زیرا که مردان با ما هستند

در کشور ما برخی هنوز وجود جنبش زنان را انکار می‌کنند، یا درجه رشد آن را به بحث می‌گذارند و یا تردیدهای خود را از قطعیت حضور آن ابراز می‌دارند. من اما بر این باورم که جنبش زنان نه تنها وجود دارد، بلکه با سرعتی باورنکردنی رو به رشد است و پیروزی آن در آینده نزدیک حتمی است زیرا که ما زنان در این جنبش تنها نیستیم … زیرا که مردان با ما هستند!

زنان در مسیر مبارزات خویش همواره زمان و انرژی زیادی را صرف کرده‌اند تا توانسته‌اند انگیزه‌های مبارزاتی خود را به مردان روشنفکر جامعه بشناسانند، و باز قبولاندن این حقوق مرحله جدی دیگری از کار و مبارزه بوده و هست. ما زنان ایرانی اکنون این خوشبختی را داریم که بسیاری از مردان روشنفکر و آگاه جامعه با ما همراه هستند و صمیمانه در کنار ما گام برمی‌دارند. 

امروزه مردان ایرانی را می‌توان دید که درباره مسائل زنان پژوهش می‌کنند، در این زمینه کتاب و مقاله ترجمه می‌کنند و قلم می‌زنند. حامد شهیدیان، که یادش همیشه گرامی باد، یکی از پژوهشگران برجسته و جامعه‌شناس های فمینیست بود که متاسفانه خیلی نابهنگام در سن 46 سالگی از میان ما رفت و به گفته یارش، نگار، حاصل کارش بسیار بیشتر از سن‌اش بود. 

نیز مردانی در رشته‌ مطالعات زنان تحصیل می‌کنند، با سایت‌های زنان همکاری نزدیک دارند، آشکارا از فمینیسم دفاع می‌کنند، در وبلاگ‌های خود از کارزارهای زنان پشتیبانی می‌کنند، و گاه حتی خود سایت فمینیستی راه می‌اندازند. 

اما مردانی که در کنار ما زنان هستند، به روشنفکران و پژوهشگران محدود نمی‌شوند. امروز مردان بسیاری در میان پدران، برادران، و همسران ما – گاه حتی بی آنکه خود بدانند – به این جنبش پیوسته‌اند. عوامل بسیاری دست به دست هم داده و در این دوره از تاریخ شرایط نزدیکی مردان به جنبش زنان را فراهم کرده‌اند. 

یکی از مهمترین عوامل، رشد حساسیت اجتماعی نسبت به حقوق بشر است. خوشبختانه فرهنگ جهانی ارتقای حقوق بشر در همه جا رخنه کرده و ایران نمی‌تواند استثنا باشد. امروزه همدردی اجتماعی با قربانیان نقض حقوق بشر، بویژه کودکان و زنان، با سرعت گسترش و افزایش می‌یابد. زنان ایرانی نیز با این شعار سازمان ملل متحد که «حقوق زنان حقوق بشر است» به میدان آمده‌ و به رشد آگاهی اجتماعی در این زمینه کمک می‌کنند. رسانه‌های فراملی، انتقال تجربه‌های ایرانیان داخل و خارج کشور در عرصه‌های گوناگون زندگی نیز به این پدیده دامن می‌زند.

یک عامل جانبی موثر، کاهش نرخ زاد و ولد در کشور و بویژه در میان جمعیت شهرنشین است. خانواده‌های بسیاری را می‌توان دید که یک یا دو فرزند دارند. بطور نمونه، پدری را مجسم کنید که دارای یک یا دو فرزند دختر است. این پدر، همه همت و تلاش خود را صرف تربیت فرزندان دختر خویش نموده و امید به آینده آنها می‌بندد و طبیعی است که در عمل خواهان بهترین امکانات رشد فردی، تحصیلی و کاری برای فرزندان خویش است. این پدر، دانسته یا ندانسته، در کنار زنان است.

عامل دیگر، افزایش درصد زنان باسواد و همچنین رشد میزان تحصیلات زنان است. این زنان نه تنها به بیان مطالبات خویش پرداخته و اطرافیان خویش را آگاه می‌سازند، بلکه تصویر سنتی «زن» را در ذهن مردان اطراف خود، در خانواده و محیط کار، دگرگون می‌سازند. و این تغییر ذهنیت مردان نسبت به زنان، نکته محوری در نگرش اجتماعی نسبت به زنان است که حاصل ورود زنان به عرصه‌های گوناگون زندگی اجتماعی از دانشگاه گرفته تا مطبوعات و هنر و سیاست و اقتصاد و بازار کار است. این تغییر نگرش مردان است که باعث می‌گردد تا در جمهوری اسلامی ایران، شاهد مردانی باشیم که در صف مقدم دفاع از حقوق زنان قرار می‌گیرند.

یک عامل عینی دیگر که در دگرگونی شیوه نگرش به زنان تاثیر بسزایی دارد، فشارهای اقتصادی و نیاز خانواده‌ها به زنان در امر نان‌آوری است. طی سه دهه اخیر، درصد مردانی که با اشتغال زنان در بیرون از خانه موافقند، از بیست و پنج درصد به هشتاد درصد رشد یافته است. گرچه فشارهای اقتصادی به تنهایی باعث تغییر نگرش مردان نسبت به کار زنان نمی شود، اما نقش موثری در این زمینه دارد.

نکته مهم دیگر این است که امروزه شیوه زندگی و ساختارهای گوناگون اجتماعی بقدری پیچیده شده است که تنها ارضای غریزه جنسی برای مرد در خانه کافی نیست و مرد نیاز به «یار» را احساس می‌کند، و زندگی مشترک با همسری که او را درک می کند و با او تفاهم و همفکری دارد، نه تنها لذتبخش است، بلکه به نیاز روانی و روحی مرد تبدیل شده است. زنی که سرکوب می‌شود، که روح و جسم او همیشه تحت فشار است، طبیعتا نمی‌تواند یاری نزدیک و صمیمی برای مرد باشد. از این رو مرد احترام به زن را نه فقط در محیط کار، بلکه در خانه و بستر نیز می‌آموزد. و البته نیازهای اقتصادی، عاطفی و روانی تنها گوشه‌هایی از واقعیت نیاز زندگی به بهبود وضعیت زنان است که بر همه جوانب زندگی شخصی و اجتماعی مردان و زنان سایه افکنده است.

پیوندهای عاطفی ما زنان با مردان – به عنوان همسران، پدران و برادران مان – از سویی کار مبارزه در جنبش زنان را بشدت دشوار می‌سازد، چرا که با «حریف» و «دشمن» روبرو نیستیم! و اشکال کلاسیک مبارزه را در این جنبش نمی‌توان بکار گرفت. بلکه بایستی با عزیزترین افراد زندگی خود رودررو شده و ذره ذره با باورهای غلط آنان و احساسات خود مبارزه کنیم. از سوی دیگر، این پیوندهای عاطفی است که کمک می‌کند آنها از نزدیک نیازهای ما را لمس کرده و به عنوان پدران ما، برادران ما، یاران ما، عاشق‌های ما، و معشوق‌های ما در کنار ما قرار بگیرند.

طبیعی است مردی که احترام به زن را در خانه و خانواده رعایت می‌کند، احترام به همکار زن و دیگر زنان جامعه را نیز رعایت خواهد نمود. در عین حال، مشاهده فعالیت های اجتماعی زنان در هر رده‌ای و با هر فاصله‌ای، در شکستن کلیشه های ذهنی تاثیر گذار است. 

آنچه گفته شد، تنها گوشه‌ای از واقعیت پیچیده زندگی امروز ما زنان و مردان ایرانی در کنار هم است. بحث درباره همه جنبه‌های گوناگون رودررویی و همیاری مردان و زنان در جنبش زنان پژوهش گسترده‌ای را می‌طلبد. در مجموع اما می‌توان گفت که شواهد حاکی است که جنبش زنان از پشتیبانی استوار و همیاری مردان برخوردار شده است.

… جا دارد که گهگاه دلگرمی خود را از یاری این همراهان آشکار کنیم.


برای مشاهده و مطالعه برخی از آثار حامد شهیدیان مراجعه کنید به http://www.shahidian.com