نقش حجاب در برابری جنسیتی

جمعه ۱ دی ۱۳۸۵

نقش حجاب در تعیین جایگاه زنان ایران پس از انقلاب اسلامی دارای اهمیت ویژه است از آن رو که به ‏حضور و فعالیت زنان در حوزه عمومی مشروعیت بخشیده و میدان داده است. پس از سه دهه، اکنون ‏اما حجاب به مانعی برای رشد فردی زنان بدل شده است. ارتقای جایگاه اجتماعی زنان و موفقیت آنان ‏در حوزه عمومی به آگاهی و توانایی زنان، و در نتیجه، به بروز نارضایتی آنان از نابرابری و سرکوب در ‏حوزه خصوصی انجامیده است. این نوشتار ابتدا به بررسی نقش حجاب در تعریف هویتی غیرجنسی ‏برای زنان پرداخته و سپس عملکرد آن را در رابطه با جایگاه اجتماعی و فردی زنان پس از انقلاب ‏اسلامی بررسی می‌کند.‏

● عملکرد حجاب

حجاب، به عنوان وسیله پوشاندن اندام زن و موی او و گاه حتی صورت وی، دستاورد اسلام نیست ‏بلکه پیش از اسلام در میان یهودیان و نیز در تمدن‌های قدیمی در منطقه خاورمیانه وجود داشته است. ‏حجاب به عنوان پوشش زن همزاد فرهنگ سنتی مردسالارانه‌ای است که هویت و رفتار جنسی زن را ‏ممنوع دانسته و محدودیت‌های فیزیکی و رفتاری خاصی برای زنان تعریف می‌کند. در جامعه سنتی ‏مردسالار، مسئولیت حفظ شئونات اخلاقی و دینی در حوزه رعایت رفتار جنسی فقط و فقط برعهده زن ‏است. نقش مرد در اعمال سلطه بر زن و اجبار او به انجام این مسئولیت است که شکل می‌گیرد. به ‏همین دلیل است که در جامعه‌ای با فرهنگ اسلامی «نجابت» به عنوان مسئولیت زن تبلیغ شده و ‏حفظ و رعایت حجاب به عنوان وظیفه زن اجباری می‌گردد. در همال حال، حفظ «ناموس»، به معنای ‏پایبند نگاه داشتن همسر و دیگر زنان خانواده به حجاب و نجابت، به مثابه وظیفه مرد تلقی می‌گردد.‏

در جامعه سنتی، رفتار جنسی امری کاملا خصوصی شمرده می‌شودکه کاملا باید پنهان باشد. رابطه ‏جنسی و هر آنچه که بدان مربوط می‌شود، جایی در گفتار و کردار جمعی ندارد. هر نشانه‌ای از بروز ‏رابطه جنسی، حتی صحبت از آن در میان جمع ناپسند بوده است و گفتار درباره روابط جنسی بصورت ‏گفتمان جمعی درنیامده و جز به صورت مسخره و هجو و ناسزا درمحفل‌های خصوصی بکار نمی‌رفته ‏است. فرهنگ سنتی مردسالارانه که مرد را محور زندگی فردی و اجتماعی دانسته و همه چیز را از ‏نگاه مرد می‌بیند، زن را موجودی جنسی و برانگیزاننده شهوت مرد می‌بیند که صرف حضور فیزیکی او ‏امری جنسی است. برجستگی‌های بدن زن و حتی زیبایی موی او نمادی از جنسی بودن زن و محرک ‏رابطه جنسی است. حتی هنگامی که مرد تحریک می‌شود، زن به عنوان برانگیزاننده شهوت مرد ‏شناخته می‌شود. زن آغازگر همه رابطه‌های جنسی و در نتیجه مسئول همه روابط نامشروع است. ‏از چنین دیدگاهی، برای حفظ شئونات سنتی جامعه، این زن است که باید بدن و زیبایی خود و حتی ‏حضور خود را پنهان نگاه دارد تا اخلاقیات جامعه آسیب نبیند. ‏

اما مساله به ظاهر جنسی زن محدود نمی‌شود، بلکه «هویت و رفتار جنسی» (‏sexuality‏) زن نیز در ‏فرهنگ سنتی در چارچوب بسیار محدود و تنگی تعریف می‌شود که رعایت این چارچوب باز به عهده زن ‏است. و مرد بر این محدوده‌رفتاری که برای زن تعریف شده، نظارت کامل با اختیارات تقریبا نامحدود ‏دارد. زن در خدمت ارضای غرایز جنسی مرد بوده و وظیفه ارائه خدمات جنسی به مرد را بصورت قرارداد ‏حقوقی در ازدواج می‌پذیرد. بدین ترتیب زن در مسیر زندگی خود از الگوی ثابت رفتار جنسی خدمت به ‏شوهر پیروی کرده و در طول این مسیر همواره کاملا تابع مرد خانواده است. دختر تنها با اجازه پدر ‏می‌تواند شوهر کند، و زن پس از ازدواج باید تابع شوهر باشد. کنترل رفتار زن تا حد مرگ و زندگی در ‏دست پدر و شوهر اوست. ‏

امر کنترل رفتار جنسی زن نیز، همچون پنهان کردن هویت جنسی، با حجاب پیوند تنگاتنگ دارد. اولین ‏گام در سرکوب تمایلات جنسی زن، انکار هویت جنسی اوست که با استفاده از ابزار حجاب عملی ‏می‌گردد. فرهنگ حجاب در واقع فرهنگ انکار و سرکوب هویت و رفتار جنسی زن است. دختربچه از ‏سنین کودکی فرا می‌گیرد که باید حجاب داشته باشد و زن بودن در اجتماع با محدودیت‌های رفتاری ‏فراوانی همراه است. دختر نوجوان می‌آموزد که نشان دادن هیکل و زیبایی زنانه از نظر اخلاقی زشت ‏و نادرست شمرده می‌شود، چه رسد به بروز تمایلات جنسی زنانه. بدین ترتیب، زن با پوشاندن ‏نشانه‌های اندام جنسی خود و با تاثر از فرهنگ حجاب و اخلاقیات جامعه درباره نجابت و حیا می‌آموزد ‏که خواسته‌های جنسی برای زنان تعریف نشده و حقی زنانه نیست. زن حق ندارد به دنبال کشف و ‏دستیابی به حقوق جنسی خود باشد. زن نباید در راستای تمایلات حنسی خود حتی ادایی یا ندایی ‏از خود بروز دهد. بلکه باید همواره نقش منفعل برگزیند تا نجیب باقی بماند. ‏

فرهنگ سنتی چنین مقرر کرده که زن باید تا حد امکان از نگاه مردان خودش را بپوشاند و هیچ نشانی ‏از هویت و رفتار جنسی و زیبایی و زنانگی وی به چشم نیاید. از آنجاییکه مردان محور فعال زندگی ‏اجتماعی بوده و در همه مکان‌های عمومی حضور داشتند، زنان خود را تا حد امکان از حوزه عمومی ‏دور نگاه می‌داشتند. در جامعه سنتی این گونه شئونات به شدت رعایت می‌شده تا جاییکه زنان در ‏اندرونی محبوس بودند و جز در مواقع ضروری به خیابان نمی‌آمدند. بدین‌ترتیب، حجاب به معنای ‏پوششی برای زن به منظور حفظ شئونات اخلاقی جامعه تا حد ایجاد فاصله‌ای عمیق میان زنان و حوزه ‏عمومی اعمال می‌شده است.‏

● کشف حجاب

رضاشاه برای گشودن پای زنان به حوزه عمومی، کشف حجاب را به عنوان راه حلی اجباری قانونی ‏کرد. رضاشاه می‌خواست که زنان وارد جامعه شده، باسواد شوند و در امور اجتماعی مشارکت داشته ‏باشند. وی گمان می‌کرد که با کشف حجاب، زنان وارد اجتماع شده و در حوزه عمومی فعال می‌شوند. ‏اما آنچه که رضاشاه بدان توجه نکرده بود، نقش دیرپای سنت و فرهنگ و دین در جامعه بود. آمادگی ‏پذیرش عمومی بی‌حجابی وجود نداشت بویژه که این امر با مخالفت مقامات مذهبی روبرو بود. ‏برداشتن حجاب به شیوه اجباری و رسمی توانست ظاهر زنان را تغییر دهد، اما تغییر اساسی در ‏فرهنگ حجاب در میان عامه مردم ایجاد نکرد.‏

گرچه اقدامات رضاشاه بی‌تاثیر نبود اما باعث فراگیر شدن حضور زنان در حوزه عمومی نگشت. در ‏دهه‌های پیش از انقلاب اکثریت زنانی که وارد حوزه عمومی شده و در دانشگاه تحصیل می‌کردند یا در ‏ادارات دولتی و بخش خصوصی کار می‌کردند، بی‌حجاب بودند. در عین حال، بسیاری از زنان جامعه ‏حجاب را همچنان حفظ کرده و از حوزه عمومی دور ماندند. اکثریت مردم ایران با اعتقادات مذهبی و ‏فرهنگ سنتی خود، به جنسی بودن ظاهر بی‌حجاب زن باور داشتند. از آنجاییکه حضور زنان در حوزه ‏عمومی با بی‌حجابی گره خورده بود، بسیاری از مردم نگاه مثبتی نسبت به حضور زنان در حوزه ‏عمومی نداشتند. تعداد زنان با حجاب که در دانشگاه تحصیل می‌کردند و یا شاغل بودند نسبت به زنان ‏بی‌حجاب بسیار اندک بود در حالیکه اکثریت زنان کشور با حجاب بودند. بدین معنا که نه تنها بخش ‏عمده‌ای از جمعیت شهرنشین حجاب چادری را حفظ کرده بودند، بلکه بیش از نیمی از جمعیت کشور ‏در روستاها در حجاب کامل بسر می‌بردند.‏

● حجاب اجباری

انقلاب اسلامی ایران به معنای واقعی کلمه انقلابی در وضعیت زنان ایرانی ایجاد کرد. فرمان آیت‌الله ‏خمینی، که خود رهبر مذهبی و مخالف بی‌حجابی بود، مبنی بر این که زنان بدون توجه به نظر ‏شوهرانشان باید در تظاهرات شرکت کنند، به زنان این آزادی را داد که با حجاب وارد حوزه عمومی ‏شوند. به بیان دیگر، نه تنها پیوند میان بی‌حجابی و مشارکت در حوزه عمومی کاملا شکسته شد، ‏بلکه با این فرمان رهبر دینی، حجاب و مشارکت در حوزه عمومی به یکدیگر گره خورده و در دوران ‏انقلاب لازم و ملزوم یکدیگر شناخته شدند!‏

بسیاری از زنان خانه‌نشین برای اولین بار مانع ذهنی – شرم، و نیز هراس از زیرپا گذاردن نورم‌های ‏اخلاقی و مذهبی – برای حضور خود را در اجتماع از دوش خود بدور افکنده و با افتخار و غرور در ‏تظاهرات و پس از آن در فعالیت‌های دیگر از جمله جهاد سازندگی شرکت کردند. و این تنها زنان نبودند ‏که شرم حضور زن در حوزه عمومی را از دیدگاه خود زدودند، بلکه مردان نیز واقعیت حضور اجتماعی ‏زنان را پذیرفتند. ‏

● ظاهر غیر جنسی زن

حجاب به عنوان ابزار پوشاندن و انکار جنبه جنسی شخصیت زن نقش عمده‌ای در تعریف جایگاه زنان ‏دارد. پس از انقلاب زنان فرصت حضور در حوزه عمومی را به این شرط یافتند که حجاب داشته باشند، ‏یا به بیان دیگر، هویت جنسی خود را پنهان ساخته و بصورت موجوداتی غیرجنسی ‏‎(asexual)‎‏ در ‏جامعه ظاهر شوند. حجاب از زن موجودی به ظاهر پوشیده و غیر جنسی می‌سازد. البته این امر که ‏این نکته تا چه حد واقعیت دارد و آیا فقط یک قرار داد اجتماعی است، بحث جداگانه‌ای است*. ‏

زنان با رعایت حجاب به عرصه فعالیت اجتماعی و از جمله آموزش و اشتغال راه یافتند و تقریبا مانع ‏جدی در زمینه‌ مشارکت اجتماعی در مقابل خود ندیدند. ولی در مقابل هویت زنانه‌شان به عنوان ‏جدی‌ترین مانع در مقابل ایشان قرار داده شد و محبور شدند که جنس خود را به عنوان زن پنهان نگاه ‏دارند. یعنی اینکه برجستگی‌های اندام زنانه و موی سر را با «حجاب اسلامی» بپوشانند، آرایش ‏نکنند، لاک نزنند و خلاصه نشانه‌ای از جذابیت جنسی با خود نداشته باشند. شانس راه‌یابی به ‏مقامات بالای مدیریت دولتی از آن زنانی بود که هرچه بیشتر خود را پوشانده و از جنبه جنسی ‏شخصیت خود فاصله گرفته بودند. ‏

انقلاب اسلامی کلید راه‌یابی به حوزه عمومی برای زنان را غیرجنسی بودن کامل آنان در حوزه ‏عمومی تعیین کرده بود. قوانین و مقررات خاصی در این زمینه وضع شده و به زنان تحمیل شد. و ‏بسیاری از زنان در مقابل این تحمیل و اجبار واکنش و مقاومت نشان ندادند. بلکه برعکس، اکثریت زنان ‏کشور که از بی‌هویتی اجتماعی و ماندن در خانه به تنگ آمده بودند، حجاب رسمی را به عنوان کلید راهیابی ‏به زندگی اجتماعی با اشتیاق پذیرا شدند. زنانی که پیشتر همواره و بهرصورت نقش جنسی خود را با ‏نشستن در خانه و پوشاندن خود پنهان کرده بودند، با قانون حجاب اجباری چیزی را از دست ‏نمی‌دادند، بلکه مشروعیت حضور خود را به همان شکل سنتی در جامعه بدست می‌آوردند. ‏

حجاب برای اکثریت زنان فرصت‌هایی را بهمراه آورد که پیش از آن نه تنها تجربه نکرده بلکه امید ‏دستیابی به آن را هم نداشتند. تظاهرات اعتراضی به حجاب در تهران اگرچه عظیم بود، اما توسط ‏زنانی صورت گرفت که خود تجربه شرکت در زندگی اجتماعی را داشتند. این تظاهرات توسط زنانی که ‏انقلاب اسلامی راه ورود آنان از حاشیه به متن جامعه را گشوده بود، حمایت نشد. ‏

● پیشبرد برابری جنسیتی در حوزه عمومی

امروزه زنان، در حوزه عمومی، حرکت به سوی برابری جنستی را در برخی عرصه‌ها تجربه می‌کنند. ‏برابری جنسیتی در زمینه آموزش چشمگیر است. با مشروعیت یافتن حضور زنان در حوزه عمومی و ‏اجباری شدن حجاب، پدران به دختران خود اجازه تحصیل دادند، و تسهیلات و امکانات آموزشی از جمله ‏خوابگاه‌های دانش‌آموزی حتی در دهات دورافتاده به دختران فرصت تحصیل برابر با پسران را تا پایان ‏مقطع دبیرستان داد. فاصله جنسیتی در آموزش بین دختران و پسران در سنین دبستانی به نسبت 49 ‏و 51 درصد است. بیش از 80درصد زنان ایرانی با سواد هستند و بیش از 50 درصد دانشجویان ‏دانشگاه‌ها را دختران تشکیل می‌دهند.‏

حضور وسیع زنان در حوزه عمومی به آموزش و پرورش خلاصه نمی‌شود، زنان در پی کسب تحصیل به ‏دنبال اشتغال نیز هستند. جدایی‌سازی جنسیتی باعث شده که برخی عرصه‌‌های اشتغال برای زنان ‏باز شود و زنان امکانات مساوی با مردان در زمینه‌های شغلی از جمله در آموزش و پرورش، بهداشت و ‏درمان، و برخی عرصه‌های خدمات بدست آورند. حتی در بخش خصوصی امروزه تقریبا هیچ شغلی ‏نیست که متقاضی زن نداشته باشد. حرفه بازیگری که زمانی در دیدگاه سنتی برای زنان پسندیده ‏نبود امروزه جای بحث ندارد. توانمند‌های زنان و علاقه آنان به اشتغال در حال رشد است و در همین ‏حال مقاومت مردان در مقابل اشتغال همسران و دخترانشان کاهش می‌یابد. دشواری‌های اقتصادی ‏نیز به کاهش مخالف با اشتغال زنان کمک می‌کند. ‏

البته در این زمینه هنوز تا برابری جنسیتی فاصله زیادی هست. محیط کار هنوز برای زنان عاری از آزار ‏جنسی نیست، و حتی آزار جنسی در خیابان و بطور کلی در همه مکان‌های عمومی بصورت گسترده ‏مشاهده می‌گردد و هیچ سیاست دولتی مشخص برای جلوگیری از تبعیض‌های غیررسمی در جذب ‏زنان به بازار کار و آزار جنسی در محیط کار وجود ندارد. اما این همه مانع از اشتیاق زنان به ورود به بازار ‏کار نشده و تمایل آنان را برای کسب استقلال اقتصادی کاهش نمی‌دهد. ‏

موقعیت زنان در جامعه امروز به گونه‌ای است که گاه نادیده گرفتن زنان در برخی عرصه‌های فعالیت ‏اجتماعی می‌تواند مشکل آفرین باشد. تلاش احزاب سیاسی بر آن است که زنان را در لیست‌های ‏انتخابای خود ولو به تعداد اندک جای دهند و کمتر دولتمردی باقی مانده است که بطور علنی از حضور ‏زنان در عرصه سیاست حمایت نکند. اما حمایت جدی برای فعالیت زنان در سیاست هنوز وجود ندارد و ‏حتی راه ورود آنان به برخی مقامات عالی کشور بطور رسمی بسته است. در زمینه امور سیاسی ‏زنان نمایندگی لازم را ندارند گرچه تلاش‌هایی در میان همه قشرها، از نیروهای مترقی گرفته تا جناح ‏راست، در زمینه هموار کردن راه ورود زنان به صحنه سیاست به چشم می‌خورد. رشد تعداد نامزدهای ‏مستقل زن در انتخابات نشانه رشد باور به توانمندی خود و اعتماد به نفس زنان و تمایل آنان به حضور ‏جدی در صحنه سیاست است. ‏

در زمینه هنر و ادبیات و عکاسی و سینما زنان جای خود را باز کرده‌ و حتی پیشگام ابتکارات و ‏حرکتهای نوین شده‌اند. در عرصه فعالیت‌های غیردولتی زنان فعالیت درخشانی در زمینه‌های گوناگون، ‏از بهداشت و محیط زیست گرفته تا حقوق کودکان و زنان، دارند و پیشقراول برخی حرکت‌های ‏اجتماعی در نسج بخشیدن به جامعه مدنی هستند.‏

در مجموع می‌توان مشاهده کرد که در حوزه عمومی تا هنگامی که زن با حجاب است و مقررات مربوط ‏به انکار هویت جنسی خود را رعایت می‌کند، اشتغال و فعالیت اجتماعی وی با مانع قانونی و فرهنگی ‏و دینی روبرو نمی‌شود. عملکرد زن، جدا از نقش جنسی او، در همه زمینه‌های فعالیت اجتماعی – ‏اگرچه این زمینه‌ها هنوز شامل همه عرصه‌های رهبری سیاسی نمی‌گردد – در میان همه قشرهای ‏جامعه قابل قبول است و با معیارهای قانونی تناقضی ندارد. در زمینه ورزش و مسابقات ورزشی، زنان ‏تقریبا هیچگونه امکاناتی ندارند و نه پیشرفت، بلکه پسرفت بشدت احساس می‌شود زیرا خود حجاب ‏نقض کننده امکان هرگونه فعالیت ورزشی است. زیرا در این زمینه نقش و عملکرد زن با بدن او و ‏قابلیت‌های فیزیکی او گره می‌خورد و پنهان کردن فیزیکی بدن زن مانع فعالیت‌های ورزشی وی ‏می‌گردد. به بیان دیگر، عملکرد زن در ضمن انکار بدن و ماهیت فیزیکی او مانع و اشکالی ندارد، اما ‏هنگامی که عملکرد زن با ماهیت فیزیکی او گره می‌خورد، با شدید‌ترین مانع مواجه می‌گردد. ‏

————————–

‎*‎بطور نمونه، مقاله پیمان هوشمندزاده را با عنوان «سکسی‌ترین سانسور» بخوانید که نقش چادر را ‏در پنهان نگاه داشتن جذابیت جنسی زن هنرمندانه به نقد می‌کشد:‏
http://www.rezaghassemi.org/maghaleh_110.htm