منتظری و دختر من

سهیلا وحدتی

آیت الله منتظری یک شخصیت ملی است که شایسته است نامش بس برجسته تر از نام آیت الله خمینی در تاریخ ایران و حافظه‌ی نسل های آینده باقی بماند. خمینی اگر با قاطعیت خویش در راه انقلاب و برای تثبیت انقلاب از هیچگونه خشونتی فروگذار نکرد، منتظری در پیشگیری از خشونت های بی رویه از هیچ تلاشی فروگذاری نکرد.

دیشب در یک مهمانی بودیم که خبر درگذشت آیت الله منتظری را همسرم، رضا، از طریق تلفن همراهش دریافت کرد. حالت چهره اش دگرگون شد، و داشتیم در این‌باره با هم صحبت می کردیم که دخترم به طرف ما آمد. پرسید جریان چیست، چرا بابا ناراحت شده؟
برایش توضیح دادم که آیت الله منتظری درگذشت.
پرسید آیت الله منتظری کی بود، چه مقامی در کشور داشت؟
توضیح دادم: کسی بود که قرار بود رهبر ایران شود، ولی چون جان بابا را نجات داد و نگذاشت اعدام شود، در خانه ی خودش زندانی شد.دخترم احساس پدرش و مرا درک کرد. دانست که اگر آیت الله منتظری نبود، شاید او وجود نمی داشت!

منتظری برای من و بسیاری دیگر مانند من فقط یک چهره ی سیاسی محبوب نیست، بلکه شخصیتی دوست داشتنی است که جان عزیزان ما را با پرداختن بهای بسیار گزافی نجات داده است.

منتظری را شاید بتوان ملی ترین شخصیت تاریخ معاصر دانست، چرا که همراه با این ملت در عزای عزیزانشان گریست، و در حمایت از آنها از هیچگونه تلاشی برای نجات جان عزیزان دربند آنها فروگذاری نکرد، و در این راه تا بدانجا پیش رفت که همه ی موقعیت و مقام سیاسی و سرمایه ی آینده خود را به داو گذاشت. همه گونه توهین را تحمل کرد، ولی روی وجدان خویش پا نگذاشت.

یادم می آید که هنگامی که پشت در دادسرای انقلاب اسلامی دور هم جمع شده بودیم و زری خانم خبر داد که حکم اعدام همه ی شوهران ما که با هم در یک بند بودند به قم رفته، همه ی ما خوشحال بودیم که حکم اعدام به قم رفته، یعنی به دفتر آیت الله منتظری، و به دیوانعالی کشور در تهران نرفته است.

همیشه وقتی که حکم اعدام به قم می رفت، این امید وجود داشت که تایید نشود. و خوشبختانه حکم اعدام همسران ما تایید نشد و همه ی آنها به بیست سال زندان محکوم شدند. همه ی ما خوشحال بودیم. من یک کیک بزرگ خریدم و حکم بیست سال زندان را جشن گرفتم.

بعدها دانستم که باز پس از چند سال زندان، در اوج کشتارهای زندانیان سیاسی در سال 1367، این تلاشهای آیت الله منتظری بود که جان بسیاری را از اعدام نجات داد.

من و بسیاری مانند من، همسرم، پسرم و دخترم، بخشی یا تمامی زندگی خود را مدیون وجدان انسانی و شهامت آیت الله منتظری هستیم.

آیت الله منتظری به خاطر جان انسان هایی که حتی پاسداران رده ی پایین هم آن روزها آنها را آدم حساب نمی کردند و با شدیدترین توهین و شکنجه با آنها برخورد می کردند، ایستاد. و انسان بودن را با رهبر بودن معاوضه نکرد، و تا به آخر زندگی انسانی باقی ماند که باعث افتخار همه ی ما شد و الگوی زندگی بسیاری خواهد بود.

در دنیایی که بسیاری از انسانها برای یک درجه پیشرفت خویش، بخاطر یک مقدار سود مادی، یا برای یک پله ارتقای شغلی به سادگی چشم به روی برخی از حقیقت ها می بندند و به بند و بست راضی می شوند و دروغ را می پذیرند، منتظری راضی نشد به خاطر کسب بالاترین مقام ممکن در کشور دروغ بگوید و به احساس درونی خویش وفادار ماند.

آیت الله منتظری شاهد بود که یک گروه اپوزیسیون جان فرزندش را گرفت، و گروه حاکم بر قدرت جان برخی دیگر از نزدیکان ایشان را. اما برهیچکدام خشم نگرفت و هرگز از قصاص و خونخواهی و خشونت نگفت. ایشان همه را به مدارا خواند و خود الگوی مدارا بود.

دفاع از حقوق بشر در کشور ما گفتمان نوینی است و مخالفت با اعدام کم کم در میان قشر روشنفکر جا باز می کند. این افتخار جامعه ی روحانیت مسلمان است که فردی برجسته در میان این قشر بشدت با اعدام های بی رویه و شکنجه مخالفت کرد، با رهبر قاطع و خشنی چون آیت الله خمینی درافتاد، و بدون اغراق به سمبل دفاع از حقوق بشر در ایران تبدیل شد. هر فرد و گروهی که حقوقش نقض می شد، به آیت الله منتظری پناه می برد و با دفتر ایشان تماس می گرفت.

هنوز بحث سکوت در مقابل جنایت بحثی است که چنددهه پس از سکوت مردم آلمان و اروپا در مقابل جنایت های هیتلر جریان دارد. هنوز مردم آلمان به دنبال این هستند که کسانی را در تاریخ خویش بیابند که در مقابل هیتلر سکوت نکردند و صدای اعتراض خود را بلند کردند. و در کشور ما خوشبختانه فردی چون آیت الله منتظری هست که سکوت نکرد. آیت الله منتظری سمبل وجدان بیدار در جامعه ی ماست. نام او در تاریخ کشور ما و تاریخ جامعه ی بشری زنده خواهد ماند.

ادای احترام به آیت الله منتظری در حقیقت ادای احترام به صدای وجدان، صدای اعتراض به جنایت، و صدای مخالفت با اعدام در جامعه ی ماست.

یادش گرامی و نامش پایدار.