ديه و ۱۷ سال زندان به خاطر ناداری
وحدتی: آقای مصطفايی، خبرگزاری ايسنا اخيرا خبری درباره فردی به نام حميد شکری داشت که در ۱۷ سالگی مرتکب جرم و به پرداخت ديه محکوم شده و چون نتوانسته ديه را بپردازد، ۱۷ سال در زندان به سر برده و اکنون در سن ۳۴ سالگی به کمک شما از زندان آزاد میشود. جرم اين فرد و مجازات ايشان چه بوده و شما چگونه با اين پرونده آشنا شدی؟
مصطفايی: روزی در اداره معاضدت کانون وکلای دادگستری مستقر در مجتمع قضايی شهيد بهشتی تهران مشغول مشاوره به ارباب رجوع بودم که مادر حميد ناله کنان وارد شد و گفت پسرم مدت ۱۷ سال است که در زندان به سر می برد وبارها دادخواست اعسار(تنگدستی) داده ولی حتی با قسط بندی ديه نتوانستيم مبلغ ديه را به صورت اقساط بدهيم . من تصميم گرفتم با توجه به وضعيت خاص حميد و زندانی بودن وی ، به صورت رايگان وکالت او را بپذيرم .
حميد در سن ۱۷ سالکی با شخصی به نام محمد در گير می شود. در خلال در گيری حميد چاقويی را که همراهش بود در آورده و يک ضربه به کمر محمد می زند از آن پس متاسفانه محمد قطع نخاع شده و حميد راهی زندان می شود اين در گيری دو خانواده را پريشان و گرفتار کرد. خانواده محمد را که از او به سختی مراقبت می کنند و خانواده حميد را که پسرشان در زندان با گرفتاريها و مصيبتهای زندان روزگارش را سپری می کند. حميد مادر و پدر پيری دارد که توانايی کار کردن و تامين مخارج زندگيشان را ندارند .
وحدتی: در قوانين کنونی کشور ايران، «ديه» به عنوان يک مجازات مالی در چه مواردی به کار میرود؟
مصطفايی: در قانون مجازات اسلامی ديه در رديف مجازاتها قرار گرفته و مالی است از طرف شارع برای جنايت بر عضو يا نفس انسان تعيين شده و به مجنی عليه ( کسی که بر او جنايت وارد شده) و يا اولياء دم در صورت فوت مجنی عليه پرداخت می گردد . به عنوان مثال اگر شخصی عمدا و يا به صورت غير عمد وبر اثر بی احتياطی در امری عضوی از اعضای شخص ديگری را مجروح کند و يا از کار بياندارد آن شخص می بايست ديه جراحات وارده و نقص عضو را بپردازد .
به نظر می رسد قرار دادن ديه در رديف مجازاتها نمی تواند صحيح باشد چرا که حکومت شخصی را که مرتکب جرم می شود و قانون برای آن جرم مجازات تعيين کرده را مجازات می نمايد. اين مجازات می تواند حبس يا شلاق يا پرداخت مال که همان جزای نقدی است باشد. اگر مجازات شخصی پرداخت مالی باشد اين مال به نفع دولت به صندوق دادگستری واريز می گردد، در حالی که ديه به مجنی عليه يا اولياءدم وی داده می شود.
وحدتی: در مواردی مثل پرونده حميد شکری که فرد محکوم توانايی پرداخت ديه را ندارد، تا چه مدتی در زندان باقی میماند؟ آيا هيچگونه معادلی برای ديه، مثل روزهايی که فرد در زندان به سر میبرد، تعيين شده است؟
مصطفايی: همانطور که گفته شد ديه مالی است که به مجنی عليه داده می شود بنابراين اين حق برای مجنی عليه ايجاد شده تا آن را مطالبه کند در قانون مجازات اسلامی ماده ۶۹۶ مقرر نموده :« در کليه مواردی که محکوم عليه علاوه بر محکوميت کيفری به رد مال يا مثل مال يا ادای قيمت يا پرداخت ديه و ضرر زيان ناشی از جرم محکوم شده باشد و از اجرای حکم امتناع نمايد در صورت تقاضای محکوم له دادگاه با فروش اموال محکوم عليه به جز مستثنيات دين حکم را اجرا يا تا استيفای حقوق محکوم له، محکوم عليه را بازداشت خواهد نمود.»
و در تبصره اين ماده نيز آمده است که چنانچه محکوم عليه مدعی اعسار شود تا صدور حکم اعسار و يا پرداخت به صورت تقسيط بازداشت ادامه خواهد داشت.
در سال ۱۳۷۷ قانون نحوه اجرای احکام مدنی به تصويب مجلس شورای اسلامی رسيد. در ماده ۳ اين قانون نيز تصريح شده است «هرگاه محکوم عليه مدعی اعسار شود ( ضمن اجرای حبس ) به ادعای وی خارج از نوبت رسيدگی و در صورت اثبات اعسار از حبس آزاد خواهد شد و چنانچه متمکن از پرداخت به نحو اقساط شناخته شود دادگاه متناسب با وضعيت مالی وی حکم به تقسيط محکوم به را صادر خواهد کرد.» بنابراين طبق عرف و رويه قضايی در چنين مواردی آزادی محکوم عليه منوط به اثبات اعسار است و اعسار زمانی اثبات می گردد که در خصوص موضوع حکم قطعی مبنی بر اعسار صادر شده باشد در اين صورت محکوم عليه آزاد می گردد.
در خصوص موارد ياد شده ، معادلی برای ديه وجود ندارد و تنها راه رهايی از حبس اثبات اعسار است. ليکن قانونگذار تنها در مورد جزای نقدی معادل تعيين کرده و مقرر نموده که در صورت عدم تمکن مالی محکوم عليه از پرداخت جزای نقدی وی، به ازای هر روز بازداشت ، يکصد هزار ريال از جزای نقدی کسر می گردد.
وحدتی: چه جرمهايی در ايران پرداخت ديه را در پی دارد؟
مصطفايی: تنها جرمهايی که ديه به آن تعلق می گيرد ، ايراد ضرب و جرح و قتل غير عمد و عمد در صورتيکه اولياءدم رضايت داده و از قصاص گذشت نمايند می باشد. به عبارت ديگر جناياتی که به هر قسمت از عضو انسان وارد شود مشمول ديه می گردد.
وحدتی: آيا تمام مبلغ ناشی از ديه به فرد شاکی تعلق میگيرد؟ يا بخشی از آن به عنوان ماليات به دولت تعلق میگيرد؟
مصطفايی: بله ، تمام مبلغ ديه به شاکی تعلق می گيرد و دولت هيچگونه حقی در اين خصوص ندارد. تنها اگر شخصی به جزای نقدی محکوم شد مبلغ دريافت شده، به حساب دادگستری واريز می گردد .
وحدتی: آيا مجازات ديه با ميزان ثروت و توانايی پرداخت فرد متهم تفاوت میکند يا ثابت است؟ کمترين و بالاترين ميزان اين مجازات مالی (ديه) چه مقدار است، و برای چه جرايمی در نظر گرفته شده است؟
مصطفايی: مجازات ديه هيچ ارتباطی به ثروت، دارايی و توانايی يا عدم توانايی پرداخت فرد متهم ندارد. در قانون مجازات اسلامی از مواد ۳۶۸ به بعد به ميزان ديه قسمتهای مختلف اندام انسان اشاره شده و در مورد نقض هر قسمت از اندام های بدن و يا جرح ويا شکستکی، ديه مشخصی تعيين شده است. مثلا ديه قطع دو دست به صورت يک فقره کامل محاسبه می شود. در حال حاضر ديه انسان در ايران بر اساس شتر محاسبه می گردد و هر ديه کامل صد شتر است و اگر هر فردی مبادرت به قطع دو دست شخص ديگری نمايد به پرداخت يکصد شتر که معادل مالی آن محکوم میگردد. در حال حاضر و با نرخی که بانک مرکزی اعلام نموده اين رقم معادل سيصد و پنجاه ميليون تومان می باشد و هر سال اين ميزان بر اساس تورم تغيير می نمايد.
کمترين مقدار ديه يک دينار ونيم يعنی معادل چهل و پنج هزار تومان است البته بر حسب مقدار ضرب و جراحت بنا به نظر پزشکی قانونی امکان دارد کمتر نيز باشد و بيشترين آن در مورد قتل يک ديه کامل است و در مورد جراحات و نقض عضو بر حسب صدمات وارد به مجنی عليه فرق می کند. امکان دارد شخصی با شخص ديگری تصادف شديدی نمايد که آن شخص از مرگ نجات يابد ولی مقدار جراحات وی به قدری باشد که متهم مجبور شود مثلا چهار يا پنج ديه کامل پرداخت کند که بيش از يکصد و بيست ميليون تومان می باشد.
موضوع ديه در ايران بسيار پيچيده است که مجال گفتن در اين جا نمی باشد و در بسياری موارد حقوق زنان به لحاظ اينکه ديه قتل آنها نصف ديه مردان است ضايع می گردد و از طرفی در مورد جراحات و صدمات وارده به اعضاء زنان اگر مقدار ديه يک سوم ديه کامل باشد محکوم عليه می بايست به صورت کامل ديه زن را پرداخت کند و اگر بيشتر از آن شد ديه نصف می گردد .اين موارد از جمله مسائل نقض حقوق بشر در باب ديه است که فعالان حقوق بشر تاکيد زيادی بر نابرابری حقوق زنان با مردان در اين مورد داشته و خواستار اصلاح اينگونه قوانين می باشند.
وحدتی: به نظر میرسد که ديه به گونهای مجازاتی طبقاتی است بدين مفهوم که در واقع گزندگی آن فقط گريبان افراد تهيدست را میگيرد، آيا اين نتيجه گيری با مشاهداتی که شما از وضعيت پروندههای افراد زندانی داريد همخوانی دارد؟
مصطفايی: به نظر من اينطور نيست. هر کس که مرتکب جرايمی شود که مجازات آن پرداخت ديه باشد و در نهايت به ديه محکوم گردد می بايست مبلغ ديه را پرداخت کند و فرقی بين فقير و غنی نمی کند. ولی فرق اين دو اين است که يکی با پرداخت مبلغ ديه به راحتی از زندان آزاد می شود و ديگری مثل حميد شکری ساليان سال می بايست در زندان بماند تا روزی اعسارش ثابت گردد. در اين صورت است که فقير چوب فقر خود را می خورد و گزندگی آن گريبان اين دسته از افراد را می گيرد و هيچ کس نيست که کوچکترين کمکی به آنها نمايد مگر اينکه فرد خيری به دادش برسد.
وحدتی: شما به عنوان يک وکيل دادگستری، چه تغييری در زمينه قانون ديه را پيشنهاد میکنی؟
مصطفايی: ما در ايران افراد بسياری را داريم که سالها به دليل عدم پرداخت ديه در زندان به سر می برند و ستادی نيز وجود دارد که به اينگونه افراد کمک می کند تا از زندان آزاد شوند. ولی اين ستاد محدود عمل می کند و آن طور که بايد و شايد به فکر زندانيان نيست. شايد اين به لحاظ عدم امکانات مالی کافی باشد. ضمنا اين ستاد فقط ديه جرايم غير عمدی را پرداخت می کند. يعنی اگر شخصی به عمد مرتکب جرم شود هيچ حمايتی نخواهد شد.
به هر حال به نظر اينجانب می بايست حقوق مجنی عليه نيز رعايت شود و زمانی اين ترازو ميزان خواهد بود که قسمتی از بودجه دولت به پرداخت ديه با اعسار محکوم عليه تخصيص داده شود. اگر چنين شود مطمئنا زندانهای ما نيز خالی از اينگونه محکومين می گردد و اين هم به نفع فرد است و هم به نفع دولت و قوه قضاييه چراکه زندانی کردن و بازداشت شخص باعث ورود هزينه گزاف برای نگهداری وی خواهد شد که در طولانی مدت خسارات بسيار بيشتری نسبت به ديه را دولت می پردازد. در پرونده حميد شکری اگر از همان چند سال اول ديه از بيت المال پرداخت می گرديد حميد هم در جامعه ، شغل و مسکن و خانواده ای داشت و هم هزينه نگهداری وی به دولت بار نمی شد.
وحدتی: به گفته شما ديه مجازات نيست و جبران مالی صدمات واره به فرد يا خانوادهای است که قربانی جرم شده است. آيا دستگاه قضائی هيچگونه مسئوليت و نگرانی در زمينه مجازات يا بازپروری فرد مجرم ندارد؟ فردی که مرتکب قتل عمد شده و با پرداخت ديه و کسب رضايت خانواده مقتول آزاد میشود، آيا حق دارد براحتی به جامعه بازگردد؟ حق جامعه در اين ميان چه میشود؟ به نظر میرسد که مساله جنايت با پرداخت ديه به يک موضوع کاملا شخصی ميان مجرم و فرد قربانی جرم محدود شده و نقش دستگاه قضايی تا واسطه گری در اين دعوای شخصی کاهش پيدا میکند و مسئوليت بازپروری مجرمين را از خود سلب میکند. نظر شما دراينباره چيست؟
مصطفايی: موضوع مجازات و بازپروی فرد با پرداخت ديه دو مقوله جدای از يکديگرند. مجازات جنبه عمومی جرم بوده که از حقوق حاکميت و عمومی محسوب می شود، ولی پرداخت ديه جنبه خصوصی جرم و از حقوق افراد نشات می گيرد. پس نتيجه اينکه حق جامعه با مجازات فرد در صورتی که مستحق مجازات باشد اداء می گردد و حق فرد با پرداخت ديه.
در کشور ما جبران خسارت ناشی از ايراد صدمات به افراد از طريق پرداخت ديه حاصل می شود وخسارت مازاد بر ديه قابل دريافت نيست. در بسياری اوقات، خسارات فرد بيش از مبلغ ديه می شود. مثلا ميزان ديه يک چشم حداکثر نصف ديه کامل است، يعنی مبلغ هفده ميليون و پانصد هزار تومان. ولی مخارج بيمارستان و هزينه های مربوط به درمان به قدری زياد است که امکان دارد برای بهبود بينايی مبلغی بيش از مبلغ ياد شده هزينه شود.
عده ای از حقوق دانان نظر به آن دارند که می شود خسارت مازاد بر ديه را دريافت کرد و عده ای نيز نظر مخالفت دارند. بر اين اساس آراء دادگاهها نيز متفاوت است و رويه ثابتی در اين خصوص وجود ندارد . ديه نيز در قانون مجازات ما جنبه شرعی داشته و مقدار آن را شارع مشخص کرده است.
به نظر اينجانب موضوع ديه به اين روش و شيوه تبعيضاتی را بوجود آورده که می توان مقدار آن را به نظر کارشناسان متخصص واگذار نمود در هر حال اين موضوع نمی تواند خللی در عدم جبران خسارت توسط فردی که به ديگری آسيب رسانده ايجاد کند. اگر موضوع زندان و بازداشت افراد در اين مورد منتفی گردد افراد بسياری سوءاستفاده کرده و از پرداخت خسارت شانه خالی می کنند. ليکن تنها راه حل اين است که در خصوص افرادی که واقعا توانايی مالی برای پرداخت ديه يا هر نوع محکوميت های مالی ندارند، تحقيق و تفحص شده و در صورت اثبات چنين امری مبلغ ديه يا هر نوع محکوميت مالی از طرف دولت پرداخت گردد و يا زمينه پرداخت آن توسط افراد خاطی به نحوی مهيا گردد که آن فرد در زندان زندگی را بيهوده نگذراند.
از طرفی موضوع بازپروری فرد مساله ای کلی است و در مورد تمام زندانيانی که مرتکب جرم شده و به هر نحو راهی زندان شده اند، مصداق دارد و مختص به زندانیيی که توانايی پرداخت ديه يا ديگر محکوميتهای مالی را ندارد، نمی باشد.
وحدتی: آقای مصطفايی، خيلی متشکرم.