حقوق بشر مربوط به پس از مرگ
ما انسانها از زمانهای دور، هنگامی که از رده حیوانات جدا شدیم و زندگی انسانی را آغاز کردیم، خانهای برای مردگان خویش ساختیم، و این هزاران سال پیش از آن بود که بتوانیم خانهای برای خود بنا کنیم. از همین رو، باستانشناسانی که به دنبال بقایای قدیمیترین انسانهای کره زمین میگردند، غالبا بدنبال نشانههایی برای اثبات شیوه زندگی انسانی – به مفهوم متمایز از شیوه زندگی حیوانی – هستند؛ و اولین نشانهای که سند زندگی جمعی به شیوه انسانی است، آثاری از بقایای اجساد مردگان است که در یک محل جمعآوری شدهاند.
ادای احترام و مراسم خاکسپاری
مراسم خاکسپاری مردگان یا دیگر شیوههای احترامآمیز برای برداشتن و جمعآوری جسد در همه جوامع انسانی از آغاز پیدایش انسانیت تا کنون رایج بوده و هست. جسد فرد پس از مرگ بخاطر احترام به دوران زندگانی او طی مراسم خاصی از میان زندگان دور شده و به خاک یا آب یا آتش و یا طبیعت سپرده میشود. اگر چه امروزه جزئیات اجرای اکثر این مراسم با باورهای مذهبی آجین شده و در هم آمیخته و هر مذهبی شیوه خاصی را برگزیده، اما همه افراد، صرف نظر از عقیده و باور مذهبی یا آتئیستی، به مراسم خاکسپاری یا دیگر شیوه ها برای مردگان احترام گذارده و یکی از این شیوهها را برای پس از مرگ خود برمیگزینند.
بدینگونه شیوههای گوناگون برای برخورد احترام آمیز با جسد انسان چنان در فرهنگ بشری جای گرفته که هر انسانی شایسته است و حق دارد که جسد وی پس از مرگ به شیوه خاصی به خاک یا آتش یا … سپرده شده و «آرامگاهی» داشته باشد. گذشته از اهمیت مراسم خاکسپاری، سنگی حاوی مشخصات فردی برروی «آرامگاه» قرار میگیرد تا محل خاکسپاری مشخص بماند، و پس از آن گاههای دیگر مراسم یادمان و سوگواری برگزار میگردد. اگرچه گستردگی و شکوه این مراسم همیشه بستگی به جایگاه اجتماعی و وضعیت مالی فرد از دست رفته و خانواده وی دارد، اما جامعه پذیرفته و عمیقا باور دارد که خاکسپاری جسد شیوه شایسته رفتار با انسان پس از مرگ است و همچون حقی است که برای هیچ کس قابل انکار نیست، گرچه این مراسم می تواند بسیار ساده و یا بسیار باشکوه برگزار گردد.
تنها در دو مورد است که خاکسپاری یا مراسم مشابه آن با تشریفات انجام نمیپذیرد.
یک – در هنگام وقوع جنگ یا رخدادهای خانمانسوز طبیعی که امکان انجام این مراسم فراهم نیست.
دو – در هنگام وقوع جنایت و به منظور پنهان ساختن جسد به عنوان مدرک جرم.
آنچه پس از کشتاردسته جمعی زندانیان سیاسی درسال 1367 اتفاق افتاد، ادامه اقدامات غیرانسانی عاملین جنایت در عدم رعایت احترام به جسدهای جانباختگان بود، زیرا که این کشتار جنایتی بود که باید پوشانده میشد. جسد ها به خاک سپرده نشدند، بلکه بدون ادای هیچگونه احترامی و بدون اجرای هیچ یک از تشریفات مرسوم، و بدون حضور نزدیکان و خویشاوندان، در خاک پنهان شدند!
در اینجا گفتگو درباره این که این کشتار چرا و چگونه اتفاق افتاد، و این جانباختگان در زمان زندگی تا لحظه اعدام با انکار کدام حقوق سیاسی، مدنی و اجتماعی روبرو بودند، نیست. بلکه صحبت بر سر آن عواملی است که سرنوشت جسد جانباختگان و دیگر امور مربوط به ایشان پس از مرگ آنان را رقم زد. این افراد از حق مراسم خاکسپاری، ادای احترام خانواده و نزدیکان، حق داشتن آرامگاه فردی، و حق ثبت دائمی مشخصات فردی برروی آرامگاه، محروم شدند. متاسفانه جسدهای آنان در تلاش برای پوشانده ماندن جنایتی که بر آنان رفت، فقط با خاک “پوشانده” شد. اما این جنایت پنهان نماند، و ابتداییترین حقوق این جانباختگان و خانوادههای آنان در مورد ادای احترام به آنان پس از مرگ هنوز باید ادا شود.
یک نکته اساسی اینجاست که مراسمی که در بزرگداشت فرد بهنگام مرگ وی برپا میشود، عموما مفصلتر و جدیتر از مراسمی است که بهنگام تولد برپا میگردد. حتی بسیاری افراد هنگام زندگی، برای آرامگاه و مراسم خاکسپاری خویش برنامهریزی نموده و این برنامه را بخش پایانی از ادامه زندگی خویش میدانند.
آیا اینگونه احترام به جسد تنها به خاطر رعایت شان و کرامت انسان است؟ یا به خاطر احترام به خانواده و دوستداران فردی است که میمیرد؟ اما حتی فردی که عضو جامعه نیست و رسما غریبه محسوب میشود نیز پس از مرگ از این احترام رایج برخوردار شده و به خرج دولت به خاک سپرده میشود. آیا میتوان این احترام را نوعی «حقوق بشر پس از مرگ» نامید؟ بدین مفهوم که این احترام را می توان به این حق برای هر فرد تعبیر کرد که پس از مرگ، جسدفرد به شیوهای احترامآمیز از میان برداشته شود. یا اینکه احترام به جسد انسان ریشه در حقوق بشر در دوران زندگی دارد؟ بدین مفهوم که از جمله حقوق بشر، میتوان تصمیم گیری در امور مربوط به پس از مرگ را نام برد و این «حقوق بشر مربوط به پس از مرگ» است که شامل حق بشر زنده در دوران زندگی درباره تصمیم گیری در مورد هر آنچه که مایملک اوست، از داراییها گرفته تا جسد بیجان، میشود.
یکی از پرسشهایی که اکنون مطرح است این است که آیا شیوه رفتار با جسد یک انسان تا چه حد حق بازماندگان است؟ آیا شیوه رفتار با جسد تا چه حد به بزرگداشت نام و حیثیت فرد کمک مینماید یا آن را بیاعتبار و لکهدار میسازد؟ آیا اعتبار و حیثیت انسان مرده و حفظ آن از حقوق بازماندگان است؟ آیا فرد در دوران زندگی خود تا چه حد حق دارد که در حفظ این اعتبار و حیثیت در دوران پس از مرگ خویش بکوشد؟ آیا حق حفظ اعتبار و حیثیت فرد پس از مرگ را میتوان از جمله «حقوق بشر مربوط به پس از مرگ» برشمرد؟ و آیا این حقوق تا چه حد از آن خود فرد در دوران زندگی بوده، و تا چه حد به بازماندگان وی منتقل میگردد؟ بسیاری از بازماندگان بومیهای قاره امریکا با به نمایش گذاردن جسدهای مردگان خویش در موزهها مخالفت میورزند و این منطق را ارائه مینمایند که نمایش جسد با باورهای این مردگان در دوران زندگی آنها در تناقض بوده است و مردگان در زمان زندگی خویش این حق را به ما ندادهاند که جسد آنان را به نمایش بگذاریم. به بیانی، خود فرد است که تصمیم میگیرد که حقوق مربوط به پس از مرگ خویش را به بازماندگان منتقل کند، یا با خویش به گور ببرد و برای همیشه از آن خود داشته باشد. بحث در مورد اینکه این حقوق تا چه حد از آن فرد در دوران زندگی وی است، و تا چه حد به بازماندگان تعلق میگیرد، بحثی است که همچنان ادامه دارد. در هر حال، نکته اصلی اینجاست که حقوق مربوط به پس از مرگ، حقوقی است که باید همواره مورد احترام قرار گیرد. بدین ترتیب، از آنجایی که سنتهای شناخته شده در هر جامعه شیوه خاصی را برخورد احترام آمیز به جسد میداند، و برداشت عمومی بر این است که همه افراد جامعه خواهان این ادای احترام به جسد آنان پس از مرگ هستند، این مراسم احترامآمیز برای همه اجرا میگردد.
انکار حق خاکسپاری و ادای مراسم احترام برای این جانباختگان نه تنها انکار حقوق بشر مربوط به پس از مرگ آنان است، بلکه انکار حق خانواده و نزدیکان آنان در ادای احترام و علاقه بدانان است که باید با دقت بیشتری به جزئیات آن پرداخت. از آنجایی که این صحبت ویژه «حقوق بشر مربوط به پس از مرگ» است، حقوق نزدیکان و خانواده فردِ درگذشته در اجرای مراسم سوگواری و یادبود و ابراز علاقه و احترام در اینجا مورد بحث قرار نمیگیرد، اگر چه این دارای اهمیت بسیار بوده و در جای خود باید مورد توجه جدی قرار گیرد.
وصیت نامه
احترام به جسد انسان و حقوق بشر مربوط به پس از مرگ در مورد شیوه از میان برداشتن جسد، اگر چه کاملا شناخته شده و مورد پذیرش همگان است، اما در قوانین جامعه بصورت خاصی بیان نشده زیرا که میزان اجرای آن بستگی به سلیقه و توان اطرافیان فرد مرده دارد و گذشته از آن به دلیل تفاوتهای فرهنگی و مذهبی شکل اجرای آن نیز برای قشرهای مختلف مردم متفاوت است.
اما در زمره حقوق بشر پس از مرگ، حق دیگری وجود دارد که قانون، اجرای دقیق و مو به موی آن را تضمین مینماید. این حق در واقع حق اعمال نظر پس از مرگ است که بصورت تصمیمگیری و توصیه و پیشنهاد و پیام در «وصیتنامه» بیان میشود. بدین مفهوم که فرد پس از مرگ، هنگامی که دیگر در جامعه و درمیان زندگان حضور ندارد، میتواند خواستههایی قابل اجرا داشته باشد، و این خواستهها با ضمانت قوانین رسمی کشور اجرا گردد. خواست فرد که مبتنی بر زمان گذشته بوده و در هنگام زندگی او شکل گرفته، در زمان حال و آینده پس از مرگ او اجرا میگردد. وصیتنامه ابزاری است که حقوق بشر مربوط به پس از مرگ را رسما محترم شمرده و آن را در موارد گوناگون، از تقسیم ثروت گرفته تا حتی اعمالنظر در برخی روابط فردی انسانهای زنده، قابل اجرا میسازد.
قانون بر اجرای دقیق وصیتنامه نظارت داشته و قوه اجرایی ضامن اجرای آن است. در مواردی که وصیتنامه مربوط به ثروت و ارث نبوده و بیشتر پیام و توصیه است، توسط باور قلبی انسانها پذیرفته شده و تا حد امکان اجرا میگردد. وصیتنامه در واقع به نوعی ارتباطی بین فرد مرده و افراد زنده برقرار میسازد، و به مرده حق صحبت با زندهها را میدهد، و این ارتباط و صحبتی است که نه تنها برای بازماندگان، که برای خود فردی که میمیرد عموما دارای اهمیت بسیار فراوان است.
جانباختگان فاجعه کشتار سال 1367 از حق داشتن وصیتنامه نیز محروم شدند. به بیان دیگر، کلیه حقوق بشر مربوط به پس از مرگ این جانباختگان انکار شده است.
و بجاست که در کنار پرسش درباره حقوق بشری که در هنگام ارتکاب این جنایت پایمال شده، پرسشهای دیگری نیز درباره حقوق بشر مربوط به پس از مرگ این جانباختگان طرح شود.