همتراز سازی جنسیتی

راهکار پیشبرد برابری جنستی

آدينه  ۶ فروردين ۱٣۹۵ –  ۲۵ مارس ۲۰۱۶

پیشگفتار

مهمترین گفتمان در پیشبرد برابری جنسیتی در همه جوامع، همترازسازی جنسیتی (GENDER MAINSTREAMING) است.همترازسازی جنسیتی یک راهکار درازمدت برای برابرسازی جایگاه زنان در جامعه است تا زنان از حاشیه به متن جامعه آمده و در همه فعالیت های جامعه و در همه سطوح بطور برابر مشارکت داشته باشند. این نوشتار به بررسی دقیق تر این مفهوم، تاریخچه و شیوه پیشبرد آن می پردازد.

در آغاز ضروری است خاطرنشان شود که این گفتمان با اینکه بیش از بیست سال است که در سازمان ملل متحد آغاز و در کشورهای گوناگون دنبال شده، در ایران بازتابی نیافته و دلیل آن شاید تنها سقف کوتاه خواسته های زنان نباشد. یکی از دلایل اینکه در زبان فارسی چنین گفتمانی بازتاب پیدا نکرده شاید نبود واژه های مناسب برای بیان این مفهوم بوده است.

در زمان دولت آقای خاتمی، خانم زهرا شجاعی که ریاست مرکز امور مشارکت زنان را به عهده داشت، تلاش کرد که به این امر مهم بپردازد و با ترجمه ی ظاهری واژه ها، عبارت “جریان سازی جنسیتی” را به میان آورد که نه تنها جا نیفتاد، بلکه مفهوم آن نیز هرگز آنطور که باید، شناخته نشد و در عمل نیز کاری از پیش نبرد و تلاش های مرکز امور مشارکت زنان در این زمینه از هر جهت ناموفق بود.

برای بسیاری از ما پژوهشگران و کنشگران که اهمیت این گفتمان را بخوبی درک می کنیم، یافتن واژه های مناسب فارسی که مفهوم اصلی این راهکار کلیدی برای پیشبرد برابری جنسیتی را بیان کند، دارای اهمیت فراوان است. فرهنگ هر جامعه و خواسته ها و مبارزات مردم آن با واژه ها حرکت می کنند. از این رو، سپاسگزارم از دوست گرامی سیما راستین که در پی ترجمه این عبارت کلیدی به فارسی برآمد، و همچنین سپاس از استاد گرامی داریوش آشوری که به جای ترجمه ظاهری واژه به واژه، با استفاده از واژه “همتراز” در ترجمه ی این عبارت، یاری رساند که مفهوم واقعی آن به فارسی برگردانده شود.

تعریف واژه های کلیدی

جنس (sex): جنس انسان ها با تفاوت های بیولوژیکی اندام های باروری آنها تعریف می شود. انسان ها براساس شکل اندام های باروری بطور عمده به دو جنس زن و مرد تقسیم می شوند*. 

جنسیت (gender) : تفاوتی که میان ارزش ها، انتظارات، حقوق، امتیازها و محدودیت هایی که جامعه برای افراد بر اساس “جنس” آنها قائل است، جنسیت را می سازد. جنسیت از طرق جامعه پذیری به دختران و پسران آموخته می شود ولی ایستا و پایا نیست و با پیشرفت جامعه و فرهنگ و نگرش مردم دگرگون می شود. جایگاه جنسیت از طریق فرهنگ و سنت و مذهب و دستگاه های قانونگذاری، آموزشی، اقتصادی و سیاسی در جامعه نهادینه می شود. مفهوم جنسیت به خود افراد، زنان و مردان، کاری ندارد بلکه بر آن عواملی تمرکز می کند که نقش های جنسیتی متفاوت به زنان و مردان می دهد و از آنها خواسته ها و انتظارات متفاوت دارد و برای آنها امتیاز یا تبعیض قائل است. از این رو، میزان دسترسی افراد به حقوق اجتماعی، منابع اقتصادی و تصمیم گیری های سیاسی و سهم مشارکت اجتماعی به خاطر جنیست آنها متفاوت است. 

نمونه: اینکه زنان باید در خانه بشینند و فقط خانه داری و بچه داری کنند و بیرون از خانه کار نکنند، یک باور جنسیتی است. همچنین اینکه مردان فقط باید نان آوری کنند، یک باور جنسیتی است. منع زنان از مقام ریاست جمهوری یک تبعیض جنسیتی است. ترجیح مردان در استخدام دولتی یک امتیاز جنسیتی است. حجاب اجباری برای زنان یک سرکوب و زورگویی جنسیتی است.

دقت داشته باشیم که جنسیت فقط برای زنان تعریف نمی شود، بلکه همزمان جنسیت برای مردان هم تعریف می شود. مفهوم جنسیت به تفاوت جایگاه دو گروه مردان و زنان در جامعه اشاره دارد. دگرگونی جامعه و تحقق برابری جنسیتی تلاش هردو گروه زنان و مردان را می طلبد.

برابری جنسیتی (gender equality) : برابری جنسیتی یعنی برابری زنان و مردان در دسترسی به همه امکانات آموزشی، بهداشتی، اقتصادی، هنری، سیاسی و اجتماعی، و نیز سهم برابر در تصمیم گیری ها و مدیریت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه. با تحقق برابری جنسیتی، محدودیت یا امتیازی بر اساس جنس وجود نخواهد داشت.

برخی کارشناسان حوزه علمیه قم با سفسطه و مغلطه تلاش می کنند بگویند که الگوی برابری جنسیتی “زنان را مساوی مردان تعریف می کند”**. خیر، اینطور نیست. زن و مرد تفاوت های بیولوژیک خود را دارند، و تفاوت های جنسی آنها را کسی انکار نمی کند. اما نکته اصلی اینجاست که تفاوت های جنسی نباید به تفاوت های جنسیتی بیانجامد. جامعه انسانی از زن و مرد تشکیل شده و همه افراد این جامعه، زنان و مردان، باید سهم مساوی در همه امور اداره جامعه داشته باشند. ما نمی گوییم که زن ها از مردها الگوبرداری کنند و کت و شلوار بپوشند یا مادر نشوند. زن ها باید زن باقی بمانند و هیچ تلاشی هم برای مرد شدن نکنند و فقط اگر دلشان خواست کت و شلوار بپوشند. آزاد باشند تا نقش خود را در خانواده و بچه آوری حفظ کنند، بدون آن که از فعالیت در جامعه منع شوند، قربانی تبعیض جنسیتی نشوند، سهم برابر در منابع اقتصادی و تصمیم گیری های سیاسی داشته باشند و از همه امتیازها و اختیارات و مسئولیت هایی که مردها دارند، برخوردار شوند. خلاصه اینکه جنس آنها هیچ محدودیتی در گزینه های گوناگون، از آموزش و اشتغال گرفته تا سفر و تفریح، در طول زندگی شان ایجاد نکند.

نکته دیگری که کارشناسان حوزه علمیه قم مطرح می کنند “عدالت جنسیتی” است. یعنی اینکه زن و مرد با تفاوت های جنسی آفریده شده اند، پس باید نقش های اجتماعی متفاوتی هم داشته باشند. آنها عدالت جنسیتی را با تفاوت های جنسیتی و تبعیض های موجود تعریف می کنند انگار که تبعیض علیه زنان خواست خدا بوده و مادر شدن با وزیر شدن و رئیس جمهور شدن منافات دارند. (آیا مسئولین جمهوری اسلامی این نظرات شان را در ضمن مذاکرات هسته ای با خانم کاترین اشتون هم در میان گذاشته اند؟) این دوستان سعی می کنند از مسئولیت برابر سازی فرصت ها برای زنان و مردان طفره رفته و محدودیت های زنان و امتیازهای مردان را به عنوان “عدالت جنسیتی” جا بزنند.

شاید بخاطر اینگونه سوءاستفاده ها از مفهوم “عدالت جنسیتی” (gender equity)بود که سازمان ملل متحد دیگر عبارت “عدالت جنسیتی” را کنار گذاشته و اکنون از برابری جنسیتی استفاده می کند.

تلاش برای برابری جنسیتی به دو دلیل صورت می گیرد.

• یک اینکه برابری زنان و مردان در حقوق، فرصت ها و مسئولیت ها، مساله برابری حقوق بشر آنها و عدالت اجتماعی است.

• دو اینکه از میان بردن تبعیض های جنسیتی در جامعه و فراهم آوردن موقعیت های برابر برای زنان و مردان پیش شرط ضروری برای امر توسعه پایدار مردم محور است.

تاریخچه

چند دهه از آغاز توجه جهانی به مساله زنان می گذرد و در همین مدت کوتاه، شیوه نگرش به مساله زنان بسیار دگرگون شده و به نگرش جنسیتی رشد یافته است. در آغاز، زنان و کودکان فقیر و مرگ و میر آنها مورد توجه قرار گرفتند. نهادهایی چون سازمان بهداشت جهانی و یونیسف مساله دسترسی به بهداشت و کاهش نرخ مرگ ومیر مادران و کودکان را در دستور کار خود قرار دادند. اما هنوز زنان، تنها به عنوان مادران و در کنار کودکان شان، از قشرهای آسیب پذیر جامعه بشمار می آمدند که باید مورد توجه قرار می گرفتند. جایگاه زنان در جامعه مورد توجه نبود، تنها برخورداری زنان از برخی استانداردهای بهداشتی و رفاهی مورد توجه بود. به مسائل زنان به عنوان مسائلی که ویژه زنان بود و ربطی به بقیه جامعه نداشت نگاه می شد و به ساختار نابرابر جنسیتی در جامعه اعتراضی نمی شد. کم کم مساله حقوق بشر زنان مطرح شد و گفتمان حذف تبعیض و حذف خشونت به میان آمد. سپس مساله امتیازهای مثبت برای زنان مطرح شد که اگر تا کنون هدف این بود که زنان و مردان در خط آغاز کنار هم و در شرایط برابر بایستند، امتیازهای مثبت این امکان را برای زنان بوجود می آورد که بتوانند در خط پایان در شرایط برابر کنار مردان بایستند. یعنی با توجه به اینکه جامعه همواره برنامه هایی برای عقب نگه داشتن زنان داشته، اکنون باید برنامه هایی برای پیشبرفت زنان داشته باشد مانند مهدکودک رایگان برای مادران، و سهمیه بندی برای زنان در حوزه های تصمیم گیری از شوراهای محلی گرفته تا مجلس قانونگذاری. با مطرح شدن مسائل مربوط به جنسیت و توسعه، کم کم نگرش جنسیتی در راهیابی برای توسعه رسوخ کرد. تا اینکه بالاخره همترازسازی جنسیتی به عنوان یک گام انقلابی در تسریع روند بهبود جایگاه زنان در جامعه که شرط اصلی و ضروری برای پیشرفت صلح و توسعه نیز هست، مطرح شد.

یعنی اگر زنان در کنار کودکان شان هنوز در حاشیه جامعه هستند، و هنوز تلاش برای برخورداری آنها از استانداردهای بهداشتی و رفاهی ادامه دارد، اما نگرش جنسیتی این جایگاه فرودست را برای زنان نادرست دانسته و تلاش های زیربنایی جدی تر و بیشتری را برای برخورداری زنان از حقوق و مشارکت اقتصادی و اجتماعی و سیاسی ضروری می شمارد. تلاش هایی که گرچه گاه به کندی، اما با قاطعیت به دستور کار برای توسعه کشورها افزوده می شود.

شیوه ی نگرش به مساله جنسیت در امر توسعه از آغاز چنین نبود و کم کم رشد کرد و شکل گرفت. در دهه 1970، تاکید بر افزایش حضور زنان در همه فعالیت های اجتماعی مورد توجه قرار گرفت که در حاشیه روند توسعه یابی باقی نمانند. اما اشکال کار این بود که تلاش می شد زنان را وارد عرصه ای کنند که پیشاپیش در آن همه منابع تقسیم شده و همه تصمیم های مهم درباره اهداف و شیوه های کار گرفته شده بود. از این رو، پیشرفت کار در راستای برابرسازی جنسیتی خیلی کند بود. به همین جهت در دهه 1980 رویکرد جدیدی شکل گرفت که امر برابری جنسیتی را از حاشیه برنامه های توسعه به متن آن بیاورد و اصطلاح gender mainstreaming از همین رو ساخته شد. یعنی همترازسازی جنسیتی با هدف تحقق برابری جنسیتی در مرکز همه برنامه های مربوط به توسعه قرار گیرد.

نقش سازمان ملل متحد

همترازسازی جنسیتی نخستین بار در کارپایه عمل و اعلامیه کنفرانس جهانی زنان در پکن در سال 1985 بطور آشکار به عنوان استراتژی جهانی برای افزایش برابری جنسیتی مطرح شد. ضرورت توجه به نگرش جنسیتی به عنوان بخش جدایی ناپذیری از همه عرصه های توسعه اجتماعی در سند دستورکار دولتها توضیح داده شد. در مورد هریک از هدف های درازمدت که در سند پکن آمده، اهمیت استراتژی همترازسازی جنسیتی گوشزد شده است. بطور نمونه، در بخش مربوط به زنان در قدرت و تصمیم گیری، پاراگراف 189 بطور مشخص درباره همترازسازی جنسیتی گفته شده “در راهیابی برای حل مساله سهم نابرابر زنان و مردان در قدرت و تصمیم گیری در همه سطوح، دولتها و دیگر عوامل باید بصورت فعال و آشکار سیاست به متن آوردن نگرش جنسیتی در همه سیاست گذاریها و برنامه ها را ترویج کنند بطوریکه پیش از اینکه تصمیم ها گرفته شود، تحلیلی از تاثیرات آن برروی زنان و مردان انجام گیرد.”

همتراز سازی جنسیتی بار دیگر در نتایج مورد توافق شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد، 1997/2، چنین تعریف شد “… روند ارزیابی پیامدهای هر کار برنامه ریزی شده، از جمله قانونگذاری، دستورالعمل ها یا برنامه ها، برای زنان و مردان در همه زمینه ها و در تمام سطوح. این یک راهکار درازمدت است برای اینکه خواسته ها و تجربیات زنان همانند خواسته ها و تجربیات مردان یک بخش جدایی ناپذیر از طرح ریزی، انجام، نظارت و ارزیابی سیاست ها و برنامه ها در همه حوزه های سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی باشد بطوریکه زنان و مردان به اندازه برابر از آن بهره ور شوند و نابرابری ادامه نیابد. هدف نهایی اینست که برابری جنسیتی تحقق پذیرد.”

جلسه ویژه مجمع عمومی در سال 2000 برای پیگیری کنفرانس پکن به دستور کار دولتها برای همترازسازی جنسیتی قوت بخشید. سازمان ملل متحد همترازسازی جنسیتی را به دولتها دیکته نکرده است. دولتهای عضو از نیمه دهه 1990 دربحث های میان دولتی درباره همترازسازی جنسیتی شرکت جسته و با هم نظری، همترازسازی جنسیتی را به عنوان یک استراتژی جهانی برای پیشبرد برابری جنسیتی پذیرفته اند.

همترازسازی جنسیتی چیست؟

همترازسازی جنسیتی زنان به خودی خود یک هدف نیست، بلکه وسیله ای است برای اینکه برابری جنسیتی تحقق یابد.

اگر تا پیش از این تلاش بر این بود که پروژه های ویژه ای برای بهبود وضعیت زنان در نظر گرفته شود و زنان که همواره در حاشیه جامعه بوده اند از فقر و تبعیض و خشونت رهایی یابند و در آرامش به زندگی خود و بزرگ کردن فرزندان شان ادامه دهند، نگرش جنسیتی بر آن شد که زنان را از حاشیه به متن جامعه آورده و در همه امور اداره جامعه و تصمیم گیری های سیاسی به اندازه مردان شریک سازد. دیگر تنها سلامت زنان در نقش سنتی آنان به عنوان مادران مد نظر نیست، دیگر اینکه زنان قربانی خشونت و تبعیض نشوند کافی نیست، دیگر تنها برخورداری زنان از همه حقوق بشر کافی نیست، بلکه مشارکت فعالانه زنان در همه امور زندگی اجتماعی و تصمیم گیری آنان در همه امور سیاسی و بهره وری از همه منابع اقتصادی از حقوق آنان و نیز پیش شرط توسعه پایدار مردم محور شمرده می شود.

همترازسازی جنسیتی دو جنبه کیفی و کمی دارد. از نظر کیفی، موانع پیش پای زنان به صورت فعالانه توسط دولت و قانونگذاران برداشته شده و زنان وارد متن جامعه می شوند و با اختصاص بودجه برای آموزش و ظرفیت سازی اجتماعی و برنامه های دیگر، جنیست زنان همتراز با جنسیت مردان می شود. از نظر کمی، زنان در همه سطوح اداره جامعه به اندازه مردان حضور می یابند. و در این راستا، منظور از حضور زنان به صورت “زن نمود” (token woman) نیست که تعداد اندکی زن در میان اکثریت مردان با ظاهر زنانه ولی با دیدگاه مردانه یا دنباله روی از مردان به سیاست های جاری ادامه دهند و از خود نظر و دیدگاهی نداشته باشند. بلکه هدف اینست که زنان با حضور برابر خود، تجربه و شهامت یافته و خواسته های مستقل خود را نیز بیان، مطرح و اجرا سازند.

فراخوان شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد برای افزایش همترازسازی جنسیتی، در راستای رشد توجه به نگرش جنسیتی است و هدف آن برابری جنسیتی در کار سازمان ملل متحد است. همترازسازی جنسیتی به معنای این نیست که در حاشیه هر برنامه ای، یک پروژه هم برای زنان تعریف شود. بلکه منظور اینست که نگرش جنسیتی در همه فعالیت ها و در گستره همه برنامه ها بصورت جدایی ناپذیر مورد توجه قرارگیرد. این باعث می شود که ارزیابی جنسیتی از هر برنامه ای – یعنی اینکه زنان و مردان در این برنامه چه می کنند و چه منابع و ابزار تصمیم گیری در اختیار دارند، و پیامدهای این برنامه برای زنان و مردان چه خواهد بود – در همه عرصه های سیاست گذاری، پژوهش، ترویج، توسعه، اجرا و نظارت برنامه ها محوری تر شود.

در حاشیه: توجه به نگرش جنسیتی در برنامه های سازمان ملل متحد در رابطه تنگاتنگ با افزایش فرصت های برابر برای زنان و مردان در بدنه خود این سازمان است. از همین روست که اکنون خواسته ی حضور یک دبیرکل زن برای سازمان ملل متحد توسط نهادهای گوناگون این سازمان مطرح شده است زیرا که برنامه های همترازسازی جنسیتی توسط نهادی که خود با رویکرد جنسیتی بدنه و سیاست های خود را می سازد، بهتر و بیشتر قابل اجرا خواهد بود.

مسئولیت اصلی بر دوش دولت هاست

همترازسازی جنسیتی یک پروژه عظیم همه جانبه است که باید در همه حوزه های آمار، بودجه، پژوهش، سیاست گذاری، قانون گذاری و برنامه توسعه به اجرا در آید. از این رو، مسئولیت کلی اجرای همترازسازی جنسیتی برعهده بالاترین سطوح در دولت قرار می گیرد. نهادهای سازمان ملل متحد و مانند آن به این روند می توانند یاری رسانند.

در هر حوزه ای که همترازسازی جنسیتی قرار است اجرا شود، گام نخست یافتن حلقه پیوند میان برابری جنسیتی و موضوع کار است. یعنی اینکه پیامدهای جنسیتی اجرای برنامه در هر حوزه، مانند محیط زیست، فقرزدایی، بهداشت، و دیگر عرصه های توسعه، شناسایی شود. برای این کار، بایستی روشن شود که چرا و چگونه ترویج برابری جنسیتی در آن حوزه برای تامین عدالت اجتماعی و حقوق بشر هر دو گروه زنان و مردان، و نیز برای رسیدن به هدف های توسعه، دارای اهمیت است. دوم اینکه در هر پروژه ای، فرصت های مناسب برای برابرسازی جنسیتی باید مشخص شود تا از همان آغاز کار در همه جنبه ها نگرش جنسیتی دخالت داده شده و به اجرای همترازسازی جنسیتی بیانجامد. واقعیت اینست که بسیاری از مسئولین امور و دست اندرکاران دولتی دارای نگرش جنسیتی نیستند. برای دخالت دادن نگرش جنسیتی در برنامه های توسعه، باید از کارشناسان جنسیتی یاری جست تا بزنگاه ها یا بازه های مناسب زمانی برای اعمال نگرش جنسیتی را با استفاده از آمار، کنفرانس ها/کارگاه ها و برنامه های آموزشی و پژوهشی برای مسئولین و دست اندرکاران مشخص سازند تا همترازسازی جنسیتی در ارزیابی، سیاستگذاری، و طرح ریزی و اجرای برنامه ها اجرا شود.

تجربه نشان می دهد که برای آن که همترازسازی جنسیتی در سطح برنامه باقی نماند و اجرا شود، مدیران سطوح بالای کشور باید شیوه هایی برای نظارت بر پیشرفت کار پیدا کنند که براساس آن بتوانند از مسئولان اجرایی پاسخگویی بطلبند. یک راه برای پاسخگو ساختن مسئولان اینست که شاخص های تعریف شده ای برای پیشرفت تعریف شود که مدیران سطح بالا بتوانند برآن اساس، میزان پیشرفت کار را ببینند.

همترازسازی جنسیتی یعنی اینکه مسئولیت ترویج برابری جنسیتی از دوش کنشگران و کارشناسان برداشته شده و به دوش همه افراد، بویژه در سطوح مدیریتی، گذارده شود. اما یک اشکال در گذاردن مسئولیت به دوش همه افراد اینست که وقتی که همه مسئول شناخته شوند، دیگر هیچ مسئول مشخصی وجود نخواهد داشت. از این روست که وجود نهاد ویژه ای در جامعه برای پیگیری امر همترازسازی جنسیتی و نظارت بر پیشرفت کار در جامعه ضروری است.

اتحادیه اروپا به منظور پیشبرد سیاست همترازسازی جنسیتی در همه سطوح، نهاد اروپایی برای برابری جنسیتی (The European Institute for Gender Equality) را براه انداخته است.

… کافی نیست! 

همترازسازی جنسیتی به این معنا نیست که دیگر کارهای مشخص برای زنان نباید انجام شود. کارهای مشخص با هدف بهبود وضعیت زنان و پاسخ به خواسته های آنها از طریق قانونگذاری، سیاست گذاری، پژوهش و برنامه های عملی نقش بسیار موثری در افزایش برابری جنسیتی دارد زیرا برابری جنسی هنوز تحقق نیافته و همترازسازی جنسیتی هنوز پا نگرفته است. برنامه های ویژه بهبود جایگاه زنان یا با هدف برابری جنسیتی که می توانند نابرابری های موجود را کاهش دهند، و مانند یک کاتالیزور روند تحقق برابری جنسی را تسریع کنند. برنامه های خاص زنان می توانند فضای توانمندسازی برای زنان ایجاد کرده و به یافتن راهکارهای عملی برای همترازسازی جنسیتی کمک کند. همترازسازی جنسیتی و توانمندسازی زنان درتضاد با همدیگر نیستند، بلکه مکمل همدیگرند. از این رو، اکنون سازمان ملل متحد روی هر دو عرصه ی همترازسازی جنسیتی و توانمندسازی زنان تکیه می کند.

تجربه برخی کشورهای اروپایی نشان داد که در آغاز، جریان سیاست گذاری برای همترازسازی جنسیتی باعث شد که دولت ها توجه کمتری به شیوه های معمول پیشین برای بهبود جایگاه زنان، از جمله توانمند سازی و امتیاز مثبت، داشته باشند. با توجه به این نکته، از سال 1996، کمیسیون اروپا خود را متعهد به “رویکرد دوگانه” برای تحقق برابری جنسی کرده است. این رویکرد شامل مبنا قرار دادن یک نگرش جنسیتی در همه سیاست گذاری ها، و همچنین اجرای برنامه های ویژه برای حذف، پیشگیری و یا مبارزه با نابرابری های جنسیتی است. هر دو رویکرد دست در دست هم عمل می کنند و یکی نمی تواند جایگزین دیگری شود.

توانمندسازی زنان

توانمندسازی زنان برای اینست که زنان قدرت کنترل زندگی خویش را بدست آورده و درباره زندگی خودشان تصمیم گیری کنند. این کار نیازمند افزایش آگاهی، یافتن اعتماد به نفس، افزایش گزینه ها، دسترسی بیشتر به منابع و کنترل روی آنهاست. افزون بر آن، ساختارهای اجتماعی و نهادهایی که تبعیض و نابرابری جنسیتی را تداوم می بخشند، باید دگرگون شده و سدهای حقوقی و اقتصادی و فرهنگی از پیش پای زنان برداشته شود. روند توانمندسازی به اندازه هدف اهمیت دارد. توامندسازی از درون می آید، زنان خودشان را توانمند می سازند. کمک به رشد توانمندسازی زنان باید به بیان زنان از نیازها و خواسته هایشان کمک کند و نقش زنان را در تحقق خواسته ها و پاسخ به نیازهایشان افزایش دهد.

توانمندسازی زنان در خلاء نمی تواند رخ دهد، مردان باید در این روند همراه شوند. توانمندسازی زنان نباید به عنوان باخت مردان شمرده شود زیرا که این بازی برد و باخت نیست، بلکه روند برد-برد برای هردو طرف است. افزایش قدرت زنان در استراتژی های توانمندسازی به اعمال قدرت بر مردان منجر نمی شود و ربطی به سلطه بردیگران ندارد، بلکه گونه ای دیگر از قدرت است: قدرت از درون، و قدرت با هم بودن. زنان و مردان می توانند با هم و در کنار هم کار کنند و یکدیگر را یاری رسانند. قدرت فردی و جمعی می تواند در راه هدف مشترک بکار گرفته شود بدون اینکه سلطه و اجباری در میان باشد.

*زنان و مردان اکثریت جامعه را تشکیل می دهند، اما اقلیت جنسی در جامعه وجود دارد. اکنون علم بدان سو می رود که زن و مرد را در دو انتهای محور جنس قرار داده و در میان این دو نیز جنس افرادی را که دارای ویژگی های جنسی میان زن و مرد هستند تعریف می کند.

** تارهای تردید/تساوی جنسیتی یا عدالت جنسیتی؟

طوبی – تیر 1388 – شماره 34، پایگاه اطلاع رسانی حوزه، بازدید 20 فوریه 2016

www.hawzah.net 

توضیح: در نوشتن این مطلب، از برخی تارنماهای زیر استفاده شده و برای آگاهی بیشتر درباره این موضوع، می توانید به آنها مراجعه کنید.


UN Women, United Nations Entity for Gender Equality and the Empowerment of Women
www.un.org

European Institute for Gender Equality
eige.europa.eu

Adams-Alwine, Allison, M.A. “GENDER MAINSTREAMING IN THE UNITED NATIONS: A HISTORY, RESOURCE GUIDE, AND AGENDA FOR THE FUTURE.” Digital Library of Georgetown University. Georgetown University, 1 May 2009. Web. 20 Feb. 2016.
repository.library.georgetown.edu

Stratigaki, Maria. “Gender Mainstreaming vs Positive Action.” Hal Archives-ouvertes. Centre Pour La Communication Scientifique Directe, 1 Mar. 2011. Web. 20 Feb. 2016.
hal.archives-ouvertes.fr

Pollack, Mark A., and Emilie Hafner-Burton. “Mainstreaming Gender in the European Union.” The Jean Monnet Center for International and Regional Economic Law & Justice. The NYU Institutes on the Park, 2 Apr. 2000. Web. 20 Feb. 2016.
www.jeanmonnetprogram.org