زایبندی

فمینیسم با واژه ها حرکت می کند

دوشنبه  ۲٣ مرداد ۱٣۹۶ –  ۱۴ اوت ۲۰۱۷

 زایبندی* واژه ای نوین است که جایگزین “یائسگی” می شود. زایبندی یعنی اینکه زاییدن و زایش زن بند می آید. یائسه یک واژه عربی است به معنی “زن ناامید”. زنان به سن میانسالی که می رسند توانایی فرزندآوری را از دست می دهند. شاید از این رو، زنانی را که با پایان گرفتن دوران قاعدگی از فرزندآوردن ناامید می شوند “یائسه” می خوانند. اما دوران زایبندی زنان می تواند بس دور از حس ناامیدی و سرشار از حس لذت و کنش در زندگی باشد.

آیا واژه “یائسگی” را خود زنان ساخته اند که با دگرگونی هورمونی شاید یک مقدار تجربه افسردگی داشته اند؟ یا این که هنگامی که پا به سن می گذاشته اند شوهرشان زن جوانی را به عنوان هوو به خانه می آورده و این باعث افسردگی آنها می شده؟ یا این واژه پیامد نگاه مردسالارانه و زن ستیزانه ایست که همه ارزش و فایده زندگی زن را در فرزندآوری می بیند و هنگامی که زن این توانایی را از دست می دهد، به او مهر “یائسه” می زند؟

در هر صورت، “یائسه” یک واژه ای است که بار منفی دارد و خود همین واژه ناامیدکننده است. این واژه دیگر در زندگی زنانی که پا به سن می گذارند و میانسال و حتی کهنسال می شوند نه تنها به کار نمی آید بلکه توهین به موجودیت آنهاست. در زندگی به جز فرزندآوری هزار کار دیگر هست که زنان می توانند انجام دهند و ناامیدی جایی در زندگی زنانی به سن و سال من یا بزرگسال تر ندارد. شاید در آغاز دوران زایبندی یک مقدار سرگشتگی شبیه به بحران نیمه عمر گریبان مان را بگیرد، همچنان که گریبان مردان را می گیرد. اما سرگشتگی ناشی از بحران نیمه عمر هم زیاد به جا نمی ماند و آفتاب امید همچنان در سال های پس از آن درخشان خواهد ماند.

طبیعت و محدودیت باروری زنان

مردان تا دوران پیری هم شاید بتوانند توانایی بارور کردن داشته باشند ولی ما زنان پس از میانسالی دیگر بارور نمی شویم. و از این بابت گله نمی کنیم چرا که اگر قرار بود تا پایان عمر توانایی باروری داشته باشیم، بایستی توانایی زایمان و بچه شیردادن هم می داشتیم و بسیاری از ما این را نمی خواهیم. اما مساله فقط خواستن نیست، بلکه توانستن در امر نگهداری از کودکان نیز هست. توجه داشته باشیم که تا صد و پنجاه سال پیش، انتظار عمر دوروبر چهل سال بود.(1) ضمن این که فقر هم فراگیر بود. زنان اگر تا آخر عمر می توانستند بچه بیاورند، چه کسی پس از مرگ آنان بچه هایشان را بزرگ می کرد؟ طبیعت می خواهد که مادران توانایی بزرگ کردن بچه های خود را داشته باشند تا زمانی که بچه ها پا بگیرند و بتوانند بدون مادر گلیم خود را از آب بکشند. مردان شاید تا آخرین سالهای زندگی توانایی بارور کردن زن را داشته باشند، اما طبیعت دلایل خوبی دارد که توانایی باروری را پس از میانسالی از زن می گیرد.

دانش پزشکی و برداشتن محدودیت ها

سن بارورشدن در زنان محدود است زیرا تعداد تخمک های زن محدود است و با آغاز دهه چهل زندگی رو به پایان می گذارد. اما رحم زن توانایی نگهداری جنین را از دست نمی دهد. یعنی اینکه اگر در رحم زنی که زایبند شده، پزشکان نطفه ای را جاسازی کنند، آن نطفه در رحم رشد خواهد کرد و زن زایبند می تواند جنین را تا نوزادی حمل کرده و به دنیا آورد. برخی از افراد سرشناس هالیوود که در حدود 50 سالگی باردار شده و فرزند آورده اند از این روش استفاده کرده اند و نطفه ای را که از پیوند تخمک زنی دیگر با اسپرم شوهرشان است، در رحم خود کاشته و بچه دار شده اند.

اما دانش پزشکی از این هم یک گام فراتر رفته و به زنان این توانایی معجزه آسا را می دهد که تخمک خود را در دوران جوانی به بانک تخمک سپرده و در دوران زایبندی با استفاده از همان تخمک خویش دارای فرزند شوند.

بدین ترتیب، امروزه با پیشرفت دانش پزشکی زنان تقریبا تا هر سن وسالی می توانند باردار شوند. زیرا زایبندی در حقیقت پایان دوران تخمک گذاری و قاعدگی است و با استفاده از تخمک یک زن دیگر، پزشکان می توانند لقاح مصنوعی را در آزمایشگاه انجام داده و نطفه را در رحم زن جای دهند.

امروزه برخی زنان جوان با کمک پزشکان یک تعداد از تخمک های خود را استخراج کرده و به بانک تخمک می سپارند تا سپس هر وقت که خواستند با استفاده از آنها بارور شده و فرزند یا فرزندان خود را به دنیا آورند. این از آن روست که برخی زنان در دوران بهینه برای فرزندآوری، یعنی از نیمه دهه بیست تا نیمه دهه سی زندگی، یار و همسر و شریک زندگی خود را نمی یابند و یا فشار کار به آنها اجازه فرزندآوری نمی دهد. از این رو ترجیح می دهند که فرزندآوری را عقب انداخته و سرفرصت، هنگامی که شرایط مناسب فراهم شد، از تخمک های خود استفاده کرده و باردار شوند. این شیوه گزینه ای برای زنان است تا آزادی بیشتری هم در گزینش شغل و هم در گزینش یار و شریک زندگی خود داشته باشند. گرچه هزینه این کار، یعنی استخراج تخمک ها و نگهداری آنها در بانک تخمک، سنگین است اما امروزه در امریکا خدمات بیمه بسیاری از شرکت ها هزینه مربوط به این گزینه را پوشش می دهد.

سال های پیشازایبندی 

زایبندی ناگهان رخ نمی دهد، بلکه در پی یک دوره ی پیشازایبندی** است که مدت زمان آن برای افراد گوناگون متفاوت است. در این دوره که گاه چند سال به درازا می کشد، قاعدگی نامرتب می شود و گاه این تصور پیش می آید که بند آمده است. اما پزشکان به زنی می گویند زایبند شده که یک سال کامل از آخرین قاعدگی او گذشته باشد. پیشازایبندی معمولا در دهه چهل یا در آغاز دهه پنجاه زندگی رخ می دهد و دورانی است که قاعدگی نامرتب شده و بروز برخی پیامدهای زایبندی آغاز می شود. برای برخی زنان این دوره در دهه سی زندگی رخ می دهد. در امریکا میانگین سن آغاز زایبندی 51 سالگی است.(2)

پیامدهای زایبندی

پیشازایبندی و زایبندی همراه با یک سری دگرگونی های جسمانی است که در پی کاهش تولید برخی هورمون ها در بدن رخ می دهد. پیامدهای جانبی دگرگونی هورمونی در زنان که از پیشازایبندی آغاز می شود به طور عمده گرگرفتگی، کم خوابی و بدخوابی، کاهش رطوبت پوست و مخاط مهبل، افسردگی، حواس پرتی، دمدمی و زودخشم شدن است که برخی از این پیامدها مانند گرگرفتگی فراگیرتر است ولی لزوما هر زنی این پیامدها را تجربه نمی کند. برای برخی زنان تنها نشانه گذار به زایبندی همان بند آمدن قاعدگی است.

هنوز پژوهش های پزشکی کافی برای درک پیامدهای زایبندی انجام نگرفته است. این تا حدودی از آن روست که دانش پزشکی به شدت مردمحور است و هنوز راه زیادی دارد تا به پزشکی ویژه زنان بپردازد و چند و چون ویژگی های بدن زن را کشف کند. هنوز دلیل مشخص پزشکی برای پیامدهای زایبندی مانند کم خوابی یا گرگرفتگی پیدا نشده، و همانطور که می توان حدس زد، هنوز درمان های مناسب نیز یافت نشده است.

نخستین راه حلی که پزشکان به زنان ارائه دادند، مصرف هورمون برای جبران کاهش هورمونی بود. این راه حل ساده به ظاهر بسیار مناسب بود و پوست را جوان و شاداب نگه می داشت و مانع گرگرفتگی و کم خوابی و … می شد. اما پس از چند سال پزشکان متوجه شدند که هورمون درمانی باعث افزایش نرخ ابتلا به سرطان پستان در میان زنان مصرف کننده هورمون می شود. از این رو، امروزه هورمون درمانی خیلی کمتر برای پیامدهای زایبندی تجویز می شود.

بسیاری از زنان راه های طبیعی را برای کاهش پیامدهای جانبی زایبندی می جویند. ورزش و خوراک سالم از بهترین راه های کاهش گرگرفتگی و غلبه بر کم خوابی است.

همزمانی با بحران نیمه عمر

از نیمه دوم دهه چهل تا آغاز دهه شصت در زندگی برای بسیاری افراد همراه با دگرگونی های جدی در زندگی شخصی آنهاست. در این سن و سال، افراد پشت سرگذاشتن جوانی و بالا رفتن سن را آشکارا احساس می کنند. گاه بالارفتن سن همراه با اختلال هایی در سلامتی است و گاه بیماری های مزمن، مانند قند و چربی خون، نیز بروز می کند و مراقبت از سلامت خویش به یک کار نیمه وقت تبدیل می شود. دوران موفقیت ها و پیشرفت های شغلی تقریبا به پایان رسیده و بازنشستگی و چگونگی گذراندن سال های پایانی عمر به یک دغدغه جدی تبدیل می شود. در همین حال، شخص در میانسالی شاهد است که پدر و مادرش به سن کهولت رسیده و دچار بیماری های جدی شده و یا می میرند. از سوی دیگر، پدران و مادران می بینند که فرزندان بزرگ شده و به دانشگاه می روند و زندگی مستقل را آغاز می کنند، ازدواج می کنند و بچه دار می شوند و به بازیگران اصلی صحنه زندگی تبدیل می شوند و آنها را به حاشیه می رانند. این همان پدیده ای است که غربی ها نام بحران نیمه عمر*** را بدان داده اند.

افزون بر آن، زنان در این دوره با گونه ای بحران هویت روبرو می شوند. به ویژه آن دسته از زنانی که بخش بزرگی از زندگی شان با بزرگ کردن فرزندان شان پرشده، می بینند که نقش مادری آنها در چارچوب کنش روزانه تقریبا پایان یافته و اکنون باید کنش های جایگزین برای خویش بیابند گرچه احساسات و پیوندهای عاطفی با فرزندان به جای خویش باقی می ماند.

همزمانی بحران هویت و بحران نیمه عمر با پیامدهای زایبندی گاه دشوار است. بسیاری از زنان در این دوره به بازاندیشی عمیقی پیرامون هویت و زندگی و روابط شخصی می پردازند. هنگامی که مرد به عنوان یار و شریک زندگی زن از درک این تغییرات روحی او ناتوان مانده و یا آن را انکار کرده و می خواهد چشم بسته به همان روال گذشته ادامه دهد، وضعیت زن دشوارتر می شود. از همین روست که بیش از 60% طلاق هایی که در این سن و سال در غرب انجام می گیرد، به خواست زنان است. (3)

در ایران از آنجایی که قوانین نابرابر در زمینه ازدواج و طلاق، زمینه استقلال اقتصادی زنان را فراهم نمی کند، زنان در عمل امکان طلاق را ندارند. فرهنگ سنتی هم که طلاق در سن بالا را ناپسند می داند بیشتر باعث خوددداری زنان از طلاق می شود. وگرنه، خدا می داند نرخ طلاق زنان در این دوران در ایران چقدر می بود.

زنان و تجربه های مشترک دوران زایبندی

مهمترین دشواری برای بسیاری از ما زنان در برخورد با مسائل مان، نبود فرهنگ گفتگو درباره آنها است. زایبندی هم یکی از همین مسائلی است که درباره اش به گفتگو نپرداخته ایم.

زایبندی یکی از مهمترین رخدادهای طبیعی در زندگی زن است. ولی هم منابع آگاهی درباره آن بسیار اندک است و هم تابوهای اجتماعی پیرامون بدن زن مانع از گفتگو و به اشتراک گذاشتن تجربه ها می شود. ولی بخشی از مسئولیت هموار کردن راه عبور از این بحران چندگانه با خود ماست که ترس و تابو را کنار بگذاریم و درباره بدن مان، تجربه هایمان، و واقعیت زندگی مان بدون شرم و وحشت از زن بودن و انگ خوردن حرف بزنیم.

ما می توانیم کم کم درباره بدن خودمان صحبت کنیم و از جمله تجربه ها و راه های تجربی کنار آمدن با پیامدهای زایبندی را با همدیگر در میان بگذاریم. در همین راستاست که می توانیم این مسائل را به مسائل پزشکی درخور توجه تبدیل کنیم و از جامعه پزشکی بخواهیم که روی آنها کار کند.

*

Menopause

**

Perimenopause

***

Mid-life crisis

1- ourworldindata.org

2- www.menopause.org

3- www.healthywomen.org