داستان غمانگیز دوجنسهها در ایران
وحدتی: افراد دارای جنسیت دوگانه یا باصطلاح دوجنسه در ایران با چه مشکلاتی روبرو هستند؟
مصطفایی: اینکه افراد دو جنسه در ایران هیچ جایگاهی ندارند بزرگترین مشکل آنهاست. این مشکل به قدری سخت و طاقت فرساست که زندگی را برای آنها تلخ کرده است. داشتن جایگاه اجتماعی یکی از مزیت هایی است که انسانها از آن برخوردارند و اگر کسی این جایگاه را نداشته باشد برایش زندگی بی معنا و پوچ خواهد بود چه رسد به اینکه یک نفر از همان زمانیکه خود را نه مرد میبیند و نه زن هیچ جایگاهی نداشته باشد.
افراد دوجنسه عموما از خانه و خانواده رانده میشوند. پدر یا مادر خانواده به ندرت میتواند بپذیرد که فرزندشان هیچ هویتی ندارد و برادران و خواهران فرد دوجنسه نیز به همین صورت او را رانده و نمیپذیرند که چنین فردی عضوی از اعضای خانوادهشان باشد. این واقعا تاسف بار است مشکلات افراد دوجنسه یکی دو تا نیست: از خانه رانده شدهاند، از جامعه رانده شدهاند، هیچ حمایتی نمیشوند، و هیچ کس نیست که به درد دل آنها گوش دهد. آنها هیچ کس را جز هم تیپهای خود ندارند.
مهمتر اینکه وقتی به نحوی از انحا به زندان میافتند اولا – هیچ کس نیست که کمکشان کند تا از زندان آزاد شوند. به طور مثال یلدا بیش از دو ماه است که به دلیل عجز از معرفی کفیل برای کفالتی به میزان پنج میلیون تومان در زندان به سر میبرد .و ثانیا – در انفرادی به سر میبرند، یعنی مجازاتی به مراتب شدید تر از مجازات دیگر زندانیان.
به نظر من این ظلم بزرگی است که در حق وی و امثال وی میشود و نه تنها دولت بلکه همه افراد باید حامیو پشتیبان اینگونه افراد باشند . فرد دوجنسه خود نخواسته که به این حال و روز در بیاید بلکه مشیت الهی و دست تقدیر او را به این شکل و هیات در آورده است. پس بیعدالتی است که در حق وی کم لطفی شود و خواسته های آنان تامین نشود.
افراد دو جنسه به شدت خواهان آن هستند که از این بلاتکلیفی نجات پیدا کنند و با عمل جراحی وضعیتشان روشن شود ولی اکثرا توانایی مالی برای پرداخت عمل جراحی و هزینه های درمان را ندارند و حاضرند در قبال هزینه های پزشکی عضوی از اعضای خود را همچون کلیه به فروش رسانند .
وحدتی: لطفا درباره مهدی ن. که موکل شماست توضیح دهید.
مصطفایی: مهدي ن. فردي دو جنسه میباشد كه نام ديگر وي ميترا و. است. دو جنسه بودن وي در كنار هزاران مشكل ديگر، اختلالاتي را در روند زندگيش به وجود آورده است.
مهدي همانند دیگر هم نوعان خود نه تنها طرد شده از خانواده میباشد، بلكه از لحاظ اقتصادي در وضعيت نابساماني قرار دارد . وي به دليل نياز شديد مالي در تاريخ 15/10/1385 به دو نفر به نامهاي مرتضي و محمد مواجه میشود و از سر ناچاري و گرفتاريهاي ايجاد شده، از اين دو نفر درخواست مبلغ اندكي پول مینمايد. مرتضي و محمد نيز به وي قول مساعد داده و وي را به منزل خود ميبرند.
مدتي از حضور مهدي در خانه آنها نگذشته بود كه ناگهان با رفتارهاي غير متعارف مرتضي و محمد مواجه شده و متوجه میشود كه آنها درب را قفل نموده و قصد تجاوز به وي را دارند . مهدي از اين موضوع باخبر شده و به قصد دفاع از خود بر میآيد و نهايتاً چون آنها دو نفر بودند و مهدي نيز توانايي مقابله با آنها را نداشته، چاقوي کوچکی که همراه خود داشته را به قصد دفاع بر میدارد و بر اثر سماجت هاي يكي از آنها به نام مرتضي، باعث اصابت چاقو به چشم وي میگردد.
دليل استفاده مهدي از چاقو، صرفاً به خاطر اين بوده است كه آنها درب خروجي را بسته و قصد تجاوز به او را گويا براي بار دوم داشتهاند ايشان میخواسته از اين طريق از خانه خارج شود.
در هر حال، هم اكنون شعبه 1088 دادگاه عمومیتهران وي را به دو سال حبس تعزيري و پرداخت ديه محكوم كرده است. او که در بيرون از زندان از خانواده و همه دوستانش طرد شده است، ابدا امکان پرداخت هيچ پولي را ندارد.
مهدي در زندان اوين در بدترين شرايط روحي و روانی به سر میبرد. اینجانب به حکمیکه علیه وی صادر شده اعتراص نمودم و پرونده جهت بررسی مجدد به شعبه 36 دادگاه تجدید نظر استان تهران ارسال شده است. امیدوارم ایشان از اتهامیکه دارند تبرئه شوند و هر چه زود تر از زندان آزاد گردد.
وحدتی: آیا با موارد دیگری مثل مهدی برخورد داشتهاید؟
مصطفایی: من با یکی از همکارانم به نام خانم زهره سهرابی وکالت شخص دیگری را هم به عهده دارم که همین وضعیت را دارد. يلدا پ. که نام اصلی وی امید میباشد، کاملا ظاهری دخترانه دارد. ایشان 19 ساله و اهل شهرستان بم است که به اتهام رابطه نا مشروع مدت دو ماه است كه در اندرزگاه 240 ( انفرادي ) زندان اوين زنداني است.
یلدا خانواده خود را در زلزله بم از دست داد. شغل پدرش كشاورز بوده و بنا به گفته او قبل از زلزله بم به علت علاقهاي كه به بازيگري داشته به تهران آمده و در خوابگاه پسرانه زندگي میكرده و در آن مدت و همينطور زماني كه در بم زندگي میكرده است هيچكس متوجه مشكل دو جنسه بودنش نشده و خود نیز این موضوع را پنهان نگه داشته بود. قبل از دستگيري در يك آرايشگاه زنانه مشغول به كار بوده و صاحب آرايشگاه كه گويي ارتباط نزديكي با يلدا داشته و يلدا او را خاله صدا میكرده و از مشكل يلدا باخبر بوده است از نظر مالي حمايتش میكرده و يلدا در آنجا و همچنين منزلی كه به اتفاق دوستانش در رسالت اجاره كرده بودند زندگي میكرده است.
جریان دستگیری یلدا از این قرار است که او با چند دختر آشنا میشود و با هم به عروسي میروند و طبق قرار قبلي فرداي آن شب قصد رفتن به كوه داشتند كه به يلدا پيشنهاد میشود شب به منزل شوهر يكي از دخترها بروند. در همان شب موبايل و صد هزار تومان وجه نقد متعلق به یکی از دوستانش در منزل آن مرد دزديده میشود و يلدا فرداي آن روز هنگامیكه براي مشخص شدن ماجرا و سرقت وجوه با تمام دخترها و یک مرد به كلانتري میرود، برخلاف قانون او و دوستانش را به اتهام رابطة نامشروع دستگير میكنند و از آن پس با قرار کفالت پنج میلیون تومانی وارد زندان شده و به دلیل ناتوانی در معرفی کفیل در زندان میماند.
ایشان هم اكنون در انفرادي به سر میبرد و بعلت فشارها و اذيت و آزارهايي كه به وی میشود و فشارهای روحی و روانی حاکم بر زندان قصد خود کشی دارد. بنا بر گفته هايش، رئيس اندرزگاه نیز با او رفتار مناسبي ندارد و با وجود ظاهر كاملاً زنانه اي كه دارد از ارائه چادر به ایشان خودداري میكنند و از اين وضعيت كه مجبور است بدون چادر یا حجاب باشد بعلت نگاههايي كه به او میشود ناراحت است.
وحدتی: آقای مصطفایی، از شما بخاطر این گفتگو صمیمانه تشکر میکنم.