تجربه زندان استانفورد
درباره اعدام، شکنجه و اخلاق (۱) – روانشناسی اخلاق و حقوق بشر
درباره اعدام، شکنجه و اخلاق (۲) – چه کسی شکنجه میکند؟ و چرا؟
فیلیپ زیمباردو (Philip G. Zimbardo) یکی از چهرههای برجستهی علم روانشناسی است که در زمینهی ریشههای خشونت بطور پیگیر در طول دهههای گذشته مطالعه و پژوهش نموده و یکی از استادان صاحبنظر در این زمینه است. وی سالها استاد دانشگاه استانفورد و رئیس جامعه روانشناسان امریکا بوده است. شهرت زیمباردو تا حدود زیادی به خاطر تجربهی «آزمایش زندان استانفورد» است که بحثهای زیادی را برانگیخته که هنوز نیز ادامه دارد.
علاقهی زیمباردو به پژوهش در زمینهی خشونت و رفتار شیطانی، به گفتهی خود او، ریشه در تجربه زندگی کودکی او در یکی از پرجمعیتترین محلهای نیویورک (South Bronx ghetto) دارد. وی بویژه به یافتن پاسخی برای این پرسش علاقمند است که چگونه آدمهای «خوب» به انجام خشونت کارهای «شیطانی» کشانده میشوند و در این زمینه به پژوهش درباره فشار محیط یا ساختارهای اجتماعی که فرد را احاطه میکند، میپردازد. زیمباردو به دنبال یافتن توضیح و توجیه روانشناسی پدیدهی اعمال خشونت توسط افرادی است که شاید در شرایط عادی رفتاری انسانی داشته باشند ولی در شرایط خاصی هویت خود را فراموش کرده و بیهویت میشوند یا هویت دیگری مییابند.
تجربه آزمایشی زندان استانفورد سروصدای زیادی در دنیای روانشناسی به پا کرد و نتایجی بس شگفتانگیز به همراه داشت. در این تجربه تاثیر نقشپذیری از شرایط را در توجیه اعمال خشونت از یک سو، و مقاومت یا درهم شکستن در مقابل خشونت از سوی دیگر، به روشنی مشاهده میشود. جالب اینکه این افراد آگاه هستند که این شرایط کاملا ساختگی است! و این یک زندان واقعی نیست، بلکه یک تجربه پژوهشی است. اما این مانعی از خشونتگرایی و رفتار «شیطانی» در آنان نمیشود.
در این آزمایش، گروهی از دانشجویان دانشگاه استانفورد و افراد کاملا عادی که داوطلب شرکت در این تجربه پژوهشی میشوند، و به طور اتفاقی به دو دسته زندانی و زندانبان تقسیم میشوند. همین افراد چنان در این تجربه نقش زندانی و زندانبان را به خود میپذیرند که هویت خود و ارزشهای رفتاری خود را کاملا فراموش کرده و مثل زندانی و زندانبان واقعی رفتار میکنند. زیمباردو در این آزمایش به تاثیر عوامل گوناگون از جمله مقررات زندان، شیوه برخورد، برنامه روزانه و پوشش و غیره اشاره میکند. بطور نمونه زیمباردو با ذکر جزئیات به تاثیر نقش پوشش میپردازد و اینکه یونیفورم میتواند سمبل قدرت باشد، عینک آفتابی احساس انسانی را درچهرهی زندانبان انکار میکند، و نداشتن پوشش زیر و پوشیدن لباس زندان به گونهای زندانی را در شرایط فرودستی قرار میدهد. وی همچنین به تجربهی جاسوسپروری و توابسازی در این دوره بسیارکوتاه تجربهی زندان میپردازد.
زیمباردو در نقل این تجربه به روشنی بیان میکند که چگونه نه تنها زندانیها و زندانبانها، بلکه خود وی که پژوهشگر و مدیر گردانندهی این تجربه است نیز تحت تاثیر شرایط خاص این آزمایش، هویت و نقش واقعی خود را فراموش میکنند. نقشپذیری این تجربه در همه افراد رسوخ کرده است و این تاثیرگذاری و نقشپذیری به اندازهای موفقیتآمیز است که زندانیها در عرض مدت کوتاه چند روز دچار روانپریشی شدید میشوند. اما یک نکته جالب دیگر در این ماجرا این است که هیچکس به فکر پایان دادن به این آزمایش نمیافتد، نه زندانیها، نه زندانبانها و نه حتی خود زیمباردو. دکتر زیمباردو یک عده چهل نفری از دستیارانش را دعوت به تماشا و بررسی روند این آزمایش و نتایج آن میکند. در میان این عده چهل نفری تنها یک زن به نام کریستینا ماسلاک (Christina Maslach) به این آزمایش اعتراض کرده و آن را غیراخلاقی میخواند و خواهان خاتمه آن میشود.
با توجه به اهمیت این آزمایش و بحثهای فراوانی که در حوزه روانشناسی برانگیخته است، دکتر زیمباردو اطلاعات کامل مربوط به این آزمایش را برروی اینترنت قرار داده است که شامل یک سری اسلاید همراه با عکس و بریده فیلمهای(video clips) چندثانیهای از برخی صحنههای زندهی این آزمایش یا توضیح درباره آن است. در حاشیهی این اسلایدها، زیمباردو همچنین یک سری پرسشهایی را بصورت پرسمان(discussion) مطرح کرده است که ذهن خواننده را بصورت فعال درگیر کرده و برای بحثهای آموزشی در این زمینه مفید است. آنچه در زیر میبینید، ترجمهی متن کامل تجربهی استانفورد است که از سایت بر گرفته شده است.
آزمایش «تجربه زندان استانفورد» قابل تکرار نیست، زیرا اکنون «اصول اخلاقی مربوط به مقررات رفتاری روانشناسان» (۱) که توسط جامعه روانشناسان امریکا تنظیم میگردد و نیز قانونهای جاری کشور امریکا، آزمایشهایی را که منجر به اذیت و یا آسیب روانی فرد موضوع آزمایش شود دیگر مجاز نمیشمارد. اما تجربههایی مثل زندان ابوقریب و گوانتانامو روشنگر این است که یافتههای این تجربهآزمایشی با واقعیت همخوانی دارد.
تجربه شش روزه زندان استانفورد پژوهشی است که بعدها در زندانهای جمهوری اسلامی ایران در دهه شصت با شدت خشونت بسیار بیشتری به واقعیت پیوست: نقش پذیری افراد در زندان، مقاومت برخی و درهم شکستن برخی دیگر از زندانیها، شورش در زندان، و سکوت بسیاری از نظاره گران! این تجربه می تواند در بررسی تجربه دهه شصت به ما یاری رساند.
همچنین بسیاری از پرسشهایی که زیمباردو در بازنگری این پژوهش مطرح میکند، میتواند در بازنگری تجربه زندانهای ایران در دوران جمهوری اسلامی و بویژه در دههی شصت مورد بحث قرار گیرد بویژه آنکه بسیاری از زندانیها و زندانبانهای دههی شصت جوانانی بودند که شاید از بسیاری جهات با افراد زندان استانفورد شباهت رفتاری داشتند.
با توجه به اهمیت این تجربه پژوهشی و اهمیتی که به نظر من مطالعهی این تجربه در بررسی و بازنگری پدیده زندان در جمهوری اسلامی ایران دارد، با فیلیپ زیمباردو تماس گرفته و با اجازه ایشان متن کامل اسلایدهای سایت تجربهی زندان استانفورد را به فارسی برگردانده ام. ترجمه فارسی این اسلایدها با کمک همکاران ایشان در دانشگاه استانفورد در بخش جدیدی که به زبان فارسی روی این سایت ایجاد شده، قرار گرفته است.
همچنین در حاشیهی اسلایدها برروی سایت تجربه زندان استانفورد بخشی با عنوان «بحث و گفت و گو» قرار داد که بسیار ارزشمند و شایسته توجه است زیرا که ما را دعوت به بازنگری شیوههای مرسوم زندگی و گسترش تفکر نقادانه به حوزههای دیگر زندگی فردی و جمعی میکند.
لطفا از «تجربه زندان استانفورد» به زبان فارسی بازدید کنید:
http://www.prisonexp.org/farsi