دموکراسی خواهی ما و جنبش زنان
هنگاميكه در كشور نياز به بهبود سيستم تلفن احساس ميشود، مسؤولان امر و متخصصين كشور پيشرفتهترين و جديدترين سيستم تلفن و از جمله تلفن بيسيم را جستوجو كرده و در پي ساختن زيربناي لازم براي آن برميآيند. البته اين امر براي همه كاملا قابل درك و پذيرش است كه اين متخصصين بهدنبال آخرين سيستم تلفن و تكنولوژي جديد در اين زمينه باشند و خيلي تعجب ميكرديم اگر جز اين ميبود و مثلا بهدنبال اولين تلفني ميرفتند كه گراهام بل ساخته بود!
اما هنگامي كه بهدنبال دموكراسي هستيم، ابتداييترين و پايهايترين تعريف آن را ميگيريم و پيشرفت مفهوم دموكراسي را در دو سدهي اخير ناديده ميانگاريم. اكثريت قريب بهاتفاق سياستمداران ما بهدنبال اولين نسخههاي دموكراسي در جهان مدرن كه مربوط به دويست سال پيش است، رفتهاند و جايي براي زنان در دموكراسي نمييابند و ما واكنشي نشان نميدهيم، در حاليكه اگر بحث خريد سيستم تلفن و دستگاه مخابرات بود، همهي ما در مقابل خريد تكنولوژي كهنهي مربوط به چند دهه قبل، واكنش نشان ميداديم.
جنبشهاي اجتماعي در دو سدهي گذشته نهتنها آگاهي، بلكه همزمان وجدان جامعهي جهاني را چنان رشد داده است كه امروزه دموكراسي بدون مشاركت زنان متصور نيست. دموكراسي از مفهوم ابتدايي حقوق سياسي براي همهي شهروندان مذكر ثروتمند به مفهوم گستردهي حقوق سياسي، اجتماعي، اقتصادي، و فرهنگي براي همهي شهروندان بدون هيچگونه تبعيض براساس عقيده، جنس، زبان، ثروت، نژاد و ديگر ويژگيهاي فردي و اجتماعي رشد يافته است و بحثهاي جديد پيرامون دموكراسي بيشتر بر سر مدلهاي عملي براي پياده كردن اين مفهوم نوين است. بحث بر سر خود مفهوم دموكراسي تنها در جهت گسترش و همهگيرتر شدن آن حركت ميكند. بهطور نمونه، امروزه مفهوم دموكراسي از دفاع از حقوق شهروندان كنوني فراتر رفته و حقوق شهروندان آينده را نيز دربرميگيرد و حفظ محيط زيست براي نسلهاي آينده از مسايل مورد توجه در كشورهاي دموكراتيك است.
اما در كشورهاي در حال توسعه، از جمله كشور ما كه هنوز آگاهي و وجدان اجتماعي به اندازهي كافي رشد نيافته است و تبعيضهاي گوناگون بر اساس جنس، عقيده، مذهب، زبان و ديگر ويژگيها بهشدت مرسوم و حتي در برخي موارد قانوني است، درك از مفهوم دموكراسي بسيار ابتدايي بوده و دگرگوني كيفي آن درنظر گرفته نميشود. در مقايسه با مثال سيستم تلفن، ميتوان گفت كه گاه روشنفكران ما اين مدل دموكراسي ابتدايي را كه به همان دستگاه ساخت آقاي گراهام بل نزديكتر است، خريدارند و به خود زحمت نميدهند تا سيستم تلفن مدرن حاصل تكنولوژي جديد را در بازار پيدا كنند؛ چرا كه يادگيري دربارهي مفهوم دموكراسي با فراگيري دربارهي شرايط ظهور دموكراسي و خواندن كلاسيكها در اين زمينه آغاز ميشود و روند رشد آن در دو سدهي پس از آن كمتر مورد توجه قرار ميگيرد. اما واقعيت تاثيرگذاري اين جنبشها بر جامعهي ما ضرورت درك مفهوم جديد دموكراسي را بر ما تحميل ميكند.
جنبشهاي اجتماعي كه در غرب مفهوم دموكراسي را رشد داده و مرزهاي جنس و عقيده و ثروت و زبان و بسياري ويژگيهاي ديگر را در هم شكسته است، تاثير فراواني بر زندگي اجتماعي در همهي كشورهاي دنيا داشته و روندي بازگشت ناپذير را در همهي جهان آغاز كرده است. از جملهي اين جنبشهاي اجتماعي، جنبش زنان است كه اكنون يكي از فراگيرترين و قدرتمندترين حركتهاي اجتماعي در سراسر جهان است. جنبش زنان نه تنها در عرصهي عمل گامهاي چشمگيري داشته، بلكه پيشرفت آن در همين دورهي كوتاه بهحدي بوده كه خوشبختانه امروزه جامعهي بشري با آگاهي و وجدان خويش پذيرفته است كه دموكراسي بدون تحقق حقوق زنان امكانپذير نيست زيرا كه دموكراسي بر حقوق بشر استوار است و «حقوق زنان حقوق بشر است». از اين رو، ميزان مشاركت زنان در ساختار اجتماعي، شاخص ميزان رشد دموكراسي در جامعه شناخته ميشود. در همين راستا بسياري از دولتها، سازمانهاي غيردولتي و نهادهاي بينالمللي با صرف بودجه و تلاش فراوان براي بهبود وضعيت زنان تلاش ميكنند. |
رشد جهاني جنبش زنان را شايد بتوان از دو زاويهي كلي مورد توجه قرار داد. يك؛ توجه به وضعيت زنان و شناخت مسايل زنان و تلاش براي بهبود وضعيت آنان. دو؛ افزايش ميزان مشاركت زنان در همهي ابعاد ساختار اجتماعي از سياسي و اقتصادي گرفته تا فرهنگي و هنري. اين دو عرصه مانند مرغ و تخممرغ حلقهاي را ميسازند كه هر يك براي رشد ديگري لازم است. درك عمومي ما از دموكراسي بهقدري ابتدايي است كه توجه به هيچيك از اين دو عرصه داراي اهميت تلقي نميشود. اكثريت قريب به اتفاق روشنفكران و فعالان سياسي از درون حاكميت گرفته تا اپوزيسيون خارج از كشور نيز استثنا نيستند. |
اهل سياست در كشور ما – از اقتدارگرايان گرفته تا اصلاحطلبان و دموكراسيخواهان و طيفهاي اپوزيسيون، هنوز جنبش زنان را جدي نميگيرند و توجه به مسايل زنان، اكثرا براي حفظ ظاهر بهمنظور جلب آراي سياسي آنان است و حتي درعمل تعهدي در مقابل راي زنان احساس نميشود. بدين مفهوم كه اهل سياست نه به مسايل و خواستههاي زنان توجه نشان ميدهند، و نه براي مشاركت دادن زنان در سطوح مديريت تمايل نشان ميدهند. خواستههاي زنان در مدل دموكراسي روشنفكران ما داراي كمترين اولويت در نظر گرفته ميشوند و هرگاه مذاكرهو چانهزني جناحهاي گوناگون سياسي در جريان است، حقوق زنان، اولين قرباني مذاكره است كه بدون كمترين چانهزني فدا ميشود. عملكرد دولت آقايخاتمي نمونهاي از اين دست است. ايشان در دوران رياست جمهوري خود، نه وزير زن انتخاب كردند، نه وزارت امور زنان تاسيس كردند و نه حتي زنان را به سطوح بالاي مديريت در دستگاه دولتي ارتقا دادند. توجه به زنان از سوي دولت اصلاحطلب كه تا حد بسيار چشمگير، با راي زنان برسر كار آمد، به بودجهي ناچيز براي فعاليتهاي نمايشي مركز امور مشاركت زنان خلاصه شد كه مقام رياست آن حافظ كليهي شؤونات ظاهري اقتدارگرايان بود. بگذريم از اينكه متاسفانه حتي همان دستآوردهاي اندك دولت آقاي خاتمي براي زنان پايدار نبود و با تغيير مديريت دولتي در حال ناپديد شدن است.
امروز توجه اهل ادب و هنر به زنان جديتر از توجه اهل سياست است و اين شايد از آنروست كه زنان حضور خود را در عرصهي ادبيات و هنر واقعيتي غيرقابل انكار ساختهاند. اما در عرصهي سياست هنوز نه زنان حضور جدي دارند، و نه اينكه حضور و مشاركت زنان يا مسايل آنان حتي از سوي دموكراسي خواهان جدي گرفته ميشود. جنبش زنان خودجوش و فراگير آغاز شده و از درون خانهو با دگرگوني ساختار خانواده به سوي تعريف ساختار جديد اجتماعي و هنجارهاي نوين فرهنگي پيش ميرود. اين جنبش بهقدري گسترده و فراگير است كه قابل انسجام و رهبريپذير نيست. گرچه رشد اين جنبش پيگير و مطمئن و بازگشت ناپذير است، شرايط كنوني كشورمان و محدوديتهاي موجود، مانعي است كه نمو سياسي جنبش زنان را با تاخير مواجه ميسازد. |
جنبش زنان با همهي توان خود هنوز نمود سياسي نيافته است، مبارزهي عمدهي آن در صحنهي اجتماعي است و اگرچه داراي خواستههاي سياسي است، اما نمايندگي سياسي ندارد. در عين حال به جرات ميتوان گفت كه جنبش زنان سنگرهايي را تسخير كرده كه ضامن رشد حركت دموكراسيخواهي است و به جرات ميتوان گفت كه گروهها و تشكيلات و افراد فعال سياسي دموكراسيخواه هنوز نهتنها از درك واقعيت موجود و پتانسيل عظيم جنبش زنان غافل ماندهاند، بلكه براي همسويي با اين نيروي عظيم در آينده نيز بههيچوجه آمادگي ندارند و متاسفانه بيم آن ميرود كه اشتباهات گذشته در آينده نيز تكرار گردد. اين نگراني به چند دليل جدي است، از جمله اينكه چنانچه اشاره شد فعالان سياسي ما – از جوان گرفته تا باسابقه – به مفهوم امروزين دموكراسي توجه ندارند و اهميت توجه به حقوق زنان، نقش زنان در توسعهي اقتصادي و سياسي، جايگاه زنان در ساختار جامعهي دموكراتيك، تاثير متقابل بهبود وضعيت زنان و توسعه، و ميزان تاثيرگذاري رشد اين جنبش اجتماعي در حركتهاي سياسي آيندهي كشور را توجيه و پيشبيني نميكنند. امروز در افتوخيز جنبش دموكراسيخواهي، جبهههاي سياسي شكل ميگيرند و ائتلافها به بحث و مذاكره گذارده ميشوند، اما در همهي اين معادلات سياسي جاي زنان خالي است، جاي مشاركت و مديريت زنان و نمايندگي سياسي زنان كاملا خالي است، و نبود توجه به مسايل زنان و برنامهي سياسي براي بهبود وضعيت زنان آشكار است. |
نكتهي اساسي، كه همخوان با مفهوم واقعي دموكراسي است، اين است كه بدون مشاركت و حضور فعال زنان، جنبش دموكراسيخواهي در كشور ما پيروز نخواهد شد. اين حقيقت را ميتوان از واقعيت جامعهي امروز ايران نيز بهروشني برداشت كرد. جنبش زنان با هر گام خود روند دموكراسيخواهي را به پيش مي برد. اكنون وقت آن رسيده كه بخش آگاه جنبش دموكراسيخواهي كشورمان نيز با توجه به ضرورت تحقق حقوق زنان و حضور فعال آنان در جامعهي دموكراتيك، خواستههايشان را مدنظر قرار داده و راه را براي مشاركت زنان هموار سازند؛ تا زنان و مردان همدوش با يكديگر زمينههاي لازم را براي تحقق دموكراسي در كشورمان هموار سازند.
*دكتراي برق و كامپيوتر از دانشگاه ايالتي كاليفرنيا – بركلي و از فعالان جنبش زنان