بنفشه اخلاقی، قهرمان دفاع از حقوق مهاجرین خاورمیانه

بنفشه اخلاقی


سپتامبر 2004

بنفشه اخلاقی، حقوقدان و وکیل رسمی دادگاه های کالیفرنیا و امریکا است که پایه گذار ‏‏«پناهگاه ملی حقوقی برای پیشبرد جامعه» ‏National Legal Sanctuary for Community ‎Advancement‏ می باشد که با هدف دفاع از حقوق و آزادی های مدنی ایرانیان و مردمان ‏اندونزی تا مراکش و آسیای مرکزی، و همچنین سایر مردم تحت تبعیض در امریکا که نمایندگی ‏حقوقی سازمان یافته ندارند، تاسیس یافته است. گفتنی است که بنفشه اخلاقی که به عنوان ‏حقوقدان به تدریس در دانشگاه مشغول بوده، پس از واقعه دلخراش 11 سپتامبر و با آغاز موج ‏جدی تبعیضات رسمی و غیر رسمی علیه ایرانیان و مردم خاورمیانه با احساس مسئولیت جدی ‏به عنوان یک حقوقدان، شغل خود را در دانشگاه رها کرده و داوطلبانه و بدون هیچگونه ‏چشمداشت مادی، همه وقت و انرژی و تلاش خود را وقف دفاع از حقوق بشر و حقوق مدنی ‏مهاجرین ایرانی و نیز سایر مهاجرین خاورمیانه ای که در امریکا مورد تبعیض قرار گرفته اند، نموده ‏است و این خدمت وی تا به امروز نیز ادامه دارد. از همین رو، ایشان از سوی رسانه های ‏امریکایی در شمال کالیفرنیا لقب “قهرمان” را گرفته است. آنچه در زیر می خوانید گفتگویی با ‏بنفشه اخلاقی در باره دفاع وی از حقوق و آزادی های مدنی مهاجرین ایرانی و مردم خاورمیانه و ‏دیگر اقلیت های بدون نماینده حقوقی در امریکا می باشد.‏


خانم اخلاقی، با سپاس از تلاش های بی وقفه تان در دفاع از حقوق بشر مهاجرین، ‏به شما به خاطر فعالیت های موفقیت آمیزتان در زمینه دفاع از حقوق مهاجرین ‏ایرانی و مردم خاورمیانه در امریکا تبریک می گویم. لطفا بفرمایید چگونه به رشته ‏حقوق و سپس به دفاع داوطلبانه از مهاجرین ایرانی و مردم خاورمیانه در امریکا ‏علاقمند شدید.‏

متشکرم. من در سال 1969 در آبادان متولد شدم. درسن 6 سالگی به همراه خانواده ام به امریکا ‏مهاجرت کردم و در جنوب کالیفرنیا بزرگ شدم. در خانواده ما همیشه سر میز، سر سفره، و در ‏مهمانی ها و خلاصه همه جا صحبت از سیاست و مسائل مربوط به حقوق بشر بود. من فرزند ‏بزرگ خانواده بودم و از کودکی هرگاه در مهمانی ها مردان و زنان از هم جدا می نشستند، من ‏با پدرم و آقایون می نشستم که از فلسفه کاپیتالیزم و دین گرفته تا مولوی، و از سوسیالیسم ‏گرفته تا سیاست روز ایران صحبت می کردند. آن زمان هنوز شاه در قدرت بود و از مصدق و ‏شکست نهضت او صحبت می شد. بعد از انقلاب صحبت از جمهوری اسلامی و مسائل پس از ‏آن بود. ‏

همیشه در همه صحبت ها من هم شرکت داشتم و نکته مشترک همه این صحبت ها «مردم» ‏بود و این که “مردم این وسط چی میشن!” و خانواده ها و انسان ها چه سرنوشتی دارندو این در ‏من تاثیر عمیقی داشت.‏

در تحصیل دانشگاهی هم به خاطر توجه به عنصر انسانی رشته تحصیلی ام را انتخاب کردم. در ‏دانشگاه سانفرانسیسکو رشته علوم سیاسی با تکیه بر روابط بین الملل و حقوق بشر خواندم. ‏پس ازدریافت لیسانس، به طرف رشته حقوق کشانده شدم، نه برای آنکه وکیل بشم، بلکه می ‏خواستم قانون را فرا بگیرم که به عنوان ابزار قدرتمندی در روابط بین انسان ها عمل می کند و ‏دانشگاه تولین ‏‎(Tulane)‎‏ را در لوئیزیانا انتخاب کردم ‏‎ ‎نه فقط به این دلیل که دانشگاه خوبی بود، ‏بلکه در آنجا علاوه بر قانون مدنی ‏‎(Civil Law)‎، قانون عمومی‎ (Common Law) ‎‏ هم تدریس می ‏شود.‏‎ ‎‏ چنانچه می دانید، انگلیس، و همچنین امریکا، کانادا و استرالیا که متاثر از نظام حقوقی ‏انگلیس هستند، و علاوه بر قوانین مدنی که در کتاب های قانون فرموله شده، دارای قوانین ‏عمومی هستند. یعنی اینکه شما اگر یک پرونده حقوقی در دادگاه دارید، می توانید با استناد به ‏به عرف جامعه و پرونده های مشابه، از دادگاه بخواهید که تصمیم مشابهی در این باره اتخاذ ‏کند. البته طرف دیگر مرافعه هم دقیقا چنین حقی را دارد. نمونه آن تصویب قانون سقط جنین‎ ‎پس ‏از پرونده‎ ‎‏ ‏‎(Roe vs. Wade)‎‏ بود که پس از مراحل قانونی و رسیدن به دادگاه عالی، رای صادره ‏تبدیل به قانون شد وسقط جنین در کشورقانونی شد. دانشگاه تولین تنها دانشگاهی است که ‏هر دو قانون مدنی و عمومی را آموزش می دهد در حالیکه دانشگاه های دیگر فقط به تدریس ‏قانون عمومی می پردازند. من به آموختن قانون مدنی علاقمند بودم زیرا که به روابط بین الملل و ‏آنچه در کشورهای دیگر می گذرد علاقمند بودم و می دانستم که در کشورهای دیگر قانون ‏مدنی حاکم است. ‏

قصد من از رفتن به دانشکده حقوق، وکالت نبود چرا که اگر هدفم وکیل شدن بود، با رفتن به هر ‏دانشکده حقوق دیگری هم می توانستم وکیل شوم. بلکه قصد من تدریس بود. در ضمن تحصیل ‏در دانشکده حقوق، از استادانم درباره اینکه چگونه می توانم وارد حوزه تدریس شوم، پرس و جو ‏کردم و آنها از مراحل دشوار و طولانی چاپ مقاله و کتاب و کار برای دادگاه عالی استان و کشور ‏و … برای رسیدن به کرسی استادی گفتند. پس از اتمام دانشگاه همچنان با استادانم دراین باره ‏در تماس بودم تا اینکه فرصت تدریس در دانشگاه جان اف کندی پیش آمد و من تا ماه مه 2002 در ‏آنجا به تدریس قانون اساسی امریکا مشغول بودم. من سه سال در این دانشگاه تدریس کردم و ‏واقعا از کارم خیلی لذت می بردم.‏

پس از واقعه 11 سپتامبر 2001، حدود اواخر ماه سپتامبر بود که یکی از دانشجویانم ساعت ده و ‏نیم شب به تلفن دستی ام زنگ زد! از آنجاییکه جز مسئولین دانشگاه کسی شماره تلفن ‏دستی مرا نداشت، و اینکه این موقع شب یک دانشجو به تلفن دستی ام زنگ می زند، کنجکاو ‏شدم که قضیه چیست. جریان این بود که اف بی آی ‏‎(FBI)‎‏ ‏‎ ‎می خواست یکی از دوستان این ‏دانشجو را که اهل اردن و عضو هیئت مدیره یک مسجد در شهر فالسوم ‏‎(Folsom)‎‏ کالیفرنیا بود،‏‎ ‎‏ ‏مصاحبه کند. حتما می دانید که پس از واقعه 11 سپتامبر، اف بی آی به همه مسجد ها وارد ‏شده و از همه اعضا و دست اندرکاران مساجد و هر کسی که به نوعی وابستگی به مسجد ‏داشت، سوال و جواب می کردند. من پذیرفتم که همراه این شخص به عنوان وکیل او در هنگام ‏مصاحبه با اف بی آی بروم. اف بی آی اطلاع نداشت که من همراه این شخص می روم و او را ‏نمایندگی می کنم. ‏

این را هم اضافه کنم که از آنجایی که من وکالت نمی کردم، هنوز کارت معرفی شغلی ‏‎(business ‎card)‎‏ به عنوان وکیل نداشتم و شب قبل از این مصاحبه برای خودم بزینس کارت به عنوان وکیل ‏درست کردم. در ضمن، با جامعه ملی وکلای آمریکا ‏‎(National Lawyers Guild)‎‏ و اتحادیه آزادی ‏های مدنی در امریکا‎ (American Civil Liberties Union) ‎‏ تماس گرفتم که در مورد اینکه اف بی آی ‏چگونه سوالاتی را مطرح می کند، اطلاعاتی کسب کرده و خودم را آماده کنم. متاسفانه این ‏سازمان ها هیچ اطلاعی از جزئیات امر نداشتند و نتوانستند به من راهنمایی کنند زیرا این ‏مساله برای آنها هم تازگی داشت. من بدون هیچگونه آمادگی به آنجا رفتم. فقط می دانستم ‏که قانون اساسی امریکا را به خوبی می دانم و می توانم از حق و حقوق موکلم دفاع کنم، ولی ‏از آنچه اتفاق افتاد به شدت حیرت کردم!‏

قرار مصاحبه را اف بی آی در باغ وحش شهر فالسوم گذاشته بود، و نه در یک محل اداری! دو ‏نفر از اف بی آی آمده بودند، و وقتی که فهمیدند من وکیل فرد مورد سوال هستم، خیلی ناراحت ‏شدند و به جای اینکه با من صحبت کنند، مستقیما به صحبت با موکل من پرداختند و از جمله از ‏او پرسیدند که “اگر تو بیگناهی، چرا با خودت یک وکیل آوردی؟” و “اگر خطایی نکرده ای و از ‏چیزی نمی ترسی، چرا تنها نیامده ای؟” من به مامورین یادآوری کردم که هر شخصی طبق ‏قانون حق داشتن وکیل را در مورد روبرو شدن با قانون دارد. طبق قوانین امریکا هر کسی بیگناه ‏است مگر آنکه خلاف آن ثابت شود. اما این افراد عکس آن را به موکل من القا می کردند و ‏همچنین گفتند که ” اگر ما می دانستیم که وکیل داری، در مکان رسمی تری چون دفتر اف بی ‏آی با تو ملاقات می کردیم!” قرار اول آنها در باغ وحش بود که بعدا محل قرار را به یک قهوه خانه ‏‎(coffee shop)‎‏ تغییر داده بودند. مامورین اف بی آی در روبرو شدن با ما کوچکترین احترامی برای ‏قانون و ما دونفر قائل نبودند، و من از این نحوه رفتار آنها بسیار ناراحت شدم. ولی چون می ‏خواستم به آنها بفهمانم که رفتارشان خلاف قانون است، بنابراین از آنها سوال کردم که “شما ‏فکر نمی کنید که کافی شاپ محلی رسمی تر از باغ وحش برای این مصاحبه باشد؟” آنها به ‏جای پاسخ به من با عصبانیت گفتند که “دوباره با شما تماس خواهیم گرفت.” ‏

پس از این جریان، من به طور جدی به فکر وکالت این گونه افراد افتادم و در یک اتاق کوچک که در ‏دفتر وکالت برخی از همکارانم اجاره کرده بودم، به این کار ادامه دادم ولی هنوز فکر می کردم ‏که من یک استاد حقوق در دانشگاه هستم و در کنار آن به افرادی از این قبیل که به وکیل نیاز ‏دارند، کمک می کنم. اما به زودی نیاز این قبیل مهاجرین آنان را به سراغ من فرستاد. من برای ‏این کار هیچ تبلیغی نکردم ولی گویا نام من دهان به دهان گشته و برای بسیاری از مهاجرین ‏آسیایی و خاورمیانه ای آشنا شده بود و انها به سراغ من مي آمدند. در ضمن، سازمان های ‏حقوقی و خیریه هر کسی را که به آنها مراجعه می کرد، به دفتر من می فرستادند. ‏

یکسال بعد، در سپتامبر 2002، با افزایش تعداد مراجعین من کار تدریس را رها کردم و دفتری در ‏سانفرانسیسکو اجاره کردم که به دادگاه و اداره مهاجرت نزدیک بود و دو ماه پس از آن جریان ‏‏«ثبت نام ویژه»* شروع شد. در جریان ثبت نام ویژه، من همه اوقاتم را دراداره مهاجرت یا دادگاه ‏ها و بازداشتگاه های شمال و جنوب کالیفرنیا می گذراندم. ‏

شما نقش جامعه ایرانی را در دفاع از حقوق و آزادی های مدنی در آمریکا چگونه می ‏بینید؟ آیا ایرانیان در ادامه حرکت سیاهپوستان، چینی ها، یهودیان و ژاپنی ها نقش ‏خود را انجام داده اند؟

سوال بسیار خوبی است. من 29 سال است که با خانواده ام ساکن امریکا هستم، خانواده ای ‏که مثل اکثر خانواده های ایرانی مقیم امریکا در فضای فرهنگ ایرانی زندگی می کند، فارسی به ‏بچه ها یاد میدهند، فارسی با بچه هاشان صحبت می کنند و منتظرند که به ایران برگردند. من از ‏آنها می پرسم “آیا وقتی که شما سوار ماشین تان می شوید و از مقصدی به مقصد دیگر می ‏روید، آیا در هنگام رانندگی به جلو نگاه می کنید، یا به عقب؟” پاسخ میدهند “معلومه! به جلو ‏نگاه می کنیم!” و من می پرسم “پس چرا در زندگی رو به عقب نگاه می کنید؟”‏

بیشتر ما ایرانی های مقیم امریکا هنوز بعد از بیست و پنج یا سی سال، خودمان را «مهمان» ‏این کشور حساب می کنيم، و به عنوان مهمان، اگر صاحبخانه به ما توهین کند یا کاری برخلاف ‏منافع ما انجام دهد، چون فکر می کنیم که در این کشور اقامت موقت داریم، به خودمان زحمت ‏دفاع نمی دهیم و به روی خود نمی آوريم! ولی ما کم کم به جایی رسیده ایم که بخواهیم یا ‏نخواهیم، امریکا خانه ما شده است! اینجا هست که بچه های ما به دنیا می آیند، و پدربزرگ ها ‏و مادربزرگ های ما دفن می شوند و نسل بعد از ما آینده اش را پایه ریزی میکند. ضمن اینکه ما ‏به فکر ایران و نگران سرنوشت مردم و کشور خود و دنیایی که به اجبار یا اختیار ترک کرده ایم، ‏هستیم، نباید اندیشیدن به ایران مانع از این باشد که ما به دنبال حقوق شهروندی جامعه ایرانی ‏برای آینده فرزندانمان در امریکا باشیم. ما باید تلاش کنیم که از نظر حقوقی در سطح جامعه ‏امریکا شناخته شویم. جریان تظاهرات ایرانیان در لوس آنجلس و برخی شهرهای دیگر امریکا ‏نمونه بسیار خوبی بود که باید به عنوان فعالیت ثمربخش مورد نگرش قرار بگیرد. ما ایرانی ها ‏می باید جهت سرنوشت خودمان را در اینجا خودمان تعیین کنیم. من معتقدم که ما نباید منتظر ‏واقعه ای باشیم که واکنش ما را در دفاع از حقوق مان برانگیزد، بلکه باید به شیوه فعال و کنشگر ‏در این جهت حرکت کنیم و از حقوق مدنی خود دفاع کرده و آن را تثبیت کنیم که مورد تعرض قرار ‏نگیرد.‏

من دوران بحران گروگانگیری امریکایی ها را به خاطر دارم، انگار دیروز بود… همه ما ایتالیایی یا ‏اهل پرسیا ‏‎(Persian)‎‏ شدیم. بعد از حمله عراق به کویت و جنگ امریکا با عراق، ما سعی کردیم ‏که خود را از عرب ها جدا کنیم و حتی گفتیم ضد عراق هستیم. در جریان بمب گذاری در بیروت، ‏ریگان به ما گفت “بربر وحشی” و در جریان بمبگذاری در اوکلاهما، کلینتون به ما شک برد و اولین ‏فرد مظنون در این رابطه یک ایرانی بود! که در فرودگاه لندن دستگیر شد.‏

ما نباید تعجب کنیم که الآن تا این اندازه با ما بدرفتاری می شود چون ریشه این بدرفتاری ‏مدتهاست که در این کشور هست، فقط هیچ یک از ما فکر نکردیم به اندازه کافی اینجا می مانیم ‏که در برابر این بدرفتاری ها عکس العمل سازمان یافته ای صورت بدهیم و به عنوان مهمان به ‏صاحبخانه چیزی نگفتیم. اما اکنون در این دفتر یا توسط گروه های دیگر داریم صدایمان را بلند می ‏کنیم و پرونده ها را به دادگاه می بریم و اعتراض خودمان را به رسانه های گروهی می کشانیم و ‏موضوع را به کنگره امریکا می بریم.‏

دقت کنید که به ما می گویند «تروریست»، این کلمه خیلی بار دارد! ‏
سیاه پوست ها را زمانی می گفتند که انسان نیستند، یا یک دوم یا یک چهارم انسان هستند. و ‏سرخپوستان امریکا را وحشی می خواندند. زنها را می گفتند که حق رای ندارند. چینی ها را ‏می گفتند که حق مالکیت ندارند. ژاپنی ها را می گفتند که قابل اعتماد نیستند. اما هنوز به ‏کسی این لقب «تروریست» را نداده بودند! ‏

حتی به تیموتی مک وی که در اوکلاهما بمبگذاری کرد، گفتند که عضو «میلیشیا» است، به آن ‏بمب گذار دیگر ‏‎(Unibomber)‎‏ گفتند که «دیوانه» است. هیچکدام از اینها را تروریست نخواندند.‏

معنی لغت ترور را که نگاه کنید، می بینید یعنی ایجاد وحشت در انسان های دیگر و این ریشه ‏اهریمنی دارد. امروزه اگر کسی بخواهد این را درباره سیاه پوستان، زنان، ژاپنی ها یا يهودي ها ‏بگوید، نه فقط خود آن گروه که دیگران به اعتراض بر می خیزند!‏

اما همه اینها را به ما می گویند و هیچ گروه مدنی از ما دفاع نمی کند. وقتش رسیده که ما ‏خودمان برای حقوق خودمان بپاخیزیم و حق خود را بگیریم.‏

من برای نسل خودمان و نسل هاي بعد از ما، از کودک 9 ساله تا بانوی 87 ساله است که می ‏ایستم و از حق مان دفاع می کنم.‏

به نظر می رسد انگیزه شما فقط احساس دفاع از ملیت خودتان نیست…‏

نکته مهمی می خواهم بگویم که احساس من است و می خواهم واقعیتی را بیان کنم. ‏

این سازمانی که ما داریم تشکیل می دهیم بر اساس این فلسفه است که مسئله ما ایرانی ‏بودن نیست، ما نمی توانیم بگوییم که ما عرب نیستیم و عرب ها با عرب ها باشند، و مسلمان ‏ها با مسلمان ها! وقتی که همه ما را با هم گرفتند، و با همه ما یک جور رفتار کردند، در چشم ‏اینها ما همه یکجور هستیم. آنها در مقابل همه ما جبهه گرفته اند و ما نمی توانیم بگوییم که نه، ‏ما عرب نیستیم… به ما می گویند که ما محور شیطان هستیم! حوادث اندهبار 11 سپتامبر را ‏که باعث مرگ دلخراش قربانیان بی شماري شد را نباید فراموش کرد. ولی در عین حال پیامد ‏های آن را هم نباید دست کم بگیریم. این واقعه علیرغم همه پیامدهای منفی آن، همه ما را در ‏یک گروه جای داد و ما در امریکا یک صدای خیلی مستحکم و قوی، و یک نیروی اقتصادی پرتوان ‏داریم و اگر خودمان به اختلافات بین خودمان دامن نزنیم، می توانیم از حقوق خود دفاع کنیم و ‏‏«پناهگاه ملی حقوقی برای پیشبرد جامعه» حافظ این منافع و حقوق است که همه را زیر یک ‏سقف جمع می کند و یک صدا از همه دفاع می کند. ‏

این کار یک شبه انجام نمیشود، گروه های دیگر بیش از پنجاه سال زحمت کشیده اند. ما هم اگر ‏‏30 سال پیش شروع کرده بودیم، حالا خیلی جلوتر بودیم ولی دیر نشده و با هم می توانیم جلو ‏برویم. ‏

و مایلم این را اضافه کنم که این سازمان واقعا یک پناهگاه حقوقی برای همه است و هرکس که ‏وارد اینجا شود، وارد خانواده ما شده و ما در اینجا مثل اعضای یک خانواده پشتیبان همدیگر ‏هستیم.‏

نقش سازمان های حقوقی ایرانی مانند «کانون وکلای ایرانی در امریکا» در کمک به ‏این جریان چگونه بوده است؟

من با این کانون افتخار همکاری دارم و این کانون تنها گروهی بود که پس از «ثبت نام ویژه» برای ‏ثبت حقایق مربوط به اینگونه رفتار با مهاجرین اقدام کرد. اینها تنها گروهی بودند که گفتند باید ‏جریاناتی را که اتفاق افتاده ثبت کنیم و تمام حقایق و مدارک را جمع آوری کردند و پس از تماس ‏با چند گروه حقوقی امریکایی، کمک آنها را جلب نمودند که گزارشی از این جریان تهیه شود که ‏ما آن را دو ماه پیش در مقایل گروهی از دو حزب جمهوری خواه و دمکرات در سنای آمریکا ارائه ‏کردیم و امیدواریم که تا آخر ماه اکتبر آن را به مجلس نمایندگان امریکا هم ارائه کنیم. هدف ما از ‏این کار لغو کامل «ثبت نام ویژه» است که الان معلق مانده، اما هنوز از نظر قانونی حذف نشده ‏است.‏

آیا افراد یا گروه های دیگری در این جریان به شما کمک کرده اند؟

کارکردن در خلاف جهت یک جریان قوی نمی تواند یک نفره انجام شود. عفو بین الملل، اتحادیه ‏آزادی های مدنی در آمریکا، و اتحادیه ملی وکلای آمریکا خیلی کمک کردند. همچنین وکلا، ‏سازمان های مذهبی و بويژه ائتلاف های مذهبی گوناگون مانند «ائتلاف یهودیان، مسلمانان و ‏مسیحیان» به میدان آمدند.‏

خانم اخلاقی، اجاره محل دفتر و کارمندان حقوقی در سانفرانسیسکو باید مخارج ‏بالایی داشته باشد، و همه ما می دانیم که وضعیت اکثر مهاجرینی که به کمک ‏حقوقی شما نیازمندند، به دلیل اینکه تازه به این کشور آمده اند چندان تعریفی ندارد. ‏آیا کمک هایی که شما از گروه های حقوقی دیگر دریافت می دارید فقط معنوی بوده، ‏یا از نظر مادی نیز کمک هایی دریافت کرد ه اید؟

کمک سازمان هایی که اسمشان برده شد، معنوی بوده و من هیچگونه کمک مادی دریافت ‏نکرده ام. بیشتر موکل های من نیز افراد مهاجری هستند که پول زیادی ندارند ولی در عین حال ‏احتیاج زیادی به کمک دارند. ‏

موقعی که من هشت نه ساله بودم، پدرو مادرم و خانواده درباره سیاست و سایر موضوعات و ‏مسائل جاری و مردم صحبت می کردند. من دیدم در ضمن اینکه سیاست به پیش میرود، ما ‏مردم را فراموش می کنیم، “مردمی که ندارند!” و همیشه مسئله مردم برای من اهمیت داشت، ‏مردمی که “ندارند” و فراموش می شوند! من در جریان «ثبت نام ویژه» برای همه بصورت رایگان ‏وکالت می کردم و پس از آن خودشان انتخاب می کردند که من را به عنوان وکیل خود انتخاب ‏کنند یا وکیل دیگری برگزینند. برای من مهم این بود که هیچ انسانی سزاوار این رفتار تحقیر آمیز ‏نیست، هیچ انسانی نباید غل و زنجیر شده و روی زمین بخوابد. با مردم ما نباید اینطور رفتار ‏شود، و منظور من از مردم ما فقط ایرانی ها نیست، بلکه مردم 25 کشور اعم از مسلمان، ‏بهایی، یهودی، مسیحی، و بی دین، و … وجه اشتراک همه این ها این است که مذکر و بالای ‏‏16 سال هستند. ‏

به خاطر دارم یکی از موکلین من یک مرد 64 ساله مراکشی بود که برای جراحی قلب باز به ‏امریکا آمده بود و اگرچه ویزای 10 ساله داشت، اما طبق قانون باید هر 6 ماه ویزای خود را تمدید ‏می کرد که ایشان از این قانون خبر نداشت. در جریان «ثبت نام ویژه» همراه یکی از پسرانش به ‏اداره مهاجرت آمد و چون 9 روز از موعد 6 ماه‏‎ ‎‏ وی گذشته بود، آنجا مامورین مهاجرت در مقابل ‏چشمان من داشتند به دست و پای او غل و زنجیر می زدند که فریاد پسرش در آمد که مواظب ‏پای او باشید که رگ از پایش درآورده اند و به قلبش پیوند زده اند … و این مرد به خاطر رفتار ‏مامورین اداره مهاجرت نزدیک بود همانجا بمیرد! من موفق شدم ویزای او را در دادگاه به مدت ‏یکسال و چند ماه و تا پایان دوره نقاهت او تمدید کنم.‏

می بینید که اینگونه افراد پول زیادی ندارند، اما حق دارند که وکیل داشته باشند. ما وکالت ‏کسی را به خاطر ناتوانی مالی رد نمی کنیم. همه کسانی که در اینجا کار میکنند، داوطلب ‏هستند و چند دانشجو هستند که با حقوقی بسیار ناچیز در اینجا کار میکنند و خود من هم ‏عمدتا داوطلبانه کار می کنم و ماه به ماه جلو می رویم و هنوز هر ماه امیدواریم که نگرانی اجاره ‏و مخارج محل را نداشته باشیم که بطور عمده از طریق پرداخت موکلین ما تامین می شود.‏

در عین حال، ما نمی توانیم بدینگونه ادامه دهیم. نیاز به استخدام وکلای دیگر هست، نیاز به ‏امکان تعلیم چند نفر دیگر در این مرکز هست که فعالیت هایمان را به سطح بالاتری ارتقاء دهیم. ‏الآن پرونده های من دیگر فقط به خاطر مصاحبه با اف بی آی نیست، بلکه تبعیض استخدام ‏شدید است. من از کالیفرنیا تا ایالت دیلاویر ‏‎(Delaware)‎‏ در شرق آمریکا موکل های 9 ساله و ‏شاگرد دبستانی دارم که به خاطر چیزهایی که معلم هایشان درباره مردم خاورمیانه و این بچه ‏ها می گویند، این کودکان دچار استرس شدید پس از بحران ‏‎(post traumatic stress syndrome)‎‏ ‏هستند. من موکلینی دارم که از ایالت های دیگر امریکا به اینجا مراجعه و مشکلاتشان را مطرح ‏می کنند. ‏

حال شما مجسم کنید که ما در حال حاضر در همین منطقه شمال کالیفرنیا به اندازه کافی ‏مراجعه کننده داریم، و مراجعین و موکلین از ایالت های دیگر را هم به آنها اضافه کنید! این ‏سازمان اکنون نیاز به کاری گسترده تر از دفاع از حقوق یک فرد دارد، نیاز به کار جدی در زمینه ‏دفاع از حقوق مدنی و آزادی های مدنی در سطح ملی در این کشور وجود دارد. به همین دلیل ‏من و کسانی که در اینجا به من کمک می کنند در حال تاسیس یک سازمان غیر دولتی حقوقی ‏به نام «پناهگاه ملی حقوقی برای پیشبرد جامعه» ‏National Legal Sanctuary for Community ‎Advancement‏ هستیم. هدف از این سازمان نه فقط دفاع از حقوق تک تک افراد، بلکه دفاع از ‏حقوق این قشر از جامعه است که پیشینه ایرانی و خاورمیانه ای و مانند آن دارند.‏

پرسش آخر اینکه افرادی که مایل به کمک به دفاع از حقوق و آزادی های مدنی ‏ایرانیان در امریکا هستند چگونه می توانند به این جریان کمک کنند؟

از دو طریق، یکی افزایش آگاهی خود و دیگران؛ قانون را بشناسید و آزادیهای مدنی را بشناسید. ‏کانون آزادی های مدنی در امریکا لوایح قانونی را به زبان ساده در سایت خود ‏‎ ‎‎(http://www.aclu.org) ‎‏ توضیح می دهد. به عنوان شهروند این لوایح را بشناسید و با نمایندگان ‏خود در کنگره تماس بگیرید و از آنها بخواهید که به این لوایح‎ ‎‏ بر اساس حقوق شما رای بدهند یا ‏ندهند.‏

دیگر اینکه می توانید به گروه ها و سازمان هایی مثل «پناهگاه ملی حقوقی برای پیشبرد ‏جامعه» یا «کانون آزادی های مدنی در امریکا» بطور داوطلب همکاری کرده و یا کمک مادی کنید. ‏من از جامعه ایرانی در سراسر دنیا تقاضا می کنم که هرگونه کمک های معنوی و تکنیکی و ‏مادی خود را از این سازمان دریغ نکنند.‏

در خاتمه ضمن تشکر صمیمانه از شما و همکارانتان، خواهش می کنم لطفا بفرمایید ‏که برای دریافت کمک حقوقی، و یا برای ارائه کمک مالی چگونه می توان با شما و ‏‏«پناهگاه ملی حقوقی برای پیشبرد جامعه» تماس گرفت.

سایت اینترنتی ما‎ ( http://www.nlsca.com) ‎‏ در دست تهیه و تحت ساختمان است که تا اواخر ماه ‏اکتبر امسال آماده خواهد شد، اما آدرس ای میل ما از هم اکنون فعال است و افرادی که نیاز به ‏کمک حقوقی دارند، می توانند از طریق تلفن، فاکس و یا ای میل با ما تماس بگیرند. ‏
NLSCA
‎444 De Haro Street, #205‎
San Francisco, CA 94107‎
Telephone: 415.553.7100‎
Fax: 415.553.7101‎
Email bakhlaghi@nlsca.com

افرادی که مایل به کمک به ما هستند نیز به همین ترتیب می توانند با ما تماس بگیرند. اگر ‏بخواهید با استفاده از معافیت مالیاتی به سازمان ما کمک مالی کنید، باید توضیح دهم که در ‏حال حاضر ما زیر چتر حمایت مالیاتی سازمان آگاپه ‏‎(Agape)‎‏ قرار گرفته ایم و می توانید کمک ‏خود را به حساب این سازمان واریز کنید و توضیح دهید که به سازمان «پناهگاه ملی حقوقی ‏برای پیشبرد جامعه» کمک می کنید. این سازمان 7 درصد از کمک شما را به عنوان حق الزحمه ‏خود بر می دارد و مابقی را به ما می دهد. شما می توانید چک خود را در وجه ‏Agape‏ بنویسید ‏ولی آن را به آدرس ما بفرستید، و یا اینکه از طریق سایت اینترنتی آگاپه ‏‎(https://www.applyweb.com/public/contribute?agape)‎‏ به ما کمک کنید.**‏

ما همچنین نیاز به کمک فنی برای وب سایت سازمان خود داریم و از همکاری در این زمینه ‏استقبال می کنیم.‏

خانم اخلاقی، از شما به خاطر همه تلاش هایتان و نیز وقتی که در اختیار این مصاحبه گذاشتید ‏صمیمانه تشکر می‌کنم.‏
‏ ‏

‏* ‏Special Registration‏ بدستور اشکرافت، دادستان کل کشور همه مردان مهاجر ایرانی و اهل ‏خاورمیانه و شمال افریقا و جنوب شرقی اسیا برخی کشورهای آسیایی که بالای 16 سال سن ‏داشتند، باید خود را به اداره مهاجرت امریکا معرفی می کردند که رفت و آمد آنان به امریکا و محل ‏اقامت آنان در این کشور تحت نظارت رسمی دولت امریکا قرار گیرد. به طور مشخص، این قانون ‏شامل 25 کشور بود که در 4 مرحله باید خود را معرفی می کردند. ایرانیان جزو اولین گروه بودند ‏که شامل ایران، عراق، لیبی، سودان و سوریه بود. گروه دوم شامل کشورهای افغانستان، ‏الجزایر، بحرین، اریتره، لبنان، مراکش، کره شمالی، عمان، قطر، سومالی، تونس، امارات متحده ‏عربی و یمن بود. گروه سوم کشورهای پاکستان و عربستان سعودی را شامل می شد، و آخرین ‏گروه مرکب از بنگلادش، مصر، اندونزی، اردن و کویت بود.‏

بسیاری از کسانی که خود را معرفی کردند، بویژه ایرانیان که اکثریت اولین گروه احضار شده ‏بودند، بازداشت شده و پرونده برخی از آنان در دادگاه مهاجرت مورد بررسی قرار گرفت. این ‏قانون با اعتراضات شدید ایرانیان از جمله تظاهرات صلح آمیزی درشهر لوس آنجلس مواجه شد و ‏اکنون معلق مانده، اما لغو نشده است. ‏‎)‎برای اطلاعات رجوع کنید به: ‏http://www.migrationinformation.org/USfocus/display.cfm?id=116‎‏ ‏‎ (‎

‏**‏
NLSCA warmly and whole-heartedly appreciates your support and contributions to our ‎organization. All donations to the National Legal Sanctuary for Community Advancement (NLSCA) ‎are tax-deductible. Although NLSCA does not yet have tax-exempt status, the Internal Revenue ‎Service allows our donors to make charitable contributions through our Fiscal Sponsor, “The Agape ‎Foundation.” As such, their name, not ours, will appear on your bank or credit card statement.‎

Instructions on how to make a donation using a credit card online via the World Wide Web: Once ‎you are online, please direct your web browser to the following address: ‎https://www.applyweb.com/public/contribute?agape. In order to ensure that your donation is ‎routed properly to the National Legal Sanctuary for Community Advancement (NLSCA), we ask ‎that you enter the following letters, “NLSCA,” into the box marked “Code, if available” in the ‎‎”Your Gift” section of the following page. ‎

Otherwise, please submit check donations via mail and payable to “The Agape Foundation” with the ‎letters, “NLSCA” written in the memo section of the check. Checks may be mailed to our office at ‎the following address: NLSCA, 444 De Haro Street, Suite 205, San Francisco, CA 94107. If you ‎have any questions, please contact our office for further information.‎

Donors who wish to make non-tax-deductible donations can do so by sending a check made payable ‎to “NLSCA” and addressed as follows: NLSCA, 444 De Haro Street, Suite 205, San Francisco, CA ‎‎94107.‎

NLSCA is grateful to you, its donors, for your support. Your contributions and sponsorship allow ‎NLSCA to fulfill our mission’s most essential goals and objectives. Please accept our deepest ‎appreciation for your continued support.‎