روایتی متفاوت از انقلاب، مبارزه و زندانشنبه ۱۲ فروردين ۱٣۹۶ – ۱ آوريل ۲۰۱۷ پیشگفتار یارم نوشت … آنچه را که بر او رفت … اما نه از نگاه یک قربانی رژیم جمهوری اسلامی، بلکه از زبان یک مبارز. مبارزی جوان که در کوران مبارزه انقلابی برای آنچه که اکنون «سوسیالیسم رویایی من» می نامد،
نگاهی به کتاب – بچه های درخت جاکارانداپنجشنبه ۲۱ آذر ۱٣۹۲ – ۱۲ دسامبر ۲۰۱٣ بچه های درخت جاکاراندا (Children of Jacaranda Tree*) یک مجموعه داستان کوتاه درباره اعدام زندانیان سیاسی در سال 1367 و بازماندگان آنان، بویژه فرزندان شان، است. این کتاب را سحر دلیجانی به زبان انگلیسی نوشته که تا این زمان به
کتاب “فراموشم مکن” (1) روایتی از زندان است از زبان زنی عاشق و پرشور که به خاطر همراهی با همسرش در لحظه دستیگری او، به زندان می افتد و هفت سال را در زندان جمهوری اسلامی می گذراند. نویسنده عفت ماهباز نام دارد و از آن دسته زندانیان سیاسی زن بوده که به خاطر نماز
”اين را بردار!” پروانه دو دستي کتاب کوچکي را برداشته بود و درميان جمعيت شلوغي که جلوي ميز کتابفروشي جمع شده بود، بطرف من خم شده بود و حالت خم شدن و نگاه جدياش از پشت عينک و دودستي گرفتنش همه حکايت از پيامي مهم داشت. زنگ تنفس بود درميان سخنرانيهاي کنفرانس مطالعات زنان