در حاشیه طرح ضربتی مبارزه با خرده فروشان مواد مخدر
شنبه ۱۴ اسفند ۱٣۹۵ – ۴ مارس ۲۰۱۷
عکس های مربوط به طرح ضربتی مبارزه با خرده فروشان مواد مخدر در مشهد به صورت گسترده ای در رسانه ها انتشار یافت*. ظاهرا پلیس مبارزه با مواد مخدر از این بابت به خود می بالد و قرار است که شهروندان نیز به داشتن چنین پلیسی افتخار کنند و از اینکه شهر از وجود خرده فروشان مواد مخدر پاک شده احساس آسودگی کنند.
حکایت عکس ها اما چیز دیگری است که شهروندان را نه مغرور، بلکه اندوهگین می سازد. کوچه های تنگی از بلوکه های سیمانی که در محله های پایین شهر قرار دارد، خانه هایی که با قالی فرش شده ولی از مبل و صندلی در آنها خبری نیست، اثاثیه ای که در اتاق ها روی هم تلنبار شده و نشان از تراکم جمعیت دارد، زنی که چهره خود را با چادر مشکی اش پوشانده و کودک نوزادی را در آغوش دارد که در خواب است و چهره اش به روشنی دیده می شود، مرد میانسالی که روی صندلی عقب ماشین پلیس نشسته و اندکی به جلو خم شده و شاید دارد به راننده ماشین التماس می کند. همان مرد میانسال در تصویر دیگری رو به دوربین کرده و دست های خود را به نشانه استیصال پیش آورده و از بدبختی خود می گوید، و انگار که صدایش را می شنویم حکایت رو آوردن به جرم به خاطر فقر و بدبختی را می گوید. همسر همان مرد میانسال، در عکس دیگری که پیش از دستگیری مرد در کنار او در اتاق شان نشسته، با حالتی زار به ماموران التماس می کند. حیاط خانه فقیرانه ای که در حاشیه آن اجاق گاز و بشکه آب و یک کمد فلزی و یک مقدار خرت و پرت دیگر ردیف شده و مردی در وسط حیاط با پیراهن آبی و شلوار سفید ایستاده است. همان مرد را در عکس دیگری می بینیم که “امید” را روی بازویش خالکوبی کرده است، شاید برای اینکه یادش بماند که در نهایت فقر هم در این زندگی امیدی هست، گرچه که ما می دانیم که او آن امید را نیافت و به خرده فروشی مواد مخدر رو آورد. ماشین وانت بار گل آلودی که روی آن نوشته شده “پلمپ”. بسته های پلاستیکی کوچک مواد مخدر. دختربچه ای که با کنجکاوی وسط اتاق ایستاده و به ماجرا می نگرد، پسربچه ای که کنار دیوار ایستاده و به مادرش زل زده که چگونه در برابر مامورانی که تازه وارد اتاق شده اند خوار می شود. زن جوانی که کیف و لباس هایش را به دست گرفته و از در حیاط خانه ای که پلمپ می شود پا بیرون می گذارد. کلمه “پلمپ” که روی در خانه ها و ماشین ها نوشته شده است…
خانه ها پلمپ می شود، ماشین ها پلمپ می شود، و مردان مجرم به زندان برده می شوند. اما سرنوشت زنان و کودکانی که به جا می مانند چه می شود؟ این زن جوان که پا از در بیرون گذاشته به کجا می رود؟ آن زن چادرمشکی با نوزادش به کجا می رود؟ آن کودکان خردسال، دختر بچه و پسربچه ای که با کنجکاوی و حیرت ماجرا را دیدند به کجا می روند؟
گزارش تصویری مربوط به طرح ضربتی مبارزه با خرده فروشان مواد مخدر هیچ تصویری از مددکاران اجتماعی که به یاری این کودکان بشتابند، ندارد. هیچ تصویری از مسئولین دولتی که زنان را، بویژه آنانی را که نوزادی را در آغوش گرفته اند، به سرپناه دیگری انتقال دهند نیز گرفته نشده است. این عکس ها تنها سرافکندگی و بیچارگی خرده فروشان مواد مخدر و درماندگی زنان و مادران و سرگردانی کودکان را به روشنی نشان می دهد.
از این رو، برای بیننده این پرسش مطرح می شود که با پلمپ شدن خانه و ماشین، چه بر سر اعضای خانواده های این مجرمین که در آن خانه ها زندگی می کردند، می آید؟
این جرم بویژه در بطن فقر زاییده می شود. با زندانی شدن این خرده فروشان، آیا مساله خرده فروشی مواد مخدر حل می شود؟ یا اینکه در همان محله باز خرده فروشان دیگری نشو و نما خواهند کرد؟
دولت می توانست طرح مبارزه با فقر را در دستور کار قرار دهد، و دستگیری خرده فروشان مواد مخدر را همراه با آن پیش ببرد. اما اکنون به نظر می رسد که با دستگیری این خرده فروشان و نیز همزمان با آن، با دستگیری دستفروشان، طرح مبارزه ضربتی بیشتر فقیران را هدف قرار داده و از کنار مساله فقر بی اعتنا می گذرد. البته جای شکرش باقیست که دیگر خرده فروشان مواد مخدر اعدام نمی شوند. اما کاش به همراه پلیس مبارزه با مواد مخدر، مددکاران اجتماعی نیز حضور داشتند تا افراد خانواده این مجرمین را یاری رسانند و از فرورفتن بیشتر آنان در فقر پیشگیری کنند. فقر جرم و مجرم می آفریند. مجرم زدایی باید با فقر زدایی همراه شود، نه با افزایش فقر و بدبختی که افزایش جرم را تضمین می کند.
*