‫دفاع از حقوق خانواده مقتول و حق زندگی قاتل‏

محمد مصطفایی

وحدتی: آقای مصطفایی، شما به عنوان یک وکیل معمولا دفاع از افرادی را به عهده می‌گیری که در معرض خطر ‏اعدام قرار دارند و تلاش داری که آنها را از مرگ نجات دهی. اما اینبار در یک پرونده قتل، موکل شما نه فرد ‏محکوم به اعدام، بلکه طرف دیگر پرونده، یعنی اولیای دم و شاکی است. چرا یک وکیل مدافع حقوق بشر اینبار از ‏شاکی در پرونده قتل دفاع می‌نماید؟

مصطفایی: در اینجا خود شما از وكيل به عنوان وكيل مدافع نام بردی. وكيل مدافع كسي است كه از حق و حقوق ‏ديگران كه در معرض ظلم واقع شده‌اند، و يا به آنها ظلمي وارد آمده، دفاع كند، و فرقي نمي كند بين كسي كه به ‏ناروا به وي ظلم شده يا كسي كه مرتكب جرم و ظلمي نشده ودر معرض اتهام قرار می‌گیرد. كسي كه مرتب قتل ‏مي شود، مي بايست به سزاي عمل خود برسد چون آن شخص حيات يك انسان را سلب نموده. در اين موضوع ‏هيچ بحثي نيست و همه با اين مطلب هم عقيده هستيم. ‏

من صد در صد اعتقاد دارم كه اعدام ناقض حقوق بشر بوده و يك مجازات نامتناسب مي باشد. چون امكان دارد به ‏يك شخص بي گناهي ارتكاب قتلي را نسبت دهند و آن شخص پس از طي نمودن تشريفات دادرسي اعدام شود. اين ‏بدترين حالت قتل يعني سلب حيات از كسي كه به ناروا و بي گناه كشته می‌شود مي باشد كه با هيچ يك از اصول ‏عدالت كيفري مطابقت ندارد. ‏

ولي چرا من در چند مورد وكالت اولياء دم را پذيرفته ام:‏

يك سال ونيم پيش وقتي وكالت نازنين فاتحي دختر 17 ساله اي كه در دفاع از خود مرتكب قتل شده و طبق حكم ‏شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران به اعدام محكوم شده بود، پذیرفتم – ایشان بعد ها تبرئه شد- به خودم گفتم كه ‏بر فرض كه اين دختر بچه از خودش دفاع نمي كرد آيا مستحق اعدام بود؟! چون مي دانستم كه بنا به بند 5 ماده 6 ‏‏«ميثاق بين المللي حقوق مدني و سياسي» دولتها نمي توانند اطفال زير 18 سال را به اعدام محكوم كنند و ايران هم ‏به اين ميثاق پيوسته است. ولي چنين احكامي صادر مي شد ومي شود. منتهي دايره اجراي احكام براي اينكه به كار ‏خودش مبني بر منع اعدام اطفال زير 18 سال جنبه قانوني بدهد اين طفل را در زندان محبوس مي نماید تا سن وی ‏از 18 سال بگذرد و سپس حكم اعدام را اجرا كند.‏

‏ پس از يك مدت كوتاه و ظرف يك هفته دو خانواده به من مراجعه كردند و موضوع اعدام فرزندان خودشان را كه ‏در سن 16 سالگي مرتكب جرم شده بودند، عنوان كردند و اين فرصت را غنيمت شمردم تا با پذيرفتن اينگونه ‏پروندها به صورت رايگان كمكي به اين اطفال كنم و به هر طريق ممكن نگذارم كه اعدام شوند. در مورد افراد ‏مرتكب به قتل هم همين طور است. متاسفانه در قانون ما مجازات قتل ديگري قصاص نفس است و اين مجازات در ‏اختيار اولياء دم قرار داده شده و اگر اولياء دم از قصاص گذشت نمايند، قاتل اعدام نمي شود و به مجازات حبس از ‏سه تا ده سال و پرداخت ديه محكوم مي گردد. ‏

در اينجا اين سئوال به ميان مي آيد كه چه كسي بهتر از هر فرد ديگري مي تواند قاتل را از قصاص نفس نجات ‏دهد؟ به نظر من وكيل اولياء دم مي تواند بهترين نقش را در جلوگيري از مرگ ديگري ايفاء كند و باعث شود جان ‏شخص ديگري گرفته نشود. چه بسا كه از اين طريق بارها موفق هم شده ام و اگر به صورت مستقيم نتوانستم به ‏هدفم برسم، از راههاي مختلف و به صورت مسالمت آميز رضايت اولياء دم را جلب نموده‌ام.‏

اين را بايد به ياد داشته باشيم كه در هر حال مجازات اعدام در ايران وجود دارد و تا اين مجازات هست مي بايست ‏هر كس در حد توان خود و به صورت منطقي و عقلايي عملي را انجام دهد كه مثمر ثمر در جلوگيري از اعدام ‏باشد. من هم اين طريق را در كنار مخالفت‌هايي كه نسبت به مجازات اعدام دارم، پيش گرفته ام و فكر مي كنم اگر ‏يك نفر هم از اعدام نجات داده شود، يك پيروزي است. مضافا به اينكه عقيده دارم قاتل مي بايست به مجازات ‏برسد، نه اينكه با ترفند هاي مختلف و بهانه جويي هاي واهي سعي در فرار از اتهام خود باشد در حالي كه تمام ‏دلايل و قرائن نشان از ارتكاب جرم توسط ايشان مي دهند. به عنوان مثال در اختلافات خانوادگی بین دونفر (زن و ‏شوهر) قدرت بدنی زن به مراتب بسیار پایین تر از مرد است. بسیار اتفاق افتاده که مردی مبادرت به قتل همسرش ‏می کند و برای نجات از اعدام صحنه جرم را به گونه‌ای می سازد که ذهن مرجع قضایی را به خودکشی سوق ‏دهد. ‏

متاسفانه تنها ترسي كه باعث مي شود قاتل يا قاتلين راه فرار از متهم شدن را برگزينند، ترس و واهمه از مجازات ‏اعدام است. به نظر من اگر مجازات ارتكاب جرم قتل ديگري اعدام نبود، هم مرتكبين به جرم به راحتي اتهام خود ‏را مي پذيرفتند، و هم اولياء دم جريحه دار نمي شد به گونه اي كه مصر در اجراي حكم اعدام شوند.‏

اگر دقت كنيم می‌بینیم که در پرونده هاي قتل، قاتل براي اينكه اعدام نشود دست به هر كاري ميزد و هر حيله‌اي را ‏به كار مي بندد تا از مرگ نجات يابد. اين عمل باعث مي شود كه اولياء دم در رضايت دادن سخت گيري نمايند و ‏چه بسا خود صندلي زير پاي قاتل را در چوبه دار به كنار زنند. به هر حال نگرش به موضوع اعدام به صورت ‏كلي و تحليل جوانب آن نشان مي دهد معايب و مضرات اعدام بسيار بيشتر از مزيت‌هاي آن است. ‏

بزرگترين عيب و ضرر اعدام اين است كه اگر فرد بي گناهي كشته شود و پس از قتلش شواهد و قرائني باشد كه ‏نشان از بي گناهي وي دهد نمي توان جبران كرد.‏

وحدتی: ‌به نظر می‌رسد که تلاش شما هم برای محکوم ساختن متهم، و هم برای نجات جان وی از قصاص است. ‏متهم چگونه با ترفند و بهانه می‌تواند از اتهام فرار کند؟ و چه نوع حیله‌هایی بکار گرفته می‌شود؟
‏ ‏
مصطفایی: کسانی که مرتکب جرم می شوند یا خودشان را به مرجع انتظامی و قضایی معرفی می کنند و یا ‏دستگیر می شوند. آنهایی که دستگیر می شوند سعی می نمایند که حتی با وجود دلایل و شواهد کافی بر ‏مجرمیتشان شانه از مسئولیت کیفری خارج کنند و منکر ارتکاب جرم شوند.‏

‏ به عنوان مثال در پرونده ای زن 22 ساله ای که حامله بوده با جنین هشت ماه اش به آتش کشیده می شود. تنها ‏مظنون این جنایت همسر وی بوده است که از بدو امر اعلام می کند در خانه نبوده و وقتی به خانه رسیده است ‏همسایه ها همسرش را خاموش نموده اند. از همسایه ها سئوال می شود و آنها شهادت می دهند که وقتی آتش را ‏دیدند و به منزل مقتول رسیدند، همسر وی در آنجا حضور داشت. به هر حال ایشان هر طریق ممکن را پیش ‏کشیده تا از با مسئولیت این جنایت ناگوار شانه خالی کند. وظیفه وکیل دادگستری این است که تلاش کند حقیقت ‏روشن شود و حق کسانی که بزه دیده اند ضایع نگردد. ‏

مثال دیگر اینکه در سال گذشته، اولياء دم مقتولي به من مراجعه نموده و بسيار نگران از وضعيت پرونده قتل ‏فرزند 22 سالشان بود كه با ضربات مكرر چاقو به قتل رسيده بود. من وكالت آنها را كه در شهرستان زندگي ‏مي‌كردند پذيرفتم و وارد پرونده شدم. آنها به شخصي به نام محسن مشكوك بودند چون وحيد يكي از همكاران ‏فرزاد (مقتول) كه در يك كارگاه طلا فروشي كار مي كرد خبر از تماس تلفني محسن به كارگاه طلا سازي داد بود. ‏به هر حال محسن در ارك دستگير و منكر هر گونه قتلي شد و در اثبات حقانيت خود استشهاديه اي به امضاي 50 ‏نفر از اهالي محل خود تهيه و تقديم بازپرس نمود.‏

‏ پس از مدت كوتاهي نتيجه آزمايش بر روي ليواني كه پس از ارتكاب قتل توسط قاتل مورد استفاده قرار گرفته بود ‏نشان داد اثر انگشت منقش بر روي ليوان متعلق به محسن مي باشد. به اين لحاظ محسن لب به اعتراف گشود و ‏تمام ماجرا را كه منطبق با صحنه جرم بود تعريف كرد. محسن با تهيه استشهاديه اي قصد داشت از بار مسئوليت ‏كيفري شانه خالي كند، يعني با استفاده از ترفند و فريبكاري كرده‌ی خود را پنهان دارد. ولي خوشبختانه مشخص ‏شد كه قتل توسط او انجام پذيرفته است و از آن پس در تمام مراحل دادرسي به بيان واقعيت پرداخت. ‏

در مدت وکالتم بر روی این پرونده بارها از اولیاءدم دعوت کردم به دفتر کارم بیایند با هم ساعتها صحبت می ‏کردیم و من درد و دل آنها را می شندیدم در نهایت با بیان دلایلم بر عدم اجرای حکم اعدام آنها قانع شدند. در روز ‏اجرای حکم از آنها خواستم که برای اجرای حکم عجله نکنند آنها نیز قبول کردند آنها در آن روز شاهد به دار ‏آویختن پنج نفر از محکومین به اعدام شده بود و این صحنه برایشان بسیار نارحت کننده بود تا اینکه در نهایت ‏رضایت خود را اعلام کردند و به این ترتیب محسن از مرگ نجات یافت.‏

نمونه هاي اينچنيني را مي توان در بسياري از پرونده هاي قتل ملاحظه كرد ولي واقعيت اين است كه اگر مجازات ‏اعدام وجود نداشت مرتكب جرم كمتر سعي مي نمود كه دست به چنين اعمالي زند و با اقرار و اعتراف به جرم و ‏اظهار ندامت و پشيماني خواستار گذشت و اخذ رضايت از اولياءدم مي گرديد در چنين مواقعي مسلما اولياء دم ‏تساهل و مسامحه به خرج داده و در نهايت قاتل متوفي را از قصاص نفس عفو مي نمايند . ‏

وحدتی: شما چگونه می‌توانی اطمینان داشته باشی که اولیای دم یا خانواده مقتول از حق قصاص استفاده نخواهد ‏کرد؟ آیا این پیش شرط شما برای پذیرفتن پرونده است؟ در غیراینصورت و پس از پیروزی در محکوم ساختن ‏متهم در دادگاه، چه نوع منطق و گفتاری با خانواده مقتول رای آنها را از قصاص به پرداخت دیه و زندان تغییر ‏می‌دهد؟

مصطفایی: در كشور ما حق قصاص يك حق شخصي است و تعلق به اولياءدم مقتول دارد. هيچ كس نمي تواند اين ‏اطمينان را داشته باشد كه موكلش از قصاص صرفنظر خواهد كرد. ولي افرادي كه به من وكالت داده اند بيش از ‏هر چيز خواستار آن هستند كه قاتل مشخص شود و به سزاي عملش برسد و پس از اينكه قاتل مشخص شد، جلسات ‏مختلفي با آنها گذارده مي شود و در نهايت توجيه مي شوند كه اگر هم اين فرد اعدام شود، فرزند شما بر نمي گردد ‏و مسائل مختلفي كه نشان دهنده‌ی نكوهيده بودن مرگ است بيان مي شود كه در نهايت بيشتر آنها اظهار مي دارند ‏كه نمي خواهند قاتل را اعدام كنند و به حبس و ديه بسنده مي نمايند. ‏

‏ به نظر من در كشورهايي كه مجازات قتل، اعدام است اين روش تا زماني كه اين مجازات از قوانين حذف نشود ‏يك راه حل خوب و منطقي براي پيش گيري از اجراي حكم اعدام است چرا كه وكلا نزديك ترين افراد به موكلان ‏خود در چنين پرونده هايي مي باشند و علي الاصول بسياري از موكلين تابع نظرات وكلاي خود بوده و به نوعي ‏حرف شنوي دارند. به اين جهت وكلا مي توانند موكلين خود را تحت تاثير اثرات مخرب اجراي حكم اعدام قرار ‏دهند.‏

وحدتی:‌ جالب است که مجازات اعدام در صورت رضایت خانواده مقتول به سه تا ده سال زندان کاهش می‌یابد و ‏نه مثلا به حبس ابد یا بیست سال زندان. حبس ابد و دیگر حبس‌های درازمدت برای مجازات چه نوع جرم‌هایی در ‏نظر گرفته شده است؟

مصطفایی: جرایم سنگین مثل خرید و فروش مواد مخدر، قاچاق، سرقت مسلحانه، اقدام علیه امنیت کشور و از این ‏دست جرایم دارای مجازات حبس طویل المدت می باشند و فکر می کنم در محاربه یکی از اختیارات قاضی ‏صدور حکم به حبس ابد باشد. البته در جرایمی که مجازات آن اعدام است گاهی اوقات مجرم مشمول عفو شده و به ‏حبس ابد محکوم می گردد، مانند پرونده خالد حردانی که در سال 1372 به اتهام اقدام علیه امنیت کشور به وسیله ‏هواپیما ربایی محاکمه و به اعدام محکوم شدو در سال گذشته با عفو رهبری بنا به پیشنهاد ریاست قوه قضاییه به ‏حبس ابد محکوم گردید.‏

وحدتی: شما در اينجا اشاره نمودی به اينکه چه بسا خانواده مقتول خود صندلي زير پاي قاتل را در چوبه دار کنار ‏بزنند. آيا در عمل واقعا خانواده مقتول هيچگاه نقشي در اجراي اعدام – ولو نقشي خيلي کوچک – پيدا مي کنند؟‏

مصطفایی: علی الاصول خانواده اولیاء دم را در زمان اجرای حکم دعوت می کنند تا تماشاگر اعدام باشند ولی ‏خودشان دل و جرائت این را ندارند که صندلی را از زیر پای مجرم به کنار کشند مگر اینکه از بد اقبالی قاتل با ‏فرد سنگدلی مواجه شوند. قانون اجرای قصاص را به عهده‌ی اولیای دم گذاشته است. بنابراین آنها از نظر حقوقی ‏‏ این حق را دارند که وارد اجرای قصاص بشوند. متاسفانه این دقیقا یک نوع انتقام‌جویی است. از همین رو، در ‏اصل یشترین نقش را در پرونده های قتل اولیاءدم ایفاء می کنند که در صورت عدم رضایت خود با قصاص ‏مجرم، وی را از زندگی ساقط می کنند.‏

وحدتی: آيا هيچگونه آماری – رسمي يا غير رسمي – وجود دارد که نشان دهد چند درصد پرونده‌هاي قتل به ‏مجازات قصاص ختم شده و چند درصد از این پرونده‌ها با بخشش وديه پایان می‌یابد؟

مصطفایی: من آمار دقیقی از اعدامها و بخشش ها ندارم ولی وقتی که هر ماه در زندان اوین اجرای حکم اعدام ‏صورت می گیرد از تعداد نه یا ده نفر دو سه نفر از مرگ با بخشش اولیاء دم نجات می یابند.‏

وحدتی: به نظر می‌رسد که پرونده‌های قتل بطور عمده در رابطه با مسائل خانوادگی و درگیری‌های شخصی ‏است. آیا واقعا اینطور است و طرفین دعوا هر دو از یک قشر و طبقه اجتماعی همسان هستند؟ ‏

مصطفایی: در رابطه با سئوال شما باید بگویم قتل می تواند در تمام اقشار و طبقات مختلف جامعه رخ دهد در ‏مورد مسائل خانوادگی که امروزه حائز اهمیت و توجه است افزایش آمار قتل های خانوادگی به خصوص شوهر ‏کشی است که ناشی از عوامل مختلفی است از جمله وجود قوانین تبعیض آمیز برای زنان، نادیده گرفتن حقوق ‏زنان، نبود پشتیبان مناسب برای زنان و فقر و تنگدستی که تورم در چند سال اخیر عامل اصلی آن است. به هر ‏حال به نظر اینجانب آنچه اهمیت بسیار بالایی دارد این است که می بایست اعمالی توسط دولت صورت گیرد که ‏خشونت در جامعه کاهش یابد این عمل در کنار کاهش جرم و جنایت باعث برقراری هر چه بیشتر امنیت نیز ‏خواهد بود. ‏

اما صرفنظر از اینکه بخواهیم بگوییم آمار قتلهای خانوادگی و درگیریهای شخصی افزایش چشمگیری داشته است، ‏یک نکته در جامعه کنونی ما حائز اهمیت در وقوع جنایت است و آن میزان خشونت می باشد. آمار و ارقام ‏جنایات و انگیزه مجرمانه، مجرمین نشان می دهد که افراد بسیار وجود دارند که ناخواسته خشونت گریبانشان را ‏می گیرد و در یک لحظه بدون آنکه عاقبت عمل ارتکابی خود را بسنجند مبادرت به عملی می نمایند که نتیجه آن ‏یک عمر پشیمانی است و خانواده های بسیاری قربانی خشونت می شوند. در این رابطه دولت به معنای عام یعنی ‏تمام مسئولین می بایست در سریعترین زمان اقدامی شایسته در مهار خشونت نمایند به عبارت دیگر می بایست ‏ریشه های خشونت شناسایی شده و با آن مقابله شود به عنوان مثال آموزش و پرورش می تواند یکی از بهترین ‏وسایل برای مهار خشونت باشد.‏

وحدتی:‌ آقای مصطفایی، صمیمانه سپاسگزارم.