود شرایط زندگی است دیگر فدا کردن زندگی و خونخواهی معنا و مفهومی ندارد.

زندگی و حرمت آن را باید پاس داشت. و در این شرایط چه شیوه ای بهتر از عزاداری برای از دست رفتگان و گریستن در مرگ عزیزان.

اینبار، مادر ندا گریست، و مادر سهراب برای پسرش عزاداری کرد. و سپس دیگر مادران عزاداری بودند که به جای بزرگداشت «مرگ» فرزندانشان، به بزرگداشت خاطره و زندگی آنان پرداختند. در عزای فرزندانشان گفتند و نوشتند و گریستند و راه رفتند. و همه را دعوت به عزاداری کردند. از همه خواستند که در هر کجای جهان که هستند، هرهفته در روز و ساعت معینی با مادران عزادار همراه شوند و همدردی خود را نشان دهند، و اعتراض خود را.

سی سال پس از انقلاب، جامعه ی ایران به درجه ی خاصی از بلوغ سیاسی رسیده است که خشونت را دیگر نمی پذیرد، و مبارزه را به هر شکلی نمی پذیرد، و پیروزی در مبارزه را به هر بهایی نمی پذیرد. و شاید اگر بگوییم زنان در رسیدن به این بلوغ سیاسی نقش ایفا کرده اند، گزافه نگفته ایم. حضور زنان در رخدادهای جامعه با حضور آنان در راهپیمایی های پیش از انقلاب قابل مقایسه نیست. حضور زنان دیگر محدود به حضور فیزیکی آنان در خیابان نیست که پابپای مردان می روند. امروز زنان حضور جدی معنوی دارند، حضور احساسی دارند، و با احساس زنانه و مادرانه ی خود مبارزه را از حالت “مردانه” – به معنای خوار شمردن احساسات لطیف انسانی در مبارزه و انکار اندوه و درد ناشی از مرگ – در آورده و با شهامت به بروز همه جانبه ی احساسات طبیعی خویش می پردازند.

زنان جای خود را در مبارزه باز کرده اند، و یا شاید بهتر است گفته شود که میدان مبارزه را برای حضور خود گسترش داده اند. امروزه شاید تا حدودی به خاطر حضور فعال زنان در جامعه است که میدان مبارزه فضای تنگی برای نبرد خشونت آمیز نیست، بلکه فضایی است به گستردگی زندگی انسان.

به فرشتگان همه ادیان می توان مژده داد که دیگر در جامعه ی ما نیازی به شمشمیرهای آتشین نیست!

امروزه نه تنها مردان مبارز در تعریف فرهنگ سیاسی جدیدی کوشا هستند و مبارزه را با ارزش های زمینی و انسانی تعریف می کنند، بلکه زنان نیز مبارزان جدی و مصممی هستند که از تقلید نقش سنتی “مردانه” در مبارزه سرباز زده اند و اگر حضور دارند، نه در پشت سر مردان، که اینبار با نوآوری های خویش به میدان آمده اند. به اعدام «نه» می گویند، و در مرگ هر انسانی می گریند و هیچ بهانه ای را برای خشونت و خون ریختن نمی پذیرند.

اگر آن تاریخ سنتی “مردانه” با خیلی از رخدادهای خشونت بار رقم می خورد، این بار شاید تا حدودی به همت زنان، تاریخ کشور ما گاه با رخدادهایی که اتفاق نمی افتد، رقم می خورد.

*اصل شعر به زبان انگلیسی است که سحر دلیجانی آن را به فارسی برگردانده است. شاعر مایل است گمنام بماند.

THE VOICE

An angel came to you today

And told you that you are a beautiful flower

Blossomed miraculously on the black asphalt

He told you that your last gaze

Stared at the world

And the world stared at you

And started crying, crying and crying

He told you that angels of all religions took your little hands

So that you were not cold in the last moment

He told you, with gentle voice , That the red on your face

Was kept till the last drop

And angels of all religions wrote letters with it

Letters to gods of all religions

The letters said: here is Husayn, here is Jesus, here is the blossom of

the asphalt,Here is Gandhi the great Mahatma and Martin Luther King

Here is our most precious jewel

Here is the scream of your people asking for your justice

What should we do, gods of all religions , While the red ink is still drying on the black paper And gods of all

religions said : Cover this jewel with the most delicate clothes

Sing the sweetest songs to her youth

Plant the most gracious roses where she lies

Build a temple in that place

Change the name of that day with her name

Caress her father

Caress her mother

Caress her family and friends

Write a long poem to them all

But, gods of all religions said to angels of all religions , Don’t forget to unsheathe your burning swords.