نگاهی به “منشور زنان” جبهه مشارکت ۱

طبق خبر سایت زنان ایران، جبهه مشارکت طرح منشور زنان را تهیه کرده، و آن را به نظرخواهی عمومی می‌گذارد. اکنون سایت امروز این طرح را منتشر کرده است، و شما هم می‌توانید آن را در صفحه امروز، در قسمت زنان امروز، ببینید.

اول از همه باید بگویم که به عنوان یک زن خشنود هستم که مسائل زنان به‌طور جدی و نسبتاً بارز مورد توجه یک گروه سیاسی قرار می‌گیرد. دوم این‌که خوشحال‌ام که نظر همه، من‌جمله من، در این باره خواسته شده. از این رو، ضمن تشکر از جبهه مشارکت، من به سهم خودم سعی می‌کنم نگاه خودم را، به عنوان یک زن، به منشور زنان در اینجا بازتاب دهم.

منشور دارای سه بخش می‌باشد :

۱. بینش‌ها و گرایش‌های مبنایی

۲. مسائل و مشکلات زنان

۳. جهت‌گیری‌ها و تجویزها

این نوشته به بخش اول منشور زنان می‌پردازد. با امید به این‌که در نوشته‌های بعدی فرصت بررسی‌ی بخش‌های دیگر منشور زنان فراهم آید.

بخش اول، یعنی “بینش‌ها و گرایش‌های مبنایی”، نسبتاً روشن و با دید باز انسانی نوشته شده است، و به موجودیت زن به عنوان انسان اذعان شده است: “زن و مرد، دو فرد از نوع واحد(انسان) هستند.” به‌علاوه، با صراحت کامل بیان شده که زن موجود ناقصی نیست، و تفاوت‌های بیولوژیکی زن و مرد به معنای نقص برای زن نیست. البته باعث خوشنودی است که منشور با رعایت نزاکت خاص حقوق بشری، و با تکیه به احترامی که به‌شان انسانی‌ی برابر برای زن و مرد قائل است، مرد را هم در اینجا در کنار زن ذکر می‌کند، با آنکه می‌دانیم که در فرهنگ سنتی‌ی ما “نقص” همیشه برای تفاوت‌های زن در نظر گرفته می‌شود، و نه مرد. دقت کنید: “در جوهره‌ی وجودی‌ی هیچ‌کدام نقص و خللی نیست”، و “گرچه زن و مرد از نظر ساختار جسمی و زیست‌شناختی، متفاوت‌اند، لیکن منشاء نابرابری‌های موجود میان زنان و مردان، ساختار و کارکرد نظام‌های اجتماعی است، و نه تفاوت‌های زیست‌شناختی”.

بند دوم به برابری‌ی حقوق انسانی، “سوای رنگ، نژاد، طبقه، مذهب، ملیت، و جنسیت” اشاره می‌کند. جالب این‌جا است که به جای کلمه “جنس”، از کلمه‌ی “جنسیت” استفاده شده است. تبعیض بر اساس “جنس” است که مفهوم “جنسیت” را می‌آفریند. تبعیض براساس جنسیت، یعنی تبعیض بر اساس تبعیض، که فکر نمی‌کنم منظور نویسندگان منشور بوده باشد. بگذریم از این‌که در ترجمه‌ی این عبارت از احتمالاً یک متن خارجی، نویسندگان عزیز منشور زنان به این مسئله توجه نکرده‌اند که آنچه در ایران تبعیض می‌آفریند، مثل کشورهای غربی “رنگ و نژاد” نیست، بلکه “قومیت و زبان” است. نیز بگذریم از این‌که به نظر نویسندگان منشور تبعیض بر اساس “عقیده” ایرادی ندارد، و فقط بر اساس “مذهب” نباید تبعیض قائل شد.

در بند چهارم نگاه روشنی به مسائل زنان به‌طور کلی بیان می‌شود: “مناسب‌ترین مفهوم برای توصیف موقعیت و جایگاه کنونی زنان در جوامع بشری، “نابرابری” است. از این دیدگاه جایگاه زنان در بیش‌تر موقعیت‌ها، نه تنها متفاوت از جایگاه مردان، بلکه فروتر و نابرابر با آن است”.

در بند پنجم گفته می‌شود که: “بینش دینی سنتی‌ی ما نسبت به زنان نیازمند دگرگونی‌ی اساسی است”، و برای من مشخص نیست که در بیان بینش‌ها و گرایش‌ها مبنایی، این جمله چه مفهومی دارد؟ آیا افرادی که این منشور را نوشته‌اند و به آن باور دارند، این را درباره‌ی خودشان می‌گویند؟ که این با خواندن بندهای بالایی بعید به نظر می‌رسد، و واضح است که این افراد فکر روشن و انسانی نسبت به زن دارند، یا می‌خواهند داشته باشند. آیا این نوشته درباره‌ی جامعه است؟ در این صورت دیگر جای آن در اینجا نیست! شاید این بند می‌توانست در میان “تجویزها” آورده شود.

در ادامه دید روشن و انسانی‌ی نویسندگان منشور نسبت به زن، با سردرگمی در بینش و عدم توانایی نویسندگان منشور در فهم و درک صحیح مسئله زنان روبرو می‌شویم.

در بند ششم گفته می‌شود که: “نو شدن دیدگاه عمومی‌ی جامعه نسبت به “زن” و ارتقاء عینی‌ی موقعیت زنان بایستی طی فرآیند “نوسازی درون‌زا” تحقق یابد. در نوسازی‌ی درون‌زا “سنت” به عنوان دشمن و مانع توسعه تلقی نمی‌شود، بلکه “سنت بازخوانی‌شده” به عنوان مکمل و یاور توسعه تأیید می‌گردد. در نوسازی‌ی درون‌زا بر وجود مسیرهای متعدد چندسویه برای مدرن شدن تأکید می‌شود، و از منحصر کردن راه توسعه به الگوهای غالب موجود پرهیز می‌گردد. در نوسازی‌ی درون‌زا، رفتن به سوی زندگی مدرن، حاصل احساس نیاز درونی‌ی جامعه و نتیجه‌ی بکارگیری‌ی “عقلانیت انتقادی” در وجوه مختلف است”. اولاً که من متوجه نشدم که چرا در میان بینش‌ها و گرایش‌های مبنایی جبهه مشارکت، قضیه “نو شدن دیدگاه عمومی جامعه نسبت به زن” مطرح می‌شود. آیا این نباید در بخش سوم و در میان “جهت‌گیری‌ها و تجویزها” آورده شود؟

نکته مهم‌تر این‌که فرآیند “نوسازی‌ی درون‌زا” یعنی چه؟ “سنت بازخوانی‌شده” یعنی چه؟ “عقلانیت انتقادی” یعنی چه؟ این تعاریف باید کاملاً مشخص شود. وقتی که منشور زنان برای طرح مسائل زنان و تجویز راه‌حل برای مسائل ارائه می‌شود، باید، هم طرح مسئله، و هم راه‌حل ارائه‌شده، کاملاً مشخص و قابل فهم باشد. بازی با کلمات نامفهوم دردی را از ما دوا نمی‌کند.

در بند هفتم، دم خروس کاملاً از لای در نمایان می‌شود! بند هفتم با این عبارت شروع می‌شود که: “در یک خانواده‌ی آرمانی…” و این به وضوح نشان می‌دهد که این منشور توسط مردان و یا احتمالاً زنانی با دید کاملاً سنتی نوشته شده است، که در زندگی خویش جز محیط خانواده، هیچ محیط اجتماعی‌ی دیگری را تجربه نکرده‌اند!

چرا که جای زن را فقط در خانواده می‌بینند. اگراین طور نیست، چرا باید در میان هفت بند که با انسان بودن زن و برابری‌ی حقوقی و اعتراض به نابرابری زن شروع می‌شود، یک بند به “خانواده‌ی آرمانی” اختصاص داده شود؟ چرا صحبت از “جامعه‌ی آرمانی” نیست؟ چرا حرفی از “محیط کار آرمانی” نیست؟ چرا سخن از “بازار اشتغال آرمانی” نیست؟ چرا صحبت از “میادین ورزشی‌ی آرمانی” نیست؟ چرا حرف از “هیئت دولت آرمانی” نیست؟ چرا صحبت از “نمایشگاه‌های آرمانی” نیست؟ چرا تنها جای “آرمانی” برای زن، “خانواده” است؟

آیا در این “بینش‌ها و گرایش‌های مبنایی” زن در بیرون از خانواده هم سهمی در اجتماع دارد؟ آیا این منشور برای حقوق زنان نسخه می‌پیچد، یا روابط خانوادگی؟ آیا مردان جبهه مشارکت واقعاً خواهان این هستد که ما زنان را در جامعه و در محیط کار و در فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و ورزشی و تفریحی هم در کنار خودشان ببینند؟ یا جای ما زنان را فقط در نقش “همسر” در خانواده می‌بینند؟ آیا هنوز هم کلمه‌ی “زن” فقط و فقط مفهوم “همسر” و “زوجه” را تداعی می‌کند؟ و اوج تلاش مردان جبهه مشارکت این است که محیط خانه را برای “زن” بهتر بسازند؟

اولین پیشنهاد من به جبهه‌ی مشارکت این است که زن را به عنوان انسان در بیرون از رابطه‌ی زناشویی، و کاملاً بیرون از روابط خانوادگی خودتان، باور کنید! بینش خود را تصحیح کنید و گرایش‌های مبنایی خود را چنان تغییر دهید که نقش زن به عنوان عنصر فعال اجتماعی هم در آن بگنجد. آنگاه واقعاً می‌توانید “منشور زنان” بنویسید، و خدای ناکرده متهم به نوشتن “منشور زنان خانه‌دار” نشوید.

ادامه در ارسال بعدی

تاریخ انتشار : ۲۸ / ژوئن / ۲۰۰۳