مسائل خانم‌ها؟ يا مسائل زنان؟

چهارشنبه ۲۶ فروردين ۱۳۸۳

بيش از يك سده از آغاز مبارزات گسترده زنان برای بدست آوردن حقوق انسانی شان می گذرد و هنوز اين سوال برجاست كه آيا صحبت از حقوق «خانم ها» است، يا حقوق «زنان»!؟

واژه «خانم» عموما به زنی اطلاق می شود كه دارای موقعيت اجتماعی خاصی است و از احترام نسبی برخوردار است. يعنی اينكه اولا بچه سال نيست، و بزرگسال است، و دوما اينكه از حداقل وضعيت اجتماعی قابل احترامی برخوردار است. لفظ «خانم» برای كسی بكار می رود كه از نظر شخصی، يا شغلی، يا اجتماعی يا به دليلی مورد احترام است. به همين ترتيب، لفظ «خانم ها» به گروهی از زنان كه حداقل مورد احترام نسبی هستند اطلاق می شود. اين درحالی است كه واژه زنان به انسان های مونث، صرف نظر از موقعيت طبقاتی و اجتماعی ايشان، اطلاق می شود.

پرسش اينجاست كه آيا ما از حقوق خانم ها دفاع می كنيم؟ يا از حقوق زنان؟

آيا خانم ها – زنان تحصيلكرده طبقات متوسط و بالای شهری – مورد صحبت ما هستند، يا دختران خردسال و زنان روستايی و بيسواد و غير شاغل نيز مورد بحث ما قرار می گيرند و ما از حقوق آنها دفاع می كنيم؟

آيا ما در صحبت از دختر 13 ساله ای كه پدرش او را به پيرمردی می فروشد، و او از خانه فرار می كند و درنهايت توسط برادرش به قتل می رسد، از لفظ «خانم» استفاده می كنيم؟ يادر صحبت از دختر بچه 8 ساله ای كه به خاطر فشار فقر خانوادگی مورد استفاده و آزار جنسی قرار می گيرد، يا در صحبت از دختر بچه هايی كه ختنه می شوند؟ يا در صحبت از نوزاد دختری كه به خاطر دختر بودنش در هنگام تولد با استقبال سرد مواجه می شود؟ يا در اشاره به زنی كه برده جنسی بوده و بيماری ايدز دارد و نزديك به مرگ است؟ يا در اشاره به زنی كه به خاطر تامين زندگی خود تن فروشی می كند؟ آيا واقعا آنقدر مورد احترام اجتماعی است كه «خانم» خوانده می شود؟

ضمن خوشامد گويی به مردانی كه با توجه به رشد جنبش زنان در ايران، ظاهرا به مسائل زنان علاقه نشان می دهند و با احتياط به مسائل زنان نزديك می شوند و سعی دارند كه هنگام صحبت در جمع زنان پا روی مين نگذارند و با احترام به زنان وارد ميدان بحث شوند، بايد به ايشان خاطر نشان كرد كه متاسفانه كار از محكم كاری عيب می كند و اين احترام ظاهری از اهميت و جديت بحث می كاهد و آن به تعارفی در حرف كاهش می دهد.

استفاده از لفظ «خانم ها» هنگامی كه از مسائل و مشكلات نيمی از جامعه صحبت می كنيم – گرچه با نيت خير و به منظور احترام به اطرافيان و زنان شنونده و مخاطب ما به كار رود، – نادرست است و كمترين ضرر آن اين است كه باعث تقسيم اين نيمه جامعه به «خانم ها»، يعنی زنان مورد احترام اجتماعی، و كودكان دختر، يعنی زنان جوان، و زنان فاقد موقعيت مناسب اجتماعی، يعنی آسيب پذيرترين زنان جامعه، می شود. تقسيم زنان به گروه های مختلف در هنگامی كه از مسائل تبعيض جنسی و مشكلات جنسيتی صحبت می شود، باعث تحريف مسائل و برخورد از زوايه نادرست به مشكلات شده و در نتيجه ما را به راه حل درست و مناسب نمی رساند. به عبارتی، استفاده از لفظ «خانم» همه بحث و صحبت ما را بی ثمر می سازد!

جالب اينكه در كشورهای غربی از حقوق زنان، مسائل زنان، ورزش زنان، آموزش زنان، موقعيت زنان، مبارزه با تبعيض عليه زنان، مبارزه با خشونت عليه زنان، تاسيس دفتر امور زنان، كمك به توانمند سازی زنان، و … همه عرصه های مربوط به زندگی زنان به منظور يافتن راه های رفع تبعيض جنسی و حل مسئله جنسيت صحبت می شود. اما در كشور ما از مشكلات «خانم ها»، ورزش «بانوان»، ورزش «دختران»، و نيز مسائل زنان صحبت می شود. يعنی اينكه ما زن ها را نه فقط بر حسب سن و موقعيت اجتماعی، بلكه بر حسب وضعيت خانوادگی و اينكه آيا باكره هستند يا ازدواج كرده اند، نيز طبقه بندی می كنيم. ورزش زنان دانشجو هميشه ورزش «دختران» خوانده می شود چرا كه فرض بر اين است كه اين زنان جوان ازدواج نكرده اند و هنوز «دختر» هستند! در كنار آن ما ورزش «بانوان» داريم كه گويا اختصاص به زنانی دارد كه ديگر «دختر» نيستند! و به هر حال صحبتی از ورزش زنان نيست.

درست اين است كه در صحبت از مسائل مربوط به جنس و جنسيت، زنان را بر حسب سن آنها طبقه بندی نكنيم، و بر حسب اينكه باكره هستند و يا ازدواج كرده اند، طبقه بندی نكنيم، و برحسب امتيازهای اجتماعی شان طبقه بندی نكنيم، و عادت كنيم كه بطور ساده از لفظ «زنان» برای انسان های مونث در صحبت از مشكلات و موانع جنسيتی – عليرغم سن و شغل و موقعيت ايشان – استفاده كنيم. وقتی كه از «زنان» صحبت می كنيم، صحبت از انسان هايی است با جنس مونث كه دقيقا به خاطر جنس خود مورد صحبت هستند، چرا كه به خاطر جنس خود مورد تبعيض و آزار و خشونت قرار می گيرند. از همين روست كه مسائل زنان مشكلات اجتماعی است كه مورد صحبت ما قرار می گيرد و منحصر به گروه خاصی از زنان نيست. درست است كه برخی مشكلات می تواند خاص يك گروه ويژه سنی يا صنفی باشد، اما هنگامی كه از تبعيض عليه زنان صحبت می شود، و از مشكلات زنان كه به خاطر جنس آنها برايشان به وجود آمده صحبت می شود، و از مسائل مربوط به جنسيت صحبت می شود، نمی توان و نبايد زنان را به «خانم ها» و زنان بدون امتياز تقسيم كرد. همچنين نمی توان زنان را به دختران و بانوان تقسيم كرد، نمی توان باكرگی و ازدواج را مبنای تقسيم زنان در وضعيت اجتماعی و حقوق انسانی شان قرار داد، نمی توان خط مرز سنی برای زنان تحت تبعيض و خشونت رسم كرد چرا كه وجدان آگاه بشر در همه اسناد بين المللی در دفاع از زنان به عنوان دفاع از انسان های مونث است و محكوم كردن همه آن خطا و جنايتی كه بر جنس زن می رود. اين دفاع از حقوق زنان صرف نظر از سن، وضعيت طبقاتی، وضعيت خانوادگی و ازدواج و وضعيت شغلی و اجتماعی و … است.

در اوايل قرن بيستم در انگلستان، زنان طبقات متوسط و بالا برای بدست آوردن حق رای محدود برای زنان تلاش می كردند. بدين معنی كه در صدد بدست آوردن حق رای برای «خانم ها»، يعنی زنان دارای مالكيت زمين و يا تحصيلات و يا برخی امتيازات ديگر اجتماعی، بودند. به عبارت ديگر، آنها از حقوق «خانم ها» دفاع می كردند، و نه حقوق همه زنان. خوشبختانه، روز جهانی زن با اين انگيزه شكل گرفت كه دفاع از حقوق «زنان»، به مفهوم دفاع از حقوق همه زنان صرف نظر از همه تفاوت های طبقاتی آنها، اهميت دارد و زنان را در همه كشورهای جهان عليرغم همه تفاوت های آنان با يكديگر پيوند می دهد. اين روز در ايران نيز گرامی داشته می شود و در كشور ما هم بر همبستگی همه زنان در ايران و جهان تاكيد می شود، اما در عين حال پس از يك سده، برخی از ما هنوز در ايران مسائل «خانم ها» را مطرح می كنيم، در حاليكه در واقع اين مسائل «زنان» است كه بايد مورد توجه قرار گيرد.