نود و نه سال پس از اولین بزرگداشت
جنبش جهانی برای برابری حقوق زن و مرد و فراهم ساختن زمینه پیشرفت زنان همپای مردان از جنبشهای غیردولتی بس فراتر رفته و به برنامههای وسیع دولتی و تعهدات بینالمللی با بودجهای هنگفت فرا روییده است. مردم و دولتهای کشورهای گوناگون جهان به کمک سازمان ملل متحد گرد هم آمده و برنامههای وسیعی برای از بین بردن فقر درمیان زنان، افزایش خدمات آموزشی و بهداشتی، و توانمندسازی و رشد اشتغال زنان طرح کرده و در این راه هر کشوری برنامههای مشخصی با هدفهای ملموس و قابل دسترسی میریزد.
اهمیت مساله تبعیض جنسیتی و تلاش برای رفع آن تا بدان درجه جدی است که جامعه بینالمللی دیگر مساله میزان توسعهی یک کشور را دیگر به عنوان بهانهای برای اعمال تبعیض علیه زنان نمیپذیرد. گزارش شکاف جنسیتی** تلاشی است برای تعیین میزان تبعیض جنسیتی در چهار زمینهی عمدهی آموزش، بهداشت، مشارکت اقتصادی، و قدرت سیاسی. این تلاش بدان منظور است که صرف نظر از میزان رشد وتوسعهی یک کشور، به تبعیض جنسیتی در این عرصهای مشخص بپردازد. مثلا زمینهی آموزش، صرف نظر از اینکه نرخ عمومی بیسوادی که شاید بالا باشد، مقایسه بین نرخ بیسوادی مردان و زنان است و اینکه امکانات آموزشی، هر چقدر هم محدود، آیا بطور برابر به هر دو جنس ارائه میشود، یا اینکه میزان بهرهوری پسران بیشتر از دختران است و تبعیض جنسیتی در آموزش وجود دارد.
در این گزارش، ایران در مجموع رتبهی ۱۱۸ را درمیان ۱۲۸ کشور دارد. اما اگر دقت کنیم، میبینیم که در مجموع کارنامهی خیلی مثبتی در زمینه بهداشت و آموزش دارد، ولی در زمینه توانمندی اقتصادی و سیاسی زنان تبعیض بشدت عمل میکند و بویژه در زمینه سیاسی شکاف جنسیتی در ایران بسیار شدید است و امتیاز بدست آمده در زمینه کاهش شکاف جنسیتی ،در مقیاس صفر تا یک، فقط ۰/۰۳۱ است. یعنی در زمینه کاهش شکاف جنسیتی در این زمینه تقریبا هیچ دستاوردی نداشته است.
این گزارش بیشتر متوجه عملکرد دولتهاست و به امکانات موجود در ساختار اجتماعی، سیاسی و اقتصادی میپردازد. اما توجه مستقیم به سیستم قانونگذاری و قانون اساسی و میزان نابرابری درقانون و تبعیض حقوقی علیه زنان ندارد. و شاید به همین دلیل است که اینگونه گزارشات بازتابی در کشور ما نمییابد. زیرا دولت در زمینه ارائه خدمات بهداشتی وآموزشی برابر به زنان و مردان بسیار خوب عمل کرده است. اما حکومت جمهوری اسلامی تبعیض علیه زنان را در قانون و سیستم قضایی کشور نهادینه کرده است و از همین روست که برابری حقوقی در صدر لیست اهداف مبارزات زنان ایران قرار گرفته است.
جنبش زنان در ایران درسالهای اخیر بسرعت مجهز به قشر آگاهی از کنشگران و پژوهشگران متعهد به این جنبش، هم در داخل و هم در خارج کشور، میگردد که در فرموله کردن خواستههای زنان بسیار خوب عمل کرده است. در عین حال، با کسب تجربه و به شیوه آزمایش و خطا از سویی، و کنکاش در تجربه جنبشهاش مشابه در دیگر کشورها و تاریخ مبارزاتی کشور خودمان، در انتخاب آگاهانهی شیوههای مبارزه میکوشد.
کمپین یک میلیون امضا نمونه بسیار خوبی از گسترش بهمن وار یک کمپین است که از حوزه چند نفر کنشگر خارج شده و آرام و مطمئن در سطح شهرها گسترده میشود. موفقیت این کمپین مدیون تجربههایی است که زنان کسب کرده و در طرح و برنامه ریزی این کمپین استفاده کردهاند.
از سوی دیگر، کمپین قانون بیسنگسار که با موفقیت بسیار زیاد روبرو شد، به ناگهان فروکش کرد. و متاسفانه صحبتی از دلایل این فروکش و پیامدهای آن نیست. دلیل عمدهی خاموشی پس از هر مکث این است که کنشگران جنبش زنان هنوز توانمندی لازم برای نقد خود را بدست نیاوردهاند و از آن میترسند که هر نقدی، ولو دوستانه و با نیت سازندگی، توسط تندروهای حکومتی تحریف شده و چون چماقی برسر خود آنان و یارانشان فرود آید. و البته همین ترس نشان از عدم اعتماد به نفس لازم و نیز پختگی کافی برای یادگیری از تجربههاست.
شاید یکی از دلایل عدم پختگی کافی برای نقدهای سازنده توسط کنشگران فمینیست در ایران عدم پختگی فمینیسم بومی است. فمینیسم درایران بسرعت رو به رشد است، اما هنوز فمینیسم اقتباس شده است، تئوری ترجمه شده است که هنوز مطابق با شرایط بومی ایران شکل داده نشده و رشد نیافته است. ترجمههای انتخابی و سلیقگی حتی تصویرکاملی از رشد فمینیسم غربی را نیز ارائه نمیدهد، زیرا همراه با شناخت ویژگیهای تاریخ وفرهنگ غربی و بررسی مقایسهای با تاریخ و فرهنگ بومی نیست و در بیشتر موارد همانطوری به خواننده ایرانی ارائه میشود که به خواننده غربی ارائه میگردد. در حالیکه خواننده غربی با ویژگیهای جامعه خویش و تاریخ و روانشناسی اجتماعی مردم خویش آشناست، ولی خوانندهی ایرانی تئوری را بدون پیش زمینههای جامعه شناختی و روانشناختی بررسی میکند. یکی از نتایج این آشنایی سریع و گذرا با فمینیسم غربی اینست که ما فقط فرازهای آن را میبینیم و نقطه ضعفها، زمین خوردنها و مکث ها و بحثهای پشت پردهی تئوری های فمینیستی را در ایران کمتر شاهد هستیم. در نتیجه، مسیر پرپیچ و خم و دنیای پرتب و تاب مبارزه را زمانی که جریان داشته کمتر نگاه میکنیم و فقط جاده صافی را که حاصل آن همه زدوخورد نظری است و پیش پای ماست وبه مبارزات امروز ما کمک میکند، میبینیم.
از دلیل اصلی و عمده اما نباید غافل بود، و آن خفقانی است که بر کشور حاکم است و فشارشدیدی است که چون شمشیری معلق در هوا بالای سر هر کنشگر اجتماعی و سیاسی قرار گرفته است. فشارها و پیگردهای حکومتی باعث میشود که مبارزه شکل سالم حرکت جمعی را پیدا نکند، و انرژی جمع بیشتر صرف دفع فشارهای حکومتی گردد تا ارزیابی حرکت خویش و درس گرفتن از آن. حتی گاه فرصتی برای اینکه درسهای تجربی میدان مبارزه به اندوختههای تئوریک جنبش زنان تبدیل گردد نیست و اگر فرصتی هست، امکان بحث و تبادل نظر در فضای سانسور و فیلترینگ وجود ندارد. گذشته از آن. در چنین شرایطی هر نقد تئوریک و رودرروی میان دو دوست ممکن است توسط دشمن تبدیل به خنجری به پشت هر دو دوست شود.
با افزایش هزینه، مبارزه متوقف شود زیرا جنبش زنان راهی ندارد جز آنکه به پیش رود. حکومت جمهوری اسلامی از توان جنبش جهانی زنان و حرکت این جنبش درون جامعه بخوبی آگاه است و از همین روست که شگرد حکومتی برای بدست گرفتن پرچم مبارزه زنان آغاز میگردد. حکومت جمهوری اسلامی با زیرکی سعی دارد که بحث برابری جنسیتی را به عرصههای آموزش و بهداشت خلاصه کند، و از زیر بار تامین برابری حقوق زن و توانمند سازی زنان در همه عرصه ها فرار کند. در عین حال، کنشگران فمینیست در ایران چشم خود را به روی دستاوردهای دولتی در زمینههای آموزش و بهداشت بسته و همه حواس خود را متوجه قوانین تبعیضآمیز کردهاند. به نظر میرسد که هیچ میدان مشترکی برای بحث مشترک در میان دو طرف وجود ندارد.
تقابل حکومت و مدافعان حقوق زنان تا بدانجاست که هنگامی که دولت سهمیه جنسیتی حداقل سی درصد برای هر جنس را در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی مطرحی میکند، فمینیستها به جای آنکه خواهان سهمیه جنسیتی مشابه در زمینه استخدام دولتی باشند، تنها به این سهمیه بندی در دانشگاه اعتراض میکنند. تلاش جدی برای درک ابعاد مساله و پیوند آموزش و اشتغال صورت نمیگیرد. هنوز روشن نیست که پسران تا چه حد به خاطر اشتغال در بازار آزاد از تحصیل دانشگاهی صرف نظر میکنند و تا چه حد به خاطر ناامیدی از کسب شغل پس از کسب مدرک دانشگاهی. آیا مراکز آموزش حرفهای برای دختران نیز مهیاست؟ امکان جذب دختران در بازار آزاد چقدر است؟ نرخ اشتغال رسمی زنان در دستگاه دولتی آیا به چه میزان با افزایش نرخ زنان متخصص رشد یافته است؟ و خلاصه اینکه معلوم نیست تا کی باید شاهد تبعیض رسمی و علنی علیه زنان در بازار کار باشیم و آگهیهای استخدام زنان محدود به آگهیهای از ایندست نباشد که «به یک خانم سی ساله نیازمندیم.»
در تقابل با حکومت است که اعتراض زنان محدود میشود به اینکه سهمیه جنسیتی بد است. در حالیکه اگر فمینیسم بومی رشد کرده و فمینیستها نگاهی غیرسیاسی و کاملا از موضع فمینیستی به قضیه داشته باشند، خواهند گفت که سهمیه بندی جنسیتی حداقل سی درصد برای هر جنس خیلی خوب است و کاش به استخدام دولتی، کرسیهای مجلس، و پستهای مدیریت اجتماعی نیز تسری یابد. شاید این از آن روست که هنوز نگاه فمینیستها بشدت متاثر از دیدگاه سیاسی آنها در مقابله با حکومت است. قطعا با رشد تئوری فمینیسم بومی حرکت زنان خواهد توانست با اعتماد به پشتوانه تجربی و نظری خویش بطور مستقل از هر حرکت سیاسی، و بدون ترس و واهمه از هر انگ و برچسب سیاسی، به هر اقدام مثبت برای زنان امتیاز دهد و در امتیازخواهی به نفع زنان با هر جبهه سیاسی وارد مذاکره شود.
نود و نه سال پس از اولین بزرگداشت عمومی روز زن، فقط ما زنان ایرانی نیستیم که دغدغهی تبعیض را داریم و برای رفع آن مبارزه میکنیم. نمودار شکاف جنسیتی بطور متوسط برای همه این کشورها در مقیاس صفر تا یک، به تریب در زمینه سیاسی و اقتصادی ۰/۰۸ و ۰/۶۰ است. به بیان ساده، بشریت هنوز اندر خم یک کوچه است گرچه راه درازی را در شناختن دو جنس خویش پیموده است. مبارزه ما در ایران بخشی از این روند جهانی برای پایان دادن به شکاف جنسیتی است. و خوشبختانه ما این حرکت تنها نیستیم. مردان آگاه نیز پشتیبان ما و گاه در کنار ما هستند. و مگر این وظیفه همگانی نیست تا بشریت را از بلای خودساختهی تبعیض جنسیتی برهانند.
در حاشیه: جشن روز جهانی زنان در خانه فریناز
روز جهانی زنان در ایران روزی برای فرازتر برافراشتن پرچم مبارزه برای حقوق زنان است. کنشگران جنبش زنان چه بسا که از روزها و هفتهها و گاه ماهها پیشتر به تدارک جشن روز زن میپردازند، روزی که نشاندهنده ارادهی استوار زنان در مبارزه برای حقوقشان است و جشن روز زن بهانهای برای نمودار ساختن سمبلی از این مبارزه. روزی جهانی زنان در ایران روز جشن است، روز مبارزه زنان است، روز سرکوب توسط حکومت است، روز پیروزی است، روز مقاومت است، روز زنده نگاه داشتن تاریخ ماست، روز بیشتر اندوختن تجربههاست …
زنان ایرانی در خارج کشور نیز سالهاست که روز هشت مارس را جشن میگیرند و در بزرگداشت این روز برنامههای گوناگون برپا میکنند. در منطقه شمال کالیفرنیا گروه کاوش سالهاست که در بزرگداشت این روز هرساله برنامههای سخنرانی و اجرای برنامههای هنری توسط زنان را تدارک میبیند. گاه این برنامهها خاص زنان ایرانی و به زبان فارسی است، و گاه در همکاری با دیگر زنان و سازمانهای غیردولتی و به زبان انگلیسی است. در هر صورت، برنامه درباره مسائل اجتماعی زنان است، ریشههای تبعیض و خشونت علیه زنان را بررسی میکند، راهحلها و سیاستها را به بحث میگذارد، به تاریخچه حرکت و مبارزات زنان میپردازد، کارنامه سیاستهای مربوطه را بررسی میکند، و بر ضرورت تصویب کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان تاکید میکند.
اما در خانه فریناز بزرگداشت هشت مارس از نوعی دیگر است. در خانه فریناز، روز جهانی زنان روزی است برای جشن زنان و زندگی آنان چنانکه هستند و میخواهند باشند. و مگر نه اینکه فمینیست بودن یعنی خود را به عنوان زن پذیرفتن.
فریناز هرساله زنان را گرد هم فرا میخواند، زنانی را که میشناسد و زنانی را که نمیشناسد. از طریق ای-میل گروه زنان همه را دعوت میکند. همه زنان شمال کالیفرنیا دعوت دارند که در این جشن شرکت کنند. و بسیاری که فریناز را نمیشناسند و ای-میل را دریافت میکنند، ابتدا شاید از این دعوت عمومی تعجب کنند. اما وقتی که به خانه فریناز میآیند، میبینند که تعجب بسادگی جای خودش را به گرمای حضور زنان میدهد.
برنامه نزدیک ظهر آغاز میشود. هر کسی غذایی میبرد که ناهار را همه با هم صرف کنیم. غذاها روی میز چیده میشود. چای در آشپزخانه حاضر است، و فنجانهای چای کنار سماور چیده شده، و در کنار سماور میزی است که دسرها روی آن چیده میشود. خوردن غذا و چشیدن آن، تحسین هنر آشپزی و دستپخت یکدیگر، ردوبدل کردن دستور غذا، یا آدرس قنادی.
یکی دوساعتی به خوردن غذا و سلام و علیک و آشنایی میگذرد. سپس زنان دور مینشینند و میگویند. از خودشان میگویند، از برنامههایشان میگویند، از تجربههایشان میگویند، از احساساتشان میگویند. جشنی است زنانه، جشنی در بزرگداشت زنانگی. جشنی است از آن خود، برای خود، و در میان خود زنان.
برخی زنها اولین بار است که در این جشن شرکت میکنند و تازه وارد هستند. برخی دیگر در حد سلام و علیک همدیگر را میشناسند، و برخی دیگر آشنایان دیرین و مهمانانی که هرساله این دعوت را با خوشحالی پذیرفتهاند. اما هر غریبگی و ناآشنایی در صحبتها رنگ میبازد و فضا برای صحبت باز میشود، چنان باز که صحبت درباره هر موضوعی راحت میشود! درباره اسلام و دین، درباره همجنسگرایی، درباره مشکلات زندگی، درباره خود زندگی و فلسفه زندگی، درباره شعر، درباره هنر، و درباره رقص، درباره رابطه با فرزندان … اما صحبتها کلی و مجرد نیست، بلکه هرموضوعی کاملا حول تجربه مشخص یا نقطه نظر شخصی همان فردی که صحبت میکند میچرخد. به اینگونه که هرکسی نظر خودش را توضیح میدهد، یا تجربه خودش را بیان میکند، یا از احساسات خودش میگوید. بحثها برای قانع کردن همدیگر نیست. اصلا کسی نمیخواهد کسی را قانع کند. مهم صحبت کردن است، طرح کردن یک موضوع یا یک نکته به شیوهی سلیقهای است. مهم همین است که نقطه نظری، یا احساسی، یا تجربهای کاملا شخصی با دیگران در میان گذاشته شود، و ما حضور خودمان را، چنانکه هستیم، بدون هیچ بزرگنمایی و ادعایی، در کنار همدیگر جشن بگیریم. و چه راهی برای جشن گرفتن زنانگی بهتر از مطرح کردن زاویههای گوناگون زندگیمان. جشن روز زنان در اینجا بقدری شخصی است که همین برداشت من از این جشن نیز قطعا تجربه شخصی من و از زاویه نگاه من است و طبیعتا هریک از زنان در آنجا برداشت شخصی خودش را دارد.
پس از صرف غذا همه دوره مینشینیم. مبلها و صندلیهای نهارخوری که کنار آنها ردیف شده کافی نیست. تعدادی صندلی تاشو هم در حاشیه دیوارها چیده شده است. کمکم همه جای نشستن پیدا میکنیم. فریناز با آرامش همیشگیاش خیلی مودبانه همه را دعوت به سکوت میکند و پیشنهاد میکند که داوطلبانه صحبتها را شروع کنیم. اگر کسی میخواهد برنامه یا موضوع خاصی را اعلام کند، تقدم دارد.
فریناز خودش پیشقدم میشود و کتابهای جدیدی را که خوانده معرفی میکند. شیما سایت جدیدی را معرفی میکند که همه لوازم آرایشی و بهداشتی را بر اساس میزان ضرر آنها دسته بندی کرده و هر کسی میتواند با مراجعه به آن سایت ببیند که آیا کرم مرطوب کننده یا موادآرایشی که استفاده میکند بیخطر است یا نه***. پری از کتابی که جدیدا خوانده میگوید و اینکه چقدر به او کمک کرده که خشونت کلامی را که با ظرافت در لابلای صحبتهای معمولی پنهان میشود بشناسد. مینا تابلوی جدیدی را که کشیده نشان میدهد. تابلوی زیبایی است و دارد دست به دست میگردد که صدای دف ترانه به همراه آواز او بلند میشود. ترانهای شاد و ساده. به دنبال او طاهره یکی از شعرهای خودش را از میان دفتری که آماده چاپ دارد میخواند و سپس توضیح میدهد که آماده سفر است تا درپروژههای بازسازی افغانستان شرکت کند.
پروین از تشکیل سازمانی میگوید که هدف آن کمک به بیماران سرطانی در ایران است. صحبت درباره این سازمان به کلیشههای فرهنگی درباره سرطان میرسد که با رشد تکنولوژی و افزایش نرخ درمان سرطان در غرب رو به کاهش است. کم کم گفتگوها به محور سرطان پستان میرسد. برخی از شیوههای جدید درمان میگویند. از گوشه و کنار اتاق پرسشهایی درباره سرطان پستان مطرح میشود و برخی دیگر در پاسخ به پرسشها داوطلب میشوند. سوسن روی صندلیاش اندکی جلو میخزد و خودش را آماده صحبت میکند. صاف مینشیند و سینهاش را سپر میکند. ابتدا دستی روی سینهاش میکشد. سپس از تجربه خودش درباره سرطان پستان میگوید. از اینکه چگونه پرستار نتیجه آزمایش نمونهبرداری را به او گفته بود که «سرطان داری» و در پاسخ به پرسشهای او که با نگرانی شدید درباره نوع سرطان و امکان درمان و غیره پرسیده بود، فقط گفته بود «من هیچی نمیدونم. این سوالها را باید از دکتر بپرسی. دکتر هم الان نیست، رفته مسافرت!» سوسن گفت که در طول چند ماه گذشته چندبار جراحی کرده، نیازی به شیمی درمانی ندارد، اما اکنون خودش را برای جراحی دیگری آماده میکند که به منظور ادامهی construction است. برخی معنی این کلمه را از او میپرسند و برخی از ما کمک میکنیم که واژه را به «بازسازی» ترجمه کند. سوسن توضیح میدهد که دکتر پستان راست او را برداشته و به او گفته که به جایش میتواند تکهای از عضلهی پشت را بگذارد، و یا از چربی و بافتهای پایین شکم استفاده کرده و پستان را بازسازی کند. و او که ورزشکار است نخواسته که به عضلاتش دست بزنند و از پزشک خواسته که از بافت شکم برای بازسازی پستان استفاده شود. اکنون پستان راست او بازسازی شده، اما از پستان دیگر کوچکتر است و حالا باید با یک جراحی دیگر پستان چپ کوچکتر شود که هر دویک اندازه شوند.
صحبتها و پرسشها درباره پستانهای سوسن شروع میشود. روحیه خیلی خوب سوسن جایی برای نگرانی و غصه یا دلسوزی نمیگذارد. برخی به شوخی میپرسند که آیا شوهر دارد یا ندارد، و با خنده بر سر اینکه کدام وضعیت ضرورت بیشتری برای بازسازی پستان ایجاب میکند، بحث میکنند. اما صحبتهای جدی هم ادامه دارد. برخی درباره مشکلات کوچک کردن پستان دیگر از او میپرسند و برخی دیگر درباره اینکه رد چاقوی جراحی باعث میشود که خواندن ماموگرام در آینده با مشکل روبرو شود به او تذکر میدهند. اما سوسن میگوید که تصمیم خود را گرفته است و میخواهد که درباره ظاهر خودش احساس راحتی داشته باشد و مثل هر زن معمولی دیگر به زندگی عادی ادامه دهد و نگران این نباشد که اندازه متفاوت پستانهایش توجه دیگران را جلب کند.
من که کنار سوسن نشستهام دستم را دور شانههای او گذاشته و بازویش را به آرامی فشار میدهم. سپس در نوبت خودم برای صحبت، به سوسن هم تبریک میگویم و هم انتقاد میکنم چون که به جای سرطان پستان از لفظ «سرطان سینه» استفاده کرده و میپرسم که کی ما در امریکا درباره chest cancer صحبت میکنیم! و تاکید میکنم که ما زنان هنوز با صحبت درباره بدن خودمان راحت نیستم. صحبت درباره زبان و زنان ادامه پیدا میکند و به کتاب Vagina Monologues میرسد و اینکه ما هنوز عنوان این کتاب را هم ، که جزو پرفروش ترین کتابها در امریکاست، نمیتوانیم به فارسی ترجمه کنیم! چه رسد به محتوای آن. برخی که اهل شعر و ادب هستند، واژههایی مناسب را ولی با حذف ضمه و استفاده از فتحه به جای ضمه پیشنهاد میکنند و صحبتها درباره فرهنگ ما و اینکه ما در استفاده از واژههای فارسی هنوز اصلا راحت نیستیم ولی به انگلیسی بسادگی صحبت میکنیم، ادامه مییابد و بالا میگیرد و باز فریناز با آرامش همه را به سکوت دعوت میکند تا نوبت دورهای را رعایت کنیم و همه فرصت صحبت کردن بیابند، بویژه که برخی صحبتهای شوخی و جدی به درازا کشیده و وقت سریعتر از آنکه فکر میکردهایم گذشته است و حالا برخی کمکم آماده میشوند که بروند ولی هنوز فرصت صحبت نیافتهاند.
پس از من نوبت فرح است و پیش از اینکه او از تجربه سفرش به امریکای جنوبی صحبت کند، من نکته اصلی را که مایل بودم به جمع بگویم بخاطر میآورم و از فریناز خواهش میکنم که دو دقیقه دیگر به من مهلت دهد. و با حرکت سر فریناز که خواهشم را برآورده میکند، شروع میکنم و میگویم که چقدر از این گردهماییای سالانه خصوصی لذت میبرم، از فریناز تشکر میکنم به خاطر این جشنی که صمیمی و خودمانی است، که جشن ما زنان در کنار همدیگر است. و مژده میدهم که من از امسال قصد دارم جشنی مشابه برای دخترانمان برگزار کنم، دخترانی که کمکم پا به سن بلوغ میگذارند. میگویم که دلم میخواهد که این را برای دخترمان به سنتی سالانه تبدیل کنیم که هرسال روز زنان را صمیمانه در کنار مادرانشان جشن بگیرند.
http://www.un.org/ecosocdev/geninfo/women/womday97.htm *
http://www.weforum.org/en/initiatives/gcp/Gender%20Gap/index.htm **
*** سایت آگاهی دهنده دربارهی موادآرایشی و لوازم بهداشتی:
http://www.cosmeticdatabase.com