خدا را شکر که زنده هستیم!

آسیه امینی
وحدتی:‌ جامعه مدنی ایران به نظر شما در حال حاضر در چه وضعیتی قرار گرفته است؟ با زندانی کردن عمادالدین ‏باقی، فعال حقوق بشر، و دستگیری سهراب رزاقی، کنشگر مدنی، و احضار خود شما و گروهی دیگر از کنشگران ‏حقوق زنان به دادگاه، پیش‌بینی شما درباره مسیر حرکت جامعه مدنی چیست؟

امینی: تصویری که ‌در بررسی وضعیت جامعه مدنی در ذهن من هست و اکنون به شما ارائه می‌دهم، به خاطر ‏گفتگوهای مداوم که با دوستان و فعالان و کنشگران مدنی ایران دارم، تصویری بسیار تلخ و غیردوست‌داشتنی است. ‏جامعه مدنی روزهای بسیار پرتب و تاب و سختی را می‌گذراند. سخت از این رو که از سویی می‌خواهد که به حیات ‏خودش ادامه دهد زیرا که ادامه حیات را حق طبیعی و مدنی خود می‌داند و از سوی دیگر با ناملایماتی روبروست که ‏توجیهی برایش وجود ندارد. ‏

برخوردی که این روزها با فعالان جامعه مدنی و حتی با خود جامعه مدنی – نهادها، عوامل، قوانین و …_ می‌شود ، ‏قابل توجیه با هیچ منطقی نیست جز اینکه یک قدرت انحصارگرا فکر می‌کند باید با هر چیزی که قدرت آن را محدود ‏می‌کند به مبارزه برخیزد. کاش در مورد همین قدرت هم یک تصور درست وجود داشت. زیرا جامعه مدنی در مقابل قدرت ‏قرار نمی‌گیرد و مبارزه نمی‌کند، این نقشی نیست که جامعه مدنی برای خودش تعریف کرده وگرنه با احزاب سیاسی ‏فرقی نداشت!‏

در اینجا اجازه می‌خواهم که یک بحثی را درباره کوچک کردن دولت مطرح کنم. ‏

اساسا آن چیزی که از محدود شدن قدرت در جامعه مدنی مطرح می‌شود، بحث «دولت کوچک» است، یعنی تفویض ‏بخشی از اختیارات دولت به سازمان‌های غیردولتی و نمایندگان مردم و نهادهای کوچک مردمی. ولی این به معنای در ‏اختیار گرفتن قدرت دولت و جایگزین شدن و یا حتی رقیب دولت شدن نیست.‏

در همه جای دنیا هم این نهادهای مردمی و سازمان‌های غیردولتی وجود دارند و عمل می‌کنند. دولت باید خوشحال ‏باشد که بخشی از وظایف سنگینش را آنها بدون آنکه ادعا و سهم خواهی در قدرت داشته باشند، بدوش می‌کشند. ‏جامعه‌ی مدنی هووی دولت نیست، بلکه یارغاری است که بخشی از مسوولیت و وظیفه را بدوش می‌کشد. من از این ‏برخورد با جامعه مدنی تعجب می‌کنم و فکر می‌کنم که فکر و تصویر درستی در نگاه دولتمردان ما نسبت به جامعه ‏مدنی وجود ندارد که برروی آن تیغ می‌کشند. وگرنه چه کسی است که به جای اینکه نگاهش این باشد که گروه‌های ‏مدنی تغییرات مثبت در جامعه ایجاد می‌کنند، هر تغییری را به اسم انقلاب و براندازی ببیند؟ ‏

گروه‌های مدنی بخشی از مسئولیت‌های اجتماعی دولت‌ها را بدوش می‌کشند و دولتها باید ممنون آنها باشند، نه ‏اینکه تیغ به روی آنها بکشند.‏

وحدتی: چرا؟ به نظر شما چرا این اتفاق می افتد و چرا این تصور اشتباه به وجود آمده است؟

امینی: من همه اینها را یا ناشی از عدم آگاهی می‌دانم، یا اراده یک قدرت انحصارطلبی که حتی نمی‌تواند کسانی را ‏و گروههایی را برتابد که صرفا منافع عمومی جامعه را در نظر دارند و هیچ قصد و غرض دیگری از حضورشان در ‏فعالیت‌های اجتماعی ندارند. یعنی اصولا عرصه عمومی را تنها انحصارگرانه جولانگاه خودشان می‌دانند و هیچ ‏نمی‌خواهند کسی آنجا فعالیت کند‌، حتی اگر هدف و غرض‌اش کار کردن برای مردم باشد.‏

وحدتی: در شرایطی که بسیاری از پرونده‌های جنایی حتی روند نسبتا سریعی را طی می‌کنند، فراخواندن شما و دیگر ‏فعالان حقوق زنان به دادگاه تنها بخاطر حضور در مقابل دادگستری و یا جمع‌آوری امضا به منظور باز نگه داشتن پرونده ‏برای چنین مدت طولانی به چه منظور است؟ ‏

امینی: این سوالی است که همواره برای خود ما هم وجود دارد که علت هراس از ما و برخورد با ما چیست.‏

نمی‌خواهم اتهام به خودمان وارد کنم، چون کار عبثی است. اما مجبوریم شرایط موجود را تحلیل کنیم و تعریفی از ‏طرف خودمان یا آنها ارائه دهیم که این برخورد چرا و برای چه صورت می‌گیرد، مگر ما چه می‌کنیم!‏

نتیجه این است که اصولا آنچه که با آن مشکل وجود دارد، «حقوق برابر» است. من به عنوان یک فرد نیستم که با من ‏مشکل وجود دارد بلکه یک کنشگر مدنی هستم که طرف برخورد قرار می‌گیرم. اکثر کسانی که در جامعه مدنی و در ‏میان کنشگران مدنی هستند و با آنها برخورد می‌شود، گروه‌هایی هستند که حرف اصلی‌شان حقوق برابر است، حالا ‏این حقوق برابر می‌تواند حقوق برابر جنسیتی باشد، یا حقوق برابر اقلیت‌ها و قوم‌ها یا هر حقوق برابر دیگری.‏

حقوق برابر پایه و اساس دمکراسی است و دمکراسی بدون حقوق برابر امکانپذیر نیست. کدام جامعه مدنی را ‏می‌بینی که با رای مردم بوجود آمده و با رای مردم اداره می‌شود و مردم حقوق برابر ندارند؟ دمکراسی در جامعه‌ای ‏محقق خواهد شد که در آن مردم رای برابر و حقوق برابر داشته باشند.‏

بنابراین فکر می‌کنم که مساله اصلی در برخورد با فعالان مدنی، برابرخواهی و حقوق برابر است وطبیعی است که ‏برخوردها ادامه پیدا می‌کند و تا زمانی که مساله نابرابری حقوقی وجود دارد، مساله برابرخواهی وجود خواهد داشت،‌ ‏و تا زمانی که برابرخواهی وجود دارد، متاسفم که بگویم که این برخوردها هم وجود خواهد داشت.‏

وحدتی:‌ به نظر شما شرایط موجود در منطقه و فشارکشورهای غربی و بویژه امریکا روی ایران بخاطر تکنولوژی ‏هسته‌ای تا چه حد روی افزایش فشارهای داخلی تاثیر دارد؟

امینی: فکر نمی‌کنم هیچ فعال مدنی واقعی وجود داشته باشد که طرفدار جنگ باشد. فکر نمی‌کنم هیچ فعال واقعی ‏طرفدار حقوق بشر یا حقوق زنان، جنگ طلب باشد. در اساس، من فعال حقوق زنان، حقوق بشر، حقوق کودک، فعال ‏حقوق مدنی، نمی‌توانم آدم صلح طلبی نباشم!‏

بنابراین، باز می‌افتیم توی این دور که چه کسی دارد اشتباه می‌کند و از اساس راهش را به خطا رفته است. اگر با ‏سیاستمداران بادرایت بیشتری روبرو بودیم، آنها باید از این فرصت استفاده می‌جستند و از این پتانسیلی که وجود دارد ‏به جای سرکوب، برای پس زدن جنگ و جنگ افروزی استفاده می‌کردند، نه اینکه دنیا را بشورانند که همه به دولت ‏ایران اعتراض کنند که اینها به فعالان مدنی خودشان هم رحم نمی‌کنند.‏

من نوعی هرگز نمی‌گویم جنگ بهتر از صلح است. از طرف دیگر همواره این تجربه تلخ در کشور من وجود داشته که ‏وقتی شرایط بیرونی سخت می‌شود، دولتمردان سعی کرده‌اند که در داخل صدای اعتراض شنیده نشود. خوب، شما ‏که نمی‌خواهید صدای اعتراض بشنوید، این صدا را خفه نکنید! هدایتش کنید. کمک کنید که بنده‌ی فعال مدنی کار صلح ‏را پیش ببرم. دکتر رزاقی نوعی یا هر کنشگر مدنی یا فعال اجتماعی و فعال حقوق بشر دیگری اگر زندانی نباشد، ‌یکی ‏از دغدغه‌هایش تلاش برای صلح است. ‏

الان یکی از گروه‌های زنان برای صلح تلاش می‌کنند. خنده‌دار است که یکی از مشکلات ما زنان نداشتن یک سالن ‏برای جمع شدن و بحث کردن است. اگر این موسساتی که پلمب شده‌اند هنوز وجود می‌داشتند، جایی بود که زنها در ‏آنجا جلسه داشته باشند. موضوعاتی از این دست خیلی زیاد است. ممکن است خیلی ساده و پیش‌پاافتاده به نظر ‏بیاید، اما باورکن اینها مشکلاتی جدی بر سرراه ماست چرا که دائم در این راه سنگ‌اندازی می‌شود.‏

یک کنشگر مدنی در این شرایط با خود می‌گوید که وقتی دکتر رزاقی را بگیرند که آدمی است که روی جامعه‌ی مدنی ‏و آموزش سازمان‌های غیردولتی و توانمندسازی آنها کار کرده، برای من که فعالیت غیردولتی می‌کنم چه تضمینی ‏وجود دارد که مرا نگیرند؟

‏ و آیا دولتمردان ما این را می‌خواهند؟ ‏

نتیجه این می‌شود که وقتی لازم باشد که مردم در صحنه باشند، از مردم بطور واقعی صدایی در نمی‌آید. همان چند ‏هزار نفر همیشگی هستند که می‌آیند و شعار می‌دهند و تظاهرات می‌کنند و می‌روند. فقط صدای آنهاست که شنیده ‏می‌شود که نتیجه‌ای هم ندارد چون می‌بینیم که صدای اعتراض به نقض حقوق بشر در ایران در همه جای دنیا شنیده ‏می‌شود.‏

وحدتی: ‌صحبت از سهراب رزاقی شد، از وضعیت ایشان چه خبر؟ ‏

امینی: متاسفانه خبر تازه‌ای نیست، پنج شنبه گذشته بعد از یک هفته بازداشت، تماسی یک دقیقه ای با خانواده‌اش ‏داشت. اتهام ایشان هنوز معلوم نیست. همچنان در بند ۲۰۹ اوین هست. اعضای هیات مدیره موسسه کنشگران ‏داوطلب هم همگی احضار شده‌اند و به نوبت برای توضیحات و بازجویی می‌روند. ‏

وحدتی:‌ شما بتازگی از بستر بیماری* برخاسته‌ای و ظاهرا بیماری‌ات بی‌ربط به فشارهای کاری و عصبی نبوده. از آنجا ‏که فعالیتت در حوزه حقوق بشر با اعدام زنان و کودکان و سنگسار انسانها مربوط می شده، آیا بیماری‌ات نیز به این ‏مسائل مربوط بود و علت آسیب دیدگی چشمت چه بوده و الان در چه وضعی هستی؟

امینی: اواخر مردادماه بود که من با سردرد خیلی خیلی شدیدی روبرو شدم که در ناحیه چشم بود و بالای چشمم را ‏فرا گرفته بود. علائم دیگری هم با سردرد همراه بود. که قبلا بارها دچار آن شده بودم ولی این بار خیلی شدید بود . ‏طوری که بعد از چند روز راهی بیمارستان شدم. علائم ظاهری، نشانه های عفونت مغزی را داشت ولی خوشبختانه ‏همه ازمایشها و اسکن مغزی و … نشان داد که مشکلی نه در مغز و نه در عروق مغزی وجود نداشته. ‏
‏ به تشخیص دو تن از پزشکان متخصص مغز و اعصاب که معالج من بودند، فشارهای عصبی باعث بیماری من شده بود. ‏فعلا در حال درمان هستم و پزشکان گفته‌اند که باید سه چهارماهی فشار کار را کم کنم . بهرحال آن نوع کار کردن ‏برای من در شرایطی که داشتم شاید طبیعی‌ترین کاری بود که می‌توانستم بکنم. شاید این واکنش هم طبیعی‌ترین ‏واکنشی بود که می‌شد داشت. نمی‌دانم اگر به آن شرایط برگردم تکرارش کنم یا نه. فکر کنم تکرارش کنم، چون ‏شرایط فرق نکرده، من هم فرقی نکرده‌ام!‏

دوست دارم این را توضیح دهم که این حرف را برای این زدم که بعد از بیماری من، خیلی‌ افراد به من توصیه کردند که ‏‏”خوب، حالا بشین و زندگی‌ات را بکن!” ‏

این توضیح را برای این دادم که نه من تغییر کرده‌ام، و نه شرایط تغییر کرده است. تنها نکته‌ای که اضافه شده این است ‏که کمی مراقبت بیشتری کنیم از سلامتی‌مان. من حالا این تجربه را دارم که یک سری مراقبت‌ها را بیشتر کنم و ‏توصیه‌ام به همه کنشگران این است که برای کاری که انجام می‌دهیم، سلامتی خیلی مهم است.‏

وحدتی:‌ حدس می‌زنم که میزان فعالیت شما در این مدت در کمپین سنگسار یا پرونده هایی مثل پرونده اعدام دل آرا ‏دارابی یا دیگران، هم طبیعتا کاهش یافته بوده،‌ درست است؟‏

امینی:‌ من در دوسه ماهی که بیمار شده بودم، متاسفانه نتوانستم برخی از کارهایم را دنبال کنم. پس از برگشتن از ‏این مرخصی استعلاجی، باید کم کم شروع کنم. اجازه دهید جزئیات شیوه کار را بگذاریم برای بعد.‏

وحدتی: در شرایطی که روزنامه‌های بسیاری تعطیل شده‌اند، می‌توان حدس زد که برای فشارهای اقتصادی هم به ‏فشارهای دیگر خبرنگاران و روزنامه‌نگاران اضافه شده است. نظر شما چیست؟

امینی: قطعا همینطور هست، همیشه بوده. با توقیف هر روزنامه، خبرنگاران مشکل بیکاری و مالی داشته‌اند. بخاطر ‏توقیف مکرر، مدیر مسئولان هم یاد گرفته‌اند که در مورد بیمه روزنامه‌نگاران می‌توانند با اکراه عمل کنند و بازی‌شان ‏دهند. وضعیت طوری است که الان روزنامه‌نگاران زیادی هستند که بیمه نیستند ولی نمی‌توانند اعتراض کنند،‌ در ‏حالیکه بر اساس قانون کار این حق را دارند که اعتراض کنند و کارفرما باید آنها را بیمه کند. ولی اگر اعتراض کنند،‌ ‏کارفرما می‌گوید بفرما بیرون!‏

روزنامه‌نگاران از اخراج شدن می‌ترسند چون کسان دیگری هستند که خیلی سریع جای آنها را پر می‌کنند. و چون ‏می‌ترسند، حرف نمی‌زنند و شکایت نمی‌کنند. خوب، چه می‌شود کرد! فعلا باید خدا را شکر کرد که زنده هستیم.‏
‏ ‏
*آسیه امینی در وبلاگ خود درباره این بیماری نوشته است:
http://varesh.blogfa.com/post-563.aspx